نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار دانشکده الهیات دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کرج
چکیده
کلیدواژهها
جامعیت قرآن از دیدگاه امام خمینی(س)[1]
فیضاله اکبری دستک[2]
چکیده: مسئلة جامعیت قرآن از جمله موضوعات مهم و بنیادی است که تا حدودی در آراء و نظرات شماری از مشاهیر مفسرین فریقین انعکاس یافته است. امّا به رغم اذعان و اعتقاد جازمی که عموم اندیشمندان اسلامی نسبت به این موضوع روا داشتهاند، از یکسو باید اعتراف نمود که مسئله جامعیت قرآن، هیچگاه بهطور مستقل و مستوفا در دستور کار مطالعاتی قرآن پژوهان مسلمان قرار نگرفته و در مواردی هم که از این مقوله سخن گفتهاند، همواره تابع و تحتالشعاع مبحث تفسیر علمی آیات واقع شده است و از سوی دیگر در تبیین مفهوم جامعیت قرآن و تعیین دامنه و گسترة آن با یکدیگر مناقشه نمودهاند، به گونهای که عدهای بر جامعیت مطلق و حداکثری و برخی دیگر بر جامعیت خاص و اعتدالی قرآن رأی دادهاند. این در حالی است که در میان اندیشه وران اسلامی، امام خمینی را باید از جمله معدود عالمانی دانست که در آراء و آثار قرآن شناختی خویش از جامعیت قرآن با نگرشی خاص، واقع بینانه، مبتکرانه و در عین حال کاربردی سخن رانده که چنین باور و بینشی در نگاهها و نگاشتههای هیچ یک از متفکرین شیعه و سنی در ادوار مختلف تاریخ تفسیر قرآن به چشم نمیخورد. لذا تبیین اندیشههای قرآن شناختی امام خمینی با تأکید بر تمرکز بر مسئلة جامعیت قرآن و ترسیم ابعاد و مؤلفههای آن، از اهداف اساسی این مقاله است.
کلیـدواژهها
یکی از مسائل مهم و اساسی در حوزة علوم قرآنی که ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی با فهم و تفسیر قرآن نیز دارد، مقولة جامعیت قرآن است. خصوصیتی که باعث شد قرآن کریم بهعنوان آخرین و کاملترین کتاب مقدس آسمانی، افزون بر سایر اختصاصات و امتیازات خویش از ویژگی و امتیازات دیگری برخوردار شود که هیچ یک از کتب آسمانی پیشین از چنین منزلت و امتیازاتی بهرهمند نبودهاند. همچنان که خداوند در قرآن کریم صراحتاً در دو سورة متفاوت و بر دو اسلوب متغایر بر جامعیت و فراگیر بودن قرآن اشاره نمودهاند: نخست آنجا که از رهگذر اسلوب ایجابی از مقام تبیان بودن قرآن در کنار سایر مقامات آن همانند هدایت، رحمت و بشارت سخن گفته و جامعیت کتاب وحی را بیان کردهاند: «... وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ» (نحل: 89) و دوم در آیهای که از جنبة سلبی بدان پرداخته و هرگونه تفریط و کوتاهی در عرضه و بیان امور از ساحت این کتاب، منتفی و مبرّا دانسته و در عین حال شمول و فراگیر بودن قرآن را به اثبات رسانیده است: «...مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ...»(انعام: 38). بر همین مبنا، عموم متفکرین اسلامی از فریقین با استناد و تکیه بر همین دو آیة کلیدی و نیز سایر ادلة نقلی و عقلی قرآن شناختی، همواره از جامعیت قرآن سخن به میان آورده و با اقامة دلایل و شواهد گوناگون به دفاع از این بعد از منزلت و مکانت اختصاصی قرآن پرداختهاند، ولی این اذعان عمومی نسبت به استعمال فراگیر قرآن و دفاع از آن، بدان معنا نیست که عموم مفسرین و قرآن پژوهان مسلمان، تلقی و فهم یکسان و مشترکی از مدلول و مفهوم جامعیت قرآن به ویژه دامنه و وسعت این جامعیت داشته باشند، بلکه آنچه محل بحث و مناقشه است دامنه و قلمرو این جامعیت است که دیدگاه گروهی از دانشمندان اسلامی متفاوت و گاهی برخلاف آن چیزی است که سایر عالمان مسلمان بدان اعتقاد و اذعان دارند به گونهای که برخی از آنان، جامعیت قرآن را جامعیتی مطلق و عام دانسته و معتقدند که دامنة این جامعیت به حدی است که افزون بر دانشهای الهی، تمام علوم بشری نیز در قرآن وجود دارد. در مقابل، دستهای دیگر از دانشوران جامعیت قرآن را جامعیتی مقید و اعتدالی دانسته و معتقدند که تبیان بودن قرآن ناظر به حوزه هدایت و تربیت انسانها است، نه دانشهای تجربی بشری. پیداست که هر دو دیدگاه فوق، از یکسو در موضوع کامل بودن و جامعیت قرآن کریم با یکدیگر اشتراک و اتفاق نظر دارند و از سوی دیگر در تعیین قلمرو و دامنة این شمول بلکه در فهم مدلول واقعی آن با یکدیگر اختلاف نظر جدّی و عمیقی دارند که ریشة آن را باید ناشی از وجود تفاوتهای بینشی و نگرشی طرفداران هر یک از این آراء و نظرات در حوزة معرفتشناسی قرآن بهویژه در هدف شناسی نزول آن قلمداد نمود؛ چرا که در سایة شناخت حقایق معارف وحی و همچنین آگاهی از رسالت قرآن و اهداف نزول آن، کشف و درک مفهوم جامعیت قرآن و نیز گسترة آن، سهلتر و ملموستر بوده و در عین حال از قابلیت بیشتر و بالاتری برای عرضة همگانی و نمایش جهانی آن برخوردار خواهد بود.
لذا اهمیت و ضرورت تمرکز و توجه جدّی به مسئلة جامعیت قرآن به اندازهای است که به جرأت میتوان ادعا نمود که کارآمدی سایر مباحث کلیدی قرآن شناختی همانند جهانی و جاودانه بودن قرآن، اعجاز قرآن، اصالت قرآن و نیز فرازمانی و فرامکانی بودن قرآن تحتالشعاع و در گرو فهم دقیق و همه جانبة جامعیت قرآن و درک صحیح از دامنه و گسترة آن بر وفق بیان روشنگرانة خود قرآن است؛ چرا که اساساً این اصل جامعیت قرآن کریم است که از یکسو جایگاه و نقش سخت افزاری و زیربنایی را برای دانشهای تخصصی و بنیادین قرآن ایفاء مینماید و از سوی دیگر تنها با اعتقاد و اعتماد به جامعیت منطقی این کتاب مقدس است که هویت مستقل و نیز ماهیت ماورایی و وحیانی قرآن بهعنوان دیگر ویژگی ممتاز و منحصر بهفرد آن در مقایسه با سایر کتب آسمانی متجلیتر و فراگیرتر خواهد شد. این در حالی است که مقولة جامعیت قرآن کریم همواره بهعنوان یک اصل مبنایی و مبحث مستقل در آراء و آثار مفسرین و قرآن پژوهان فریقین مورد اهتمام و توجّه جدّی قرار نگرفته و به دامنه و گسترة آن نیز در حد مطلوب پرداخته نشده است و احیاناً آنچه در نگاشتههای برخی از عالمان مسلمان مشاهده میشود نه بهعنوان یک موضوع و مسألة مستقل، بلکه عموماً به صورت گذرا و مختصر و در عین حال تحتالشعاع مباحث روش تفسیر علمی قرآن وارد شده که آن هم در بسیاری از موارد از آسیبها و تهدیدهای احتمالی پیش رو مصون نمانده است.
از سویی دیگر در مسیر مطالعه و بررسی دیدگاههای اندیشمندان و قرآن شناسانی که در ادوار مختلف تاریخی، مسأله جامعیت قرآن را مورد اهتمام و توجّه درخوری قرار دادهاند، دیدگاه قرآنشناختی امام خمینی بهعنوان اسلام شناسی جامع الاطراف در عصر حاضر از نمود و جامعیت قابل ملاحظهای برخوردار است، هر چند که بلندای افق اندیشههای امام در عرصة قرآن پژوهی به موازات سایر عرصههای اسلام شناختی، همچون فقه و اصول و عرفان و سیاست مورد شناخت و روشنگری قرار نگرفته و در عین حال یک اثر مستقل قرآنی به غیر از تفسیر ناتمام سورة فاتحةالکتاب از ایشان به یادگار نمانده است، امّا مطالعه و غور در مجموع آثار مکتوب و غیر مکتوب آن بزرگوار حکایتگر اوج و عمق اندیشهها و باورهای ناب قرآنشناختی ایشان در حوزة علوم و معارف قرآن است که تبیین و تدقیق مسألة جامعیت قرآن کریم، شاهد گویایی بر این مدّعاست. از همین روی پژوهش حاضر قصد دارد ضمن تبیین مسألة جامعیت قرآن در آرای اندیشمندان فریقین و تقریر مواضع و ادلة آنان پیرامون حدود و حریم این جامعیت، مفهوم و گسترة جامعیت قرآن را در نگاه و نگرش قرآن شناختی امام خمینی بررسی و تحلیل نماید تا از رهگذر این تحقیق از یکسو زمینهها و بسترهای لازم برای ترسیم و تصویر هر چه بیشتر مبانی اندیشههای قرآنی ایشان که تا حدی ناشناخته مانده فراهم شود و از سوی دیگر بر نقش بیبدیل و بنیادین آموزههای بلند قرآن و عترت(ع) در شکلگیری قیام قرآنی ملت و سرانجام پیروزی انقلاب اسلامی مطابق با فهم و قرائت امام خمینی از مقولة جامعیت قرآن تأکید و تمرکز نماید تا آنکه این بُعد از بینش قرآنی- انقلابی بنیانگذار جمهوری اسلامی همواره بهعنوان چراغی پر فروغ و الگویی جامع در مسیر تشکیل حکومت قرآنی فرا راه تمام آزادیخواهان مسلمان قرار داده شود.
رویکرد عالمان قرآن پژوه به مسأله جامعیت قرآن در ادوار مختلف تاریخ را میتوان از لابهلای آراء و آثار قرآنی- تفسیری آنان جستجو و دریافت نمود. به گونهای که برخی از آنان به اجمال و اختصار در مقدمهِ و دیباچة آثار خویش آن را متذکر شدهاند و بعضی دیگر نسبتاً و تا حدودی بهطور مستقل و مبسوط در متن آیات مربوطه، بدان پرداخته و استناد جستهاند. لیکن آنچه در جریان مطالعة تحقیقات قرآن شناختی این اندیشمندان اسلامی مشاهده میگردد، چنین مینماید که آنان در نگرش مفهوم شناختی خویش از مقولة جامعیت قرآن یکصدا و یکنواخت نبودهاند و علاوه بر آن در تعیین و ترسیم دامنه و گسترة این جامعیت نیز به اشتراک و اتفاق نظر یکسانی نائل نیامدهاند آنچنان که هر گروهی بر فهم و فرض خاص خویش از آفاق جامعیت این کتاب مقدس پای فشردهاند. از همین روی، با بررسی و ملاحظة مجموع نگاهها و نگاشتههای علمای فریقین، دو دیدگاه عمده دربارة جامعیت قرآن کریم بهدست میآید که یک دیدگاه بر جامعیت حداکثری قرآن و دیگری بر جامعیت اعتدالی قرآن اعتقاد دارد که مشروح آراء و ادلة هر یک ذیلاً مورد بررسی قرار میگیرد.
طرفداران این دیدگاه بر این باورند که قرآن کریم از یک جامعیت عام و فراگیری برخوردار است که شامل علوم و دانشهای گوناگون موجود، اعم از علوم الهی و علوم بشری میشود به گونهای که معتقدند همة علوم در قرآن وجود دارد و میتوان علوم مختلف حتی علوم تجربی و حسی را از لابهلای آیات قرآن، کشف و استخراج نمود. لذا این دسته از علما از یکسو جامعیت قرآن را به معنای جامعیت علمی آن دانسته و از سوی دیگر، گستره و دامنة این جامعیت علمی را فراتر از علوم الهی و مشتمل بر جمیع علوم بشری و قوانین علمی تجربی برآورد نمودهاند.
از جمله نخستین و مشهورترین شخصیّتی که به شدت بر جامعیت عام و مطلق قرآن پای فشرده و این کتاب مقدس را جامع همة علوم بشری تجربی میداند، ابوحامد غزالی است. وی که سعی دارد تا نشان دهد تمام دانشهای بشری را میتوان از قرآن استخراج و استنباط نمود، چنین مینویسد: «اِنّ کلّ ما أشکل فهمه علی النظّار و اختلف فیه الخلائق فی النظریات و المعقولات ففی القرآن الیه رموز و دلالات علیه» (غزالی 1402 ج 3: 18-16) وی در عین حال مدعی است که کلیة دانشهای متقدمین و علومی که مقارن با نزول قرآن موجود بوده و علاوه بر آن سایر دانشهایی که بعد از قرآن، مکشوف خواهد شد جملگی در قالب تصریحات و یا اشارات قرآن، نازل شده است (نصیری 1392 ج 3: 3) غزالی که در ذیل مبحث آداب تلاوت قرآن از وجود علوم فراوان در این کتاب آسمانی، سخن میگوید، به این حد از ادعای خویش اکتفا نکرده و در نقلی از عالمان که خود نیز ظاهراً با آنان موافقت دارد- چنین میآورد که در قرآن هفتاد و هفت هزار و دویست علم وجود دارد چون برای هر کلمهای علمی است و با محاسبة ظاهر و باطن کلمه و نیز حد و مطلع آنها عدد یاد شده چهار برابر نیز میشود (غزالی 1402 ج 1: 289) غزالی بر همین اعتقاد مبتنی بر جامعیت حداکثری قرآن در دیگر اثر خویش، اصرار ورزیده و اینگونه اظهار میدارد که ریشههای علومی نظیر: طبّ، هیئت جهان، هیئت بدن حیوانات و تشریح اعضای آنها، علم سحر، طلسمات و غیر اینها، خارج از قرآن نیست (غزالی بیتا : 25). و شواهد و نمونههای فراوانی از آیات وحی در ارتباط با علوم مختلف بیان میکند که استخراج علم پزشکی از آیة «وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ» (شعراء:80) از این قبیل است.
ابوالفضل مرسی از دیگر مفسرین مسلمانی است که همصدا با غزالی بر جامعیت علمی قرآن اذعان داشته و آن را جامع علوم اولین و آخرین حتی حرفهها و صنایع گوناگون دانسته است. او مینویسد: «و قد احتوی القرآن علی علوم أخری من علوم الأوائل مثل الطب و الهیئة و الهندسة و الجبر و المقابلة و النجامة و سائر الحرف و الصناعات» (ذهبی 1396 ج 2: 482-478؛ معرفت 1374ج 6: 15) وی که بر استخراج علوم بشری و قوانین علمی تجربی از قرآن اصرار و اهتمام دارد، آنچنان افراط گرایانه به سمت جامعیت عام و حداکثری قرآن به پیش میرود که برای بسیاری از حرف و مشاغل زمینی و دنیوی همانند خیاطی، نجاری، صیادی، آهنگری، کشاورزی و دریانوردی، آیات آسمانی و وحیانی را متذکر میشود که استفاده از حروف مقطعه قرآن برای اثبات علم جبر شاهدی بر این مدعاست (رضایی اصفهانی الف 1385: 44) از دیگر شخصیّتهایی که به دفاع از نظریة جامعیت حداکثری و فراگیر قرآن با تمرکز بر جامعیت علمی آن برخاسته، بدرالدین زرکشی است که ضمن اعتقاد به استخراج تمامی علوم از قرآن، از آیه «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا» (زلزله: 1) زمین لرزة سال 702 هجری قمری را پیشگویی کرده است (زرکشی 1410 ج 2: 181). قرآن پژوه دیگری که به همراهی و همصدایی با غزالی و مرسی در پذیرش دیدگاه پیش گفتة آنان برخاسته، جلالالدین سیوطی است که از رهگذر اعتراف به اشتمال قرآن بر جمیع علوم حسی و تجربی، به تقویت نظریة جامعیت مطلق قرآن در آثار علمی خویش میپردازد (سیوطی 1405: 5) و از آیة «وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا...»(منافقون:11) استفاده میکند که عمر پیامبر اکرم(ص) شصت و سه سال بوده است چرا که این آیه در سوره شصت و سوم قرآن واقع شده است (سیوطی 1407ج 2: 282-271) همچنین از مطالبی که صاحب تفسیر روحالمعانی در ذیل آیة «... مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ...»(انعام: 38) آورده، چنین استنباط میشود که وی نیز بر جامعیت عام و حداکثری قرآن گرایش داشته است (آلوسی بغدادی 1415 ج4: 39). در میان معاصرین نیز تنها مفسری که به آراء قرآنشناختی غزالی در استخدام علوم مختلف تجربی بشری برای تفسیر آیات قرآن گرایش و وابستگی شدیدی پیدا کرده، طنطاوی است به گونهای که وی حتی عنوان کتاب تفسیری خویش یعنی الجواهر فی تفسیرالقرآن را از جواهرالقرآن غزالی اقتباس مینماید. استفاده از دانشهای حسی تجربی که در تفسیر طنطاوی به اوج خود رسیده به حدی است که وی در ذیل هر بحث تفسیری، انبوهی از علوم جدید تجربی را در لابهلای تفسیر خویش متذکر میشود که استخراج علم احضار ارواح از آیات مربوط به گاو بنیاسرائیل (بقره:72-67) را میتوان نمونهای از اعتقاد وی به جامعیت علمی و حداکثری قرآن، قلمداد نمود.(طنطاوی جوهری بیتا ج1: 89-84) در میان مفسرین بنام شیعه نیز فیض کاشانی از طرفداران جامعیت حداکثری قرآن بهشمار میرود. ایشان با تمسک به آیات و نیز روایاتی که بر ذوبطون بودن قرآن(مجلسی 1403 ج 92: 95 ، ج 23: 197)، وجود علوم اولین و آخرین در قرآن (کلینی 1363 ج 2: 599) و نیز وجود تمام علوم مورد نیاز امّت در قرآن (عروسی حویزی 1383ج 2: 74) دلالت میکند، به این دیدگاه به صورت خاص گرایش نشان داده است (فیض کاشانی 1416 ج 1: 57) .
در بررسی زمینهها و دلایل شکلگیری نگرش مبتنی بر جامعیت عام و مطلق قرآن با رویکرد و تمرکز بر فراگیربودن قرآن در جمیع علوم حسی و تجربی که از قرن ششم هجری آغاز گردیده- که بعضاً در مواردی جامعیت افراطی نیز به خود گرفته است- علاوه بر ضرورت توجّه و تدبر جدّی در عوامل ذاتیِ درون متنی از قبیل دلالات ظواهر آیات و روایات، زمینهها و عوامل عرضی برون متنی و خارجی پیدایی این دیدگاه قرآن شناختی از جمله ملاحظة همه جانبة پیشینة تاریخی پیدایش تفسیر علمی و نیز علل اصلی رشد آن را نباید نادیده انگاشت چرا که تفسیر علمی قرآن که از قرن دوم هجری آغاز گردید بهطور عمده سه دورة زمانی را طی نموده است: در دورة اول که تا قرن پنجم ادامه داشته تلاش دانشمندان عموماً بر تطبیق قرآن با علوم متمرکز بوده است. در دورة دوم که از قرن ششم آغاز و تا قرنها ادامه داشته برخی از مفسرین به استخراج علوم از قرآن و برخی دیگر به مخالفت با آن اقدام نمودند و دورة سوم از تفسیر علمی که با اوجگیری و رشد فوقالعادة آن همراه بود از قرن هجدهم میلادی و همزمان با شیوع اندیشۀ تعارض علم و دین در اروپا آغاز و بهتبع آن به ضعف و عقبنشینی کتاب مقدس و رواج اندیشههای الحادی و ضد دینی منجر گردید، عدهای از عالمان مسلمان با انگیزة دفاع از قرآن و اثبات نظریة تعامل علم و دین در مکتب اسلام و مقابله با دیدگاه اصالت حس از رهگذر استفاده از علوم و یافتههای علمی به تفسیر علمی قرآن پرداختند تا از این دریچه نیز به اعجاز علمی قرآن، صحّه گذاشته و وحیانیت آن را اثبات نمایند (رضایی اصفهانی ب 1385 ج2: 193-189). در یک قرن اخیر نیز روش تفسیر علمی در جوامع اسلامی مورد اقبال گستردهای قرار گرفته تا جایی که شمار فراوانی از روشنفکران و مفسران و حتی متخصصین علوم تجربی هم به تفسیر و تطبیق آیات با استفاده و استمداد از علوم حسی و تجربی روی آوردند، هر چند که هر گروه و صنفی اهداف خاصی را از این رویکرد تفسیری دنبال میکردند. لذا شاید به همین دلایل و جهات پیش گفته شده، بوده است که این شیوة تفسیر که همواره با جذابیت خاص و علاقة وافری برای جوانان و بهویژه اقشار تحصیل کرده و متخصصین فنون مختلف همراه بوده در طول تاریخ از رشد یکسانی برخوردار نبوده است بلکه گاهی تحت تأثیر عواملی اوج گرفته و در ادواری دیگر، رونق خود را از دست داده است تا آنجا که گرایش افراطی اعتقاد به جامعیت عام قرآن از دورة دوم تفسیر علمی را که عمدتاً مبتنی بر تحمیل آراء و فرضیات ظنی علوم طبیعی بر قرآن و تأویل نادرست آیات آن بوده است باید در ردیف عوامل اصلی انحراف و انسداد باب تفسیر علمی قرآن دانست.
برخلاف دیدگاه پیشگفته، طرفداران این نظریه بر این باورند که با توجّه به اصل مهم هدفشناسی نزول قرآن، مقصود خداوند از تبیان کل شیء بودن قرآن، جامعیت خاص و نسبی آن است نه جامعیت مطلق و فراگیر آن؛ چرا که قرآن، کتاب شریعت و هدایت است و در مسیر هدایت و تربیت جوامع بشری، جامع تمام قوانین و اصولی است که بهطور مستقیم و یا غیرمستقیم در دایرة هدایت و تأمین سعادت انسانها تعریف و تبیین میشود. بنابراین، این عده از صاحبنظران از یکسو جامعیت قرآن را به مفهوم جامعیت هدایتی و تشریعی قرآن کریم اخذ نموده و از دیگر سو، قلمرو و دامنة این جامعیت را شامل و در بردارندة کلیات برنامة زندگی سعادتمندانه و جاودانه جوامع انسانی میدانند که در طول دوران حیات خود بدان برنامه جامع، نیاز و دسترسی داشته باشند. دیدگاه قرآن شناختی مبتنی بر عقیدة جامعیت خاص و نسبی قرآن که از آن به دیدگاه جامعیت اعتدالی نیز تعبیر میشود، در پی آن است که ادّعای جامعیت قرآن را به لحاظ نوع رسالت و مأموریتی که این کتاب آسمانی داراست، ناظر و مختص به جنبه هدایتی و رشد اخلاقی و معنوی بشر در مقایسه با سایر شؤون و ابعاد زندگی انسانها، تفسیر نماید همچنان که مثلاً اگر ادیب نحوی کتابی بنگارد و در مقدمه آن ادعا کند که همه چیز در این اثر جمع شده، قطعاً اطلاق مدعای وی ناظر به تمام مطالب و قواعدی است که به دانش نحو مربوط میشود، حال اگر مخاطبی انتظار داشته باشد که مباحث ریاضی و هندسه را در آن بیابد، توقعی نابجا خواهد بود.
باور به جامعیت اعتدالی و نسبی قرآن را میتوان در کلام و آثار بسیاری از قرآن پژوهان و صاحبنظران اسلامی جستجو نمود: در همین راستا شیخ طبرسی عالم برجستة شیعه را باید از جمله شخصیّتهای تفسیری دانست که به جامعیت هدایتی و شرعی قرآن رأی داده و آیة «...وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ...»(نحل:89) را اینگونه تفسیر میکند: «معناه: لیبین کلی شیء یحتاج الیه من أمور الشرع» (طبرسی 1415 ج6: 380) این در حالی است که بر اساس تفسیر فوق، جامعیت هدایتی و تشریعی قرآن بدین معناست که قرآن در مسیر هدایت بشریت، استراتژیها و خطوط کلی مسائل را یادآور شده و تعیین و تبیین جزئیات آنها را به سنّت نبوی(ص) واگذار نموده است آنجا که خود قرآن نیز این مطلب را بهروشنی متذکر شده است: «...وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ...»(نحل:44) همچنان که این عالم شیعی در ادامة سخن پیشین خود به این مطلب هم توجّه داده و گفته است: «فانه ما من شیءٍ یحتاج الخلق الیه فی امر من امور دینهم، الّا و هو مبیّن فیالکتاب، امّا بالتنصیص علیه، أو بالإحالة علی ما یوجب العلم من بیان النبی(ص) و الحجج القائمین مقامه» (طبرسی 1415 ج 6: 380).
صاحب تفسیر الکشاف نیز که به جامعیت اعتدالی و نسبی قرآن، گرایش نشان داده است چنین مینویسد: «منظور از تبیان کلّ شیء در قرآن، جامع مسائل مربوط به حوزة هدایت و دین است» (زمخشری بیتا ج 2: 628) محمّد بن جریر طبری و فخررازی از دیگر مفسران اهل سنّت نیز هر یک در آثار خویش بر جامعیت نسبی و اعتدالی قرآن پای فشردهاند (طبری 1425 ج 14: 214؛ فخررازی 1379 ج 19: 102). ابواسحاق شاطبی از جمله دانشمندان اهل تسنن که بهعنوان اولین و سرسختترین مخالف تفسیر علمی قرآن بهویژه با فهم و قرائتی که غزالی و مرسی از جامعیت فراگیر قرآن ارائه دادهاند و شهرت یافته است، به نوعی بر جامعیت شرعی قرآن اذعان کرده و چنین میگوید: «قرآن برای بیان احکام آخرت و مسائل جنبی آن آمده است» (شاطبی بیتا ج 2: 78). و سرانجام علامه طباطبایی نیز ضمن اعتقاد به جامعیت نسبی و اعتدالی قرآن، گستره و دامنة این نوع از جامعیت را در حوزة هدایت و شریعت اسلامی، دانسته و چنین مینویسد: «ظاهر آن است که مقصود از کلّ شیءٍ اموری است که به هدایت بازگشت داشته و مردم در هدایتیابی خود بدان نیازمندند از قبیل: معارف متعلق به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهی و قصص و مواعظ که قرآن بیانگر تمام این امور است.» (طباطبایی 1379ج 12: 344) علامه طباطبایی همچنین در دیگر اثر قرآن شناختی خویش از جمله دلایل ارزشمندی قرآن در میان مسلمین را مرهون جامعیت هدایتی و نیز تأمین برنامة جامع زندگی سعادتمندانة انسانها معرفی مینماید (طباطبایی 1375: 4) .
البته آنچه در باب جامعیت نسبی و اعتدالی قرآن و نیز مجموع آراء طرفداران این دیدگاه گذشت، هرگز بدان معنا نیست که هیچ یک از باورمندان به این نگرش قرآن شناختی، از اشارات و قوانین قطعی علوم تجربی و براهین عقلی در مسیر تفسیر و تأویل آیات قرآن استمداد و استفاده نکرده باشند بلکه گروهی از مفسران قدیمی و نیز صاحبنظران معاصر که بر جامعیت هدایتی و شرعی قرآن نیز پای فشردهاند، با استفاده از روش تفسیر علمی به تبیین آیات ناظر به مسائل علمی پرداخته و به نوعی در راستای کشف و تقویت هر چه بیشتر جنبههای اعجاز علمی قرآن برآمدهاند که تفسیرهایی همچون: مجمعالبیان (طبرسی 1415 ج3 : 298)، الکشاف (زمخشری بیتا: ج2: 628)، مفاتیحالغیب (فخررازی 1411ج 2: 94)، المیزان (طباطبایی 1379ج 18: 382، ج14: 279) و نمونه (مکارم شیرازی 1364 ج1: 131، ج 11: 410، ج 12: 275) را باید از این دست برشمرد (بنگرید: رضایی اصفهانی 1375: 43).
با وجود آنکه دیدگاههای قرآن شناختی امام خمینی عمدتاً تحتالشعاع اندیشههای سیاسی- انقلابی و نیز فقهی و عرفانی ایشان واقع شده و در میان اندیشمندان قرآنی معاصر، کمتر مورد آشنایی و شناخت قرار گرفته است امّا باید اذعان نمود که بنیادیترین شاکلة تفکر تشکیل حکومت دینی و نیز مهمترین مبانی اندیشههای انقلابی امام را باید در اشارهها و پیامهای جاویدان مکتب انسانساز قرآن و همچنین نگاه جامع ایشان به نقش بیبدیل آموزههای فراعصری این کتاب مقدس و کاربست دستورات جامع و جاودانه آن تلقی نمود. لذا از جمله مهمترین و بنیادیترین مباحث قرآن شناختی در دیدگاه امام خمینی را میتوان در تبیین دقیق مسئله جامعیت قرآن جستجو نمود که این امر در اندیشه و کلام ایشان از اهمیت، جایگاه و رویکردی خاص برخوردار است. لذا مطالعه و مداقة همه جانبة اندیشهها و گفتارهای قرآنی ـ تفسیری امام خمینی حکایتگر آن است که ایشان، به معنا و مفهوم دوم جامعیت قرآن یعنی جامعیت اعتدالی و خاص قرآن کریم اعتقاد و اصرار دارند نه جامعیت مطلق و فراگیر آن. البته چنین نگرش و بینش قرآن شناختی امام خمینی را میتوان در باور عمیق و جامع ایشان به اصل ضرورت هدف شناسی نزول قرآن و نیز شناخت رسالت آن بهویژه از زبان و بیان خود قرآن جستجو نمود، لذا در دیدگاه امام به همان اندازه که شناخت مکانت و منزلت قرآن کریم مورد توجّه قرار گرفته است، مقصد شناسی و شناخت رسالت و مأموریت آن نیز از اهمیت بالا و والایی برخوردار است و در این باره چنین میفرماید: «ما باید مقصود از تنزیل این کتاب را قطعنظر از جهات عقلی برهانی، که خود به ما مقصد را میفهماند، از خود کتاب خدا اخذ کنیم. مصنّف کتاب مقصد خود را بهتر میداند» (امام خمینی 1380 :193). در این عبارت علاوه بر توجّه به ضرورت هدف شناسی نزول قرآن، خود قرآن کریم نیز بهعنوان بزرگترین منبع شناخت مقاصد و مدالیل قرآن مورد تأکید قرار گرفته است چرا که امام بر این باور است که مصنف قرآن یعنی خداوند متعال، هدف از انزال کتاب خویش را در آن تبیین نموده است:
اکنون به فرمودههای این مصنّف راجع به شئون قرآن نظر کنیم، میبینیم خود میفرماید: «ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ...» این کتاب را کتاب هدایت خوانده، میبینیم در یک سورة کوچک چندین مرتبه میفرماید: «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ» میبینیم میفرماید: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» میفرماید: «کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبَابِ» (امام خمینی 1380: 194-193).
در این فراز، امام خمینی با استناد و استشهاد به نصوص صریحة آیات وحی، رسالت و مأموریت هدایتی قرآن کریم را بهعنوان سرفصل مهم هدف شناسی نزول این متن مقدس یادآور میشود. این در حالی است که باورمندی به جامعیت نسبی و اعتدالی قرآن کریم بهعنوان کتاب هدایت و شریعت را میتوان با روشنی و صراحت هرچه تمامتر در تعابیر امام خمینی مشاهده نمود آنجا که در این باره چنین میفرماید: «بدان که این کتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیّت و مربّی نفوس و شفای امراض قلبیّه و نوربخش سیر الیالله است» (امام خمینی 1380: 184). بنابراین، مبنای گرایش امام خمینی به طرفداری و دفاع از نظریة جامعیت اعتدالی و هدایتی قرآن کریم را باید در نگرش کلان ایشان به شئون و رسالتهای خاص قرآن از رهگذر رسالت هدایتی و نیز رسالت تربیتی- معرفتی قرآن جستجو نمود، همچنانکه تلویحاً و بهطور غیرمستقیم میتوان دیدگاه امام در تخطئه نظریة جامعیت عام و حداکثری قرآن را از کلام قاطع ایشان، استقصاء و استنباط نمود:
صاحب این کتاب سکّاکی و شیخ نیست که مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد؛ سیبویه و خلیل نیست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد؛ مسعودی و ابن خلّکان نیست تا در اطراف تاریخ عالم بحث کند؛ این کتاب چون عصای موسی و ید بیضای آن سرور، یا دم عیسی که احیاء اموات میکرد نیست که فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبی اکرم آمده باشد؛ بلکه این صحیفة الهیّه کتاب احیاء قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهیّه است، این کتاب خدا است و به شئون الهیّه جلّ و علا دعوت میکند(امام خمینی 1380: 194).
امام خمینی که همواره بر ماهیت آسمانی و حقیقت ماورایی قرآن کریم اذعان داشته و با تکیه بر وحیانیت قرآن، آن را جامع برنامههای کلام هدایتی و تربیتی بشر در محور جامعیت اعتدالی و منطقی توصیف نموده است، به تبیین و تحلیل ابعاد و مؤلفههایی از دامنة جامعیت هدایتی قرآن پرداخته است که از عمق آگاهی و شناخت همه جانبة ایشان از مجموع ظرفیتها، توانمندیها و کارآمدهای تام و تمام قرآن در حوزهها و شئون مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسانها حکایت دارد.
مراد از جامعیت تبیینی قرآن در دیدگاه امام آن است که ایشان از رهگذر اعتقاد به تبیان کلّ شیءٍ بودن قرآن، این کتاب آسمانی را بیان کنندة همة سؤالات و نیازمندیهای بشریت برای رسیدن به سعادت و کمال حقیقی وی میداند که احکام و دستورات هر یک در قرآن بهروشنی انعکاس یافته است. آنجا که امام چنین میفرماید:
قرآن مجید و سنّت شامل همة دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال خود احتیاج دارد. درکافی فصلی است بهعنوان «تمام احتیاجات مردم در کتاب و سنّت بیان شده است» و «کتاب» یعنی قرآن، «تبیانُ کُلِّ شیءٍ» است. روشنگر همه چیز و همة امور است. امام سوگند یاد میکند (طبق روایات) که تمام آنچه ملت احتیاج دارد در کتاب و سنّت هست و در این شکی نیست(امام خمینی 1381: 29).
امام خمینی علاوه بر بیان گسترة جامعیت تبیینی قرآن در مرحلة نظری به این جامعیت در مرحلة عینی و عملی در منطق رفتاری و رسالی انبیاء الهی نیز اشاره نموده که این موضوع چگونه در آموزههای مربوط به نبوت عامه و همچنین آموزههای جامع نگرانه قرآن مورد اهتمام جدی قرار گرفته است و از این جهت میان قرآن و سنّت، ترابط و تعامل جامعی از حیث مقصدشناسی وجود دارد:
انبیا هم همان چیزهایی که مربوط به روح و مربوط به مقامات عقلیه و مربوط به مراکز غیبیه است برای ما بیان کردهاند، و قرآن هم بیان کرده است و اهلش میدانند، و هم آن چیزهایی که وظایف شخصیه است و دخیل در ترقیات انسان و تکامل انسان است، در سنّت و در کتاب بیان شده است و هم آن چیزهایی که مربوط به اجتماع است و امور سیاسی است و امور اجتماعی است و راجع به تنظیم و تربیت اجتماع است، بیان فرموده است(امام خمینی 1385ج 3: 237).
با مطالعه نگاهها و نگاشتههای قرآن شناختی امام خمینی باید اذعان نمود که بیشترین حجم از سخنان و مکتوبات ایشان در خصوص تبیین گستره و قلمرو جامعیت قرآن به بیان مؤلفههای جامعیت تربیتی قرآن اختصاص یافته است تا جایی که امام نیز دامنة جامعیت تربیتی و معرفتی قرآن را متمایزتر و ممتازتر از سایر ابعاد و شئون جامعیتی آن دانسته است که البته خاستگاه چنین بینشی را باید در پافشاری ایشان بر اصل جامعیت خاص و اعتدالی قرآن جستجو نمود. از این رو، امام دربارة جامعیت تربیتی و معرفتی قرآن چنین میفرماید:
قرآن شریف، با آنکه جامع همة معارف و حقایق اسماء و صفات است و هیچ کتاب آسمانی و غیر آن، مثل آن، مُعرِّفی ذات و صفات حق تعالی را ننموده و همین طور جامع اخلاق و دعوت به مبدأ و معاد و زهد و ترک دنیا و رفض طبیعت و سبکبار شدن از عالم ماده و رهسپار شدن به سرمنزل حقیقت است، بهطوری که مثل آن متصور نیست؛ معذلک چون سایر کتب مصنَّفه مشتمل نشده بر ابوابی و فصولی و مقدّمه و خاتمه و این از قدرت کامله منشیء آن است که محتاج به این وسایل و وسایط در القاء غرض خود نبوده. و از این جهت میبینیم که گاهی با نصف سطر، برهانی را که حکماء با چندین مقدمات باید بیان کنند، بهصورت غیر شبیه به برهان میفرماید (امام خمینی 1382: 63-62).
در عبارات فوق که صراحتاً از جامعیت قرآن با تعبیر «قرآن شریف جامع همة معارف و حقایق» یاد شده است، امام خمینی از یکسو با نگاهی ژرف و عمیق و در عین حال جامع و تفصیلی به جامعیت تربیتی و معرفت شناختی قرآن با تکیه بر یادکرد آن از معارف و حقایق توحیدی در قالبهای شناخت اسماء و صفات الهی پرداخته و سپس با نگاهی مقایسهای و مقارنهای میان قرآن، این کتاب مقدس و آسمانی با سایر کتابهای آسمانی و غیر آن از ابتدا تاکنون چنین استنباط و استنتاج مینماید که هیچ کتاب آسمانی و غیر آسمانی در معرفی جامعیت ابعاد و زوایای پیدا و پنهان مسائل خداشناختی و توحیدی همانند قرآن نیست و بهپای آن نمیرسد و از سوی دیگر، با رویکردی ریزبینانه و تیزبینانه نسبت به مهمترین و کاربردیترین مباحث تربیتی قرآن، همانند اخلاقیات، مرگ اندیشی و آخرتگرایی این بخش از آموزههای ظریف و دقیق قرآن را در اوج کمال و جامعیت آن با رویکردهای تربیتی، معرفتی و هدایتی بیان میکند بهگونهای که قرآن کریم را طلایهدار و تکسوار میدان مقایسه با کتابهای پیشین آسمانی و غیر آسمانی میداند. امام خمینی در بیانی دیگر، قلمرو جامعیت تربیتی و اخلاقی قرآن را اینگونه توصیف مینماید: «کتابی است که آدمی باید از اینجا تا آخر دنیا و تا آخر مراتب حرکت بکند، یک همچون کتابی است که هم معنویات انسان را درست میکند و هم حکومت را درست میکند». همه چیز توی قرآن هست» (امام خمینی 1385 ج 3: 349). و در فرازی دیگر، قرآن را معلّم انسانها و نیز نسخة تربیت بشر، معرفی و چنین میفرماید: «انسان همه چیز است و باید همة احتیاجاتش را قرآن تأمین بکند، انسان یک اعجوبهای است که همة عالم است، و قرآن یک اعجوبهای است که ادارة انسان را به همة اقشار میکند. در عین حالی که فقیه درست میکند، حکیم درست میکند، فیلسوف درست میکند، شمشیر زن درست میکند، جنگجو درست میکند» (امام خمینی 1385 ج 6: 287). ایشان در بیانی دیگر، به جنبة خاصی از جامعیت تربیتی قرآن متناسب با شخصیّت نامحدود انسان اشاره و چنین میفرماید: «انسان غیر محدود است و مربی انسان غیر محدود است و نسخة تربیت انسان که قرآن است غیر محدود است، نه محدود به عالم طبیعت و ماده است، نه محدود به عالم غیب است، نه محدود به عالم تجرد است، همه چیز است» (امام خمینی 1385 ج 12: 422).
دقت و تأمل در این قسمت از بیانات قرآن شناختی امام نشانگر آن است که ایشان از یکسو به عظمت و کرامت انسان و شگفتیها و پیچیدگیهای عالم خلقت انسان اشاره میکند و این آفریده را اعجوبهای از اعجوبههای عالم آفرینش معرفی میکند که مدار همة عالم در منظومة آفرینش است و از سوی دیگر، قرآن را نیز از دیگر اعجوبههای هستی معرفی میکند که در راستای تأمین برنامة سعادتبخش زندگی انسان فرو فرستاده شده است. لذا در این سخن امام، میان انسان و قرآن یک رابطة تنگاتنگ منطقی برقرار شده که هر دو مظهری از مظاهر خلقت و ارادة الهی بوده و از آنجا که انسان اشرف مخلوقات و مدار آفرینش است، تنها قرآن کریم است که از صلاحیت تعلیم و تربیت انسانها و تأمین نیازهای آنان برخوردار است. این در حالی است که امام از زاویه و دریچة دیگری به ارتباط هماهنگ و مستقیم میان انسان و قرآن اشاره نموده و نسخة تربیتی انسان را به دست قرآن میداند؛ زیرا انسان را موجودی غیرمحدود میداند که باید مربی وی نیز غیرمحدود باشد و این نامحدود بودن را فقط قرآن که از جامعیّت تربیتی و هدایتی برخوردار است، میتواند عهدهدار باشد. چرا که ایشان قرآن را جامع تمام معارف دانسته و میفرماید: «قرآن، مشتمل بر تمام معارف است و تمام مایحتاج بشر است» (امام خمینی 1385ج 20: 249).
امام خمینی بر این باور است که قرآن کریم در باب قانونگذاری و قوانین موضوعه نیز از چنان جامعیت و شمولی برخوردار است که میتواند در سایة تبیین قوانین الهی، سعادت و زندگی انسان را در تمام مراحل حرکت وی تأمین نماید، بدون آنکه از مأموریت هدایتی و تربیتی خویش خارج و یا منحرف شود. از اینرو امام جامعیت تقنینی قرآن را اینگونه تبیین مینماید:
قانونهای کلی اساسی مانند قانون مالیات و قانون قضا و قانون نظام و قانون ازدواج و طلاق و قانون میراث و قانون معاملات از قبیل تجارت و اجاره و صلح و هبه و مزارعه و شرکت و مانند آنها و قانون ثبت و قانون مجازات عمومی مانند حدود و قصاص و قانون تبلیغات و قانون جلوگیری از منکرات مانند شرب مسکرات و قمار بازی و ساز و نواز و زنا و لواط و سرقت و خیانت و قتل و غارت و قانون تطهیر و تنظیف و قانون کلی عبادات مانند: نماز و روزه و حج و وضو و غسل و امثال آنها، همه در قرآن وارد است(امام خمینی بیتا: 315).
امام خمینی در این بخش از بیانات خویش از یکسو، دین اسلام و حکومت اسلامی را دین قانون و حکومت مبتنی بر قانونمداری معرفی کرده و از سوی دیگر، قرآن کریم را مشتمل و دربردارندة قوانین کلی اساسی در تمامی ابعاد زندگی و مراحل حرکت انسان در مسیر هدایت، پیشرفت و توسعة مدنی میداند. قوانینی که قرآن چیزی از آنها را فروگذار نکرده است شامل قوانین حقوقی و مدنی، قوانین خانوادگی و اجتماعی، قوانین اقتصادی، قوانین فرهنگی، قوانین عبادی و تربیتی و حتی قوانین بهداشتی و نظام سلامت بشریت است. بنابر عقیدة امام از آنجا که قرآن کریم از جامعیّت و هماهنگی کاملی در برنامهریزی و هدایت انسانها در مسیر ایصال آنان به زندگی سعادتمندانه و تکاملات معنوی و اجتماعی برخوردار است، امکان ندارد که برای این سیر پیشرفت و تعالی از حیث قانون مداری و برنامه محوری، عاری و خالی باشد، بلکه برعکس، این کتاب آسمانی در کنار برخورداری از جامعیّت تبیینی و نیز جامعیّت تربیتی و معرفتی از چنان ظرفیت و جامعیّت بالای تقنینی نیز بهرهمند است که برای آحاد بشر از حیث زندگی فردی و زندگی اجتماعی و مدنی در تمام سطوح و ابعاد آن، با ارائة نمونهها و الگوهای موفق جوامع الهی و توحیدی که بر منهج قانون گرایی حرکت کردهاند، برنامة جامع و مدونی را طراحی و عرضه مینماید که مبانی و زیرساختهای کلی این قوانین در شئون گوناگون حیات دنیوی و اخروی انسانها قابل احصا و اجراست بهگونهای که در این برنامهریزی قانون مدارانة خویش، همة زوایای زندگی و دریچههای رشد و نیز استعدادهای بالقوه و بالفعل انسانها را لحاظ کرده و حتی از بیان مسائل بهداشتی و سلامت فردی آنان نیز غفلت نکرده است.
امام خمینی در فرازی دیگر، از حیث جامعیّت و اثرگذاری، منابع اصیل و بنیادی معارف اسلامی نظیر قرآن و حدیث را بیش از پرداختها و اجتهادات دانشمندان اسلامی در طول اعصار و قرون متمادی دانسته و میفرماید: «قرآن و کتابهای حدیث، که منابع احکام و دستورات اسلام است، با رسالههای عملیه، که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته میشود، از لحاظ جامعیّت و اثری که در زندگانی اجتماعی میتواند داشته باشد بهکلی تفاوت دارد، نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است.» (امام خمینی 1381: 11) از این رو، امام با اعتقاد به فراگیر بودن موضوعات قرآنی که اکثریت این موضوعات به مباحث اجتماعیات قرآن برمیگردد و تنها بخشی از آیات به مسائل عبادی و احکام عملی اشاره و اشتمال دارند، درصدد آن برآمده که موضوع اجتماعیات قرآن را با مقولة وضع قوانین کلی حیات بشری پیوند دهد که این امر به معنی قانونگذاری قرآن در مسائل و شئون گوناگون حیات اجتماعی انسانهاست. به هر حال ایشان معتقدند که قرآن در بحث قانونگذاری جامعیت دارد، از این جهت که قوانینی را که لازم بوده بهصورت کلی بیان کرده و تبیین جزئیات آن را برعهدة پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) گذاشته است همچنان که خود قرآن کریم نیز در اینباره میفرماید: «بِالْبَیِّنَاتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ...»(نحل: 44) و از امام باقر(ع) نیز روایت شده که میفرماید: «تبیین قرآن با حضرت رسول اکرم(ص) و سپس برعهده ماست، هر وقت نیازمند تفسیر آن بودید به ما مراجعه کنید» (فرات کوفی 1410: 258). امام خمینی دربارة جامعیّت تقنینی قرآن در فرازی دیگر، آن را با منطق عقل و خرد مورد مداقه و تأکید قرار داده و جهانشمولی قوانین قرآن و مکتب اسلام را بر اساس گواه خرد و حتی گواه تاریخ، مورد استناد، استشهاد و داوری قرار داده چنین میفرماید:
ما گواه از خرد داریم بر اینکه قانون اسلام امروز هم برای تمام بشر قانون است و باید همه بر آن به ناچار گردن بنهند، پس از آنکه به حکم روشن عقل برای بشر قانون لازم است و جهان و جهانیان نیازمند به دستور و قانونند و کشورهای جهان را بدون قانون اداره نتوان کرد، میگوییم خدای جهان آیا حق قانونگذاری برای بشر دارد یا ندارد؟ اگر بگویید ندارد علاوه بر آنکه برخلاف حکم خرد سخن راندید و خدا را بیارج شمردید، میگوییم پس چرا در قرآن و دیگر کتابهای آسمانی برای بشر قانون فرستاد و برخلاف وظیفة خود رفتار کرد. ناچار باید بگوییم خدا حق قانونگذاری دارد(امام خمینی بیتا: 308).
امام در نگاه قرآن شناسی خویش، تمام تعالیم و آموزههای اخلاقی، تربیتی، معرفتی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، جهادی و حقوقی قرآن را فراتر از محدودیتهای عصری و یا مرزهای جغرافیایی دانسته و قرآن را کتاب هدایت برای همة عصرها معرفی مینماید. بر این مبنا، ایشان بر جامعیّت زمانی و مکانی قوانین و معارف حقة قرآن، پای فشرده و آن را راهنمای همیشگی بشریت در طول تمامی اعصار و قرون دانسته که قلمرو جغرافیایی آن تمام سرزمینها و ملتها و ملیتهای دنیاست. آنجا که میفرماید: «آنکه قانون اسلام را آورده است خداست، خداست که محیط بر همة چیزهاست، بر همة اعصار است. قرآن است که کتاب همة اعصار است، دستورات رسولالله است که برای همة اعصار است.»(امام خمینی 1385ج 8: 171). امام خمینی ریشه و علت غایی این جامعیّت و جاودانگی زمانی قرآن را، ناشی از وحیانیت این کتاب آسمانی و همچنین عظمت و قدرت کاملۀ پدید آورندة آن؛ یعنی خداوند متعال میداند چرا که قرآن کلام خداست و از آنجا که خداوند دارای مقام احاطه بر تمامی امور عالم است که هیچگاه در کالبد زمانها محدود و محصور نمیشود، از این رو، قرآن کریم نیز که رشحه و جلوهای از رشحات عظمت و احاطة قدرت تامه الهی است، از جامعیت فرا زمانی و فرا عصری برخوردار خواهد بود و لذا همانند پدیدآورندة خود در قید زمان، محصور و محبوس نمیشود.
امام همچنین از مسئله فرا زمانی و فرا عصری بودن سیره و سنّت رسول خدا(ص) بهموازات جاودانگی قرآن سخن به میان میآورد و بر این باور است که همچنان که اسلام و قرآن از جامعیّت زمانی و جغرافیایی برخوردارند، سنّت رسولالله(ص) که مهمترین منبع و آبشخور معارف اسلام پس از قرآن است، نیز دستخوش محدودیتهای زمانی و مکانی نخواهد شد و تا قیام قیامت بر بام عصرها و نسلها حکومت خواهد نمود. همچنان که باورمندی امام مبنی بر جاودانگی و جامعیّت قرآن و نیز سنّت رسولالله(ص) را بهوضوح میتوان در عبارات صریح خود قرآن، جستجو نمود: «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً» (فرقان:1) و نیز میفرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ» (انبیاء:107). پیداست که قرآن کریم، تعالیم فرقانی خویش را بهعنوان «نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ» و مأموریت پیامبر خاتم(ص) را در گسترۀ «رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ» بیان داشته و سپس هر دو را به جلوهگاه ربوبیت الهی، پیوند میدهد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(فاتحه:2).
امام خمینی در گفتاری دیگر نیز، به شیوهای از جاودانگی و ابدیت تعالیم انسانساز قرآن و بهویژه حکمت این جاودانگی چنین سخن میگوید:
باید بدانیم حکمت آنکه این کتاب جاوید ابدی که برای راهنمایی بشر به هر رنگ و ملیت و در هر قطب و قطر، تا قیام ساعت نازل گردیده است، آن است که مسائل مهم حیاتی را چه در معنویات و چه در نظام ملکی زنده نگه دارد و بفهماند که مسائل این کتاب برای یک عصر و یک ناحیه نیست، و گمان نشود قصد ابراهیم و موسی و محمّد(ص) مخصوص به زمان خاصی است(امام خمینی 1385ج 20: 93).
علامه طباطبایی نیز در بیانی همسو با بینش امام خمینی دربارة جاودانگی و جامعیّت فرا زمانی و فرا مکانی قرآن چنین مینویسد: «قوانینی که در قرآن برای هدایت بشر مطرح شده است اگر در کتاب دیگری میبود، باز میتوانست برای همة اعصار باشد، قوانین قرآن بهگونهای است که انحصار به زمان و مکان خاصی ندارد و همواره پابرجاست» (طباطبایی 1375 : 23).
امام خمینی بر این عقیده است که قرآن جامع و شامل تمام مصالح بشری و ضامن سعادت انسان در دنیا و آخرت است آنگونه که این کتاب مقدس، از بیان هیچ مصلحتی فروگذار نکرده و برای ایصال وی به سعادت هر دو جهان، میان مادیّت و معنویت، اتصال و پیوند ناگسستنی برقرار کرده است. ایشان در اینباره میفرماید: «ما یک همچو کتابی داریم که مصالح شخصی، مصالح اجتماعی، مصالح سیاسی، کشورداری و همة چیزها در آن هست، البته با آن تفسیرهایی که از اهل تفسیر وارد شده است و ما به رأی خودمان نمیتوانیم قرآن را تأویل کنیم» (امام خمینی 1385 ج 18: 423) ایشان همچنین در بیانی دیگر از جامعیت قرآن در مصالح انسانی سخن گفته و آن را بیمهکنندة سعادت همة بشریت در دنیا و آخرت معرفی نموده است: « «قرآن کریم» ی که سعادت همة بشر را بیمه کرده است. «قرآن کریم»ی که هر کس در زیر بیرق او واقع بشود، در دنیا و آخرت سعید است» (امام خمینی 1385 ج 6: 101). این در حالی است که بر اساس بیان روشنگرانة امام خمینی با تأکید بر جامعیت نسبی و اعتدالی قرآن، میتوان برنامة جامع قرآن برای رشد همهجانبة شخصیّت انسان در ابعاد مادّی و معنوی را بهطور دقیق فرا گرفت: «[قرآن] کتاب تعمیر مادیت نیست؛ همه چیز است. انسان را به تمام ابعاد تربیت میکند، مادیات را قبول دارد، در پناه معنویات؛ و مادیات را تبع معنویات قرار میدهد» (امام خمینی 1385ج 7: 532).
مهمترین نتایج و دستاوردهای مقاله حاضر را میتوان به شرح ذیل، تقریر نمود:
1. مسئله جامعیت قرآن که از مسلمات اعتقادی متفکرین اسلامی در ادوار مختلف تاریخ تفسیر قرآن است، بهرغم اهمیت و جایگاه ویژهای که در عرصۀ مبانی قرآن شناختی داراست، مورد اعتنا و اهتمام درخور و جدّی مفسرین قرآن قرار نگرفت و آنچه که در کتب تفسیری بهعنوان جامعیت قرآن، انعکاس یافته است عمدتاً تحتالشعاع و متداخل در مبحث روششناسی تفسیر علمی آیات بوده است.
2. هر چند که قرآن پژوهان مسلمان به اتفاق و یکصدا بر موضوع جامعیت قرآن، رأی دادهاند امّا بر تعریف یکسانی از مفهوم جامعیت قرآن و نیز تعیین مرزهای مشترکی از قلمرو جامعیت این کتاب آسمانی، دست نیافتهاند بلکه برخی از آنان در راههایی گام نهادهاند که انتقاد شدید سایر عالمان قرآنی را علیه خود برانگیختهاند.
3. به نظر میرسد که طرفداران نظریة جامعیت علمی قرآن که بر جامعیت عام و فراگیر آیات قرآن، پای میفشارند، در شناخت حقیقت ماورایی و وحیانی قرآن و نیز درک رسالتها و مأموریتهای اساسی این کتاب آسمانی به نوعی دچار خطای راهبردی شدهاند چرا که اساساً اصرار بر چنین نگرشی از یکسو برخلاف نصوص صریحۀ قرآن مبنی بر اصل هدایتگری این کتاب از رهگذر هدف شناسی نزول آن تلقی شده و از سوی دیگر پیامدهای جبران ناپذیری از قبیل انگارههای بشری بودن و زمینی بودن قرآن را در پی خواهد داشت که قطعاً به تضعیف موقعیت و رسالت جهانی و جاودانه این نازلة غیبی منجر خواهد شد.
4. اگرچه آراء و آثار قرآنی- تفسیری امام خمینی به نسبت سایر ابعاد شخصیتی و علمی ایشان کمتر مورد توجّه و پرداخت محققان قرار گرفته است، ولی به جرأت میتوان مدعی شد که اوج و عمق اندیشهها و دیدگاههای قرآنی- تفسیری ایشان در بسیاری از مسائل و موضوعات خطیر قرآنشناختی، از ظرافت، جامعیت و نیز ابتکار برخوردار است همچنانکه مسأله جامعیت قرآن، شاهد گویایی بر این مدعاست.
5. امام خمینی با اعتقاد و اتکاء به اصل هدف شناسی نزول قرآن و نیز درک همه جانبة رسالت آن، قرآن را کتاب هدایت و تربیت انسانها قلمداد نموده و بر جامعیت خاص قرآن در راستای هدایت و تربیت مادّی و معنوی بشر تأکید ورزیده است. از همین روی، امام ضمن انتقاد غیر مستقیم و تلویحی به طرفداران دیدگاه جامعیت مطلق و فراگیر قرآن و ردّ ادله آنان، بر جامعیت اعتدالی و منطقی قرآن رأی داده است.
6. آنچه در دیدگاه قرآن شناختی امام خمینی در خصوص مسأله جامعیت قرآن از اهمیت و اولویت ویژهای برخوردار است، رویکردها و پرداختهای جامع، کلان و گستردهای است که ایشان در تعیین دامنه و گسترة جامعیت قرآن تبیین و تقریر نموده و همین امر باعث برجستگی و نیز متفاوت و متمایز شدن اندیشة جامعیت قرآن در نگرة امام از دیگر صاحبنظران اسلامی گردیده است. از همین روی، دامنه و گسترة جامعیت قرآن در دیدگاه امام خمینی را میتوان در مؤلفههایی همچون: جامعیت تبیینی، جامعیت تربیتی، جامعیت تقنینی، جامعیت فرا زمانی و فرا مکانی و نیز جامعیت در تمام مصالح انسانی جستجو نمود.
7. نقش اعتقاد به ابعاد و قلمرو گستردة جامعیت قرآن در دیدگاه قرآن شناختی امام خمینی در راستای شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بهتبع آن تشکیل حکومت دینی را نباید از نظر دور داشت.
منابع
- آلوسی بغدادی، سید محمود. (1415ق) روحالمعانی فی تفسیرالقرآن العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیه.
- امام خمینی، سید روحالله. (1381)ولایت فقیه، تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ یازدهم.
- ــــــــــ . (1380)آداب الصلوة، تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دهم.
- ــــــــــ . (1382) شرح حدیث «جنود و عقل و جهل»، تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ هشتم.
- ــــــــــ . (1385) صحیفه امام، تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم.
- ــــــــــ . (بیتا) کشـف اسـرار، تهران: انتشارات مصطفوی.
- ذهبی، محمد حسین. (1396ق) التفسـیر و المفسـرون، بیجا: دارالکتب الحدیث.
- رضایی اصفهانی، محمد علی. (1375) درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، قم: انتشارات اسوه.
- ــــــــــ . (الف 1385) پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، قم: انتشارات پژوهشهای تفسیر و علوم قرآن.
- ــــــــــ . (ب 1385) منطق تفسیر قرآن 2، قم: انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی.
- زرکشی، بدرالدین محمّد. (1410ق) البـرهـان فی علـوم القـرآن، بیروت: دارالمعرفه.
- زمخشری، محمّد بن عمر. (بیتا) الکشـاف، بیروت: دارالکتاب العربی.
- سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن. (1405ق) الاکلیل فی استنباط التنزیل، بیروت: دارالمعرفه.
- ــــــــــ . (1407ق) الاتقان فی علومالقرآن، بیروت: دارالکتب العلمیه.
- شاطبی، ابواسحاق. (بیتا) المـوافقــات، بیروت: المرکز العربی للکتاب.
- طباطبایی، سیّد محمّد حسین. (1375) قرآن در اسلام، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین.
- ــــــــــ . (1379) المیزان فی تفسیرالقرآن، قم: انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
- طبرسی، فضل بن حسن. (1415) مجمعالبیان فی تفسـیرالقـرآن، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
- طبری، محمّد بن جریر. (1425ق) جامـعالبیـان، بیروت: دارالفکر.
- طنطاوی جوهری. (بیتا) الجواهـر فی تفسـیرالقـرآن، بیروت: دارالفکر.
- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه. (1383ق) تفسـیر نورالثقلیـن، قم: المطبعة العلمیه.
- غزالی، ابوحامد. (1402ق) احیـاء علـومالدیـن، بیروت: دارالمعرفه.
- ــــــــــ . (بیتا) جواهـر القـرآن، بیروت: المرکز العربی للکتاب.
- فخررازی، محمد بن عمر. (1379) مفاتیـحالغیـب، تهران: انتشارات اساطیر.
- فرات کوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم. (1410ق) تفسیر فرات کوفی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- فیض کاشانی، محمد محسن. (1416ق) التفسـیر الصافـی، قم: مؤسسة الهادی.
- کلینی، محمد بن یعقوب. (1363) الکـافـی، تهران: دارالکتب العلمیه.
- مجلسی، محمد باقر. (1403ق) بحـارالانـوار، بیروت: مؤسسة الوفاء.
- معرفت، محمد هادی. (1374) التمهـید فی علـومالقـرآن، قم: دفتر نشر اسلامی.
- مکارم شیرازی، ناصر. (1364) تفسـیر نمونـه، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- نصیری، علی. (1392) «ویژگیهای قرآن کریم از نگاه امام خمینی»، مجموعه مقالات همایش اندیشههای قرآنی امام خمینی، تهران: مؤسسة چاپ و نشر عروج.
[1]. این مقاله از طرح پژوهشی نگارنده با عنوان «جامعیت قرآن و نقش آن در پیروزی انقلاب اسلامی در دیدگاه امام خمینی(ره)» که در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج به تصویب و انجام رسیده، تنظیم و استخراج گردیده است.
[2] .استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشکده الهیات دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
E-mail :F.Akbari@Kiau.ac.ir
تاریخ دریافت:14/1/1394 تاریخ پذیرش:22/2/1394
پژوهشنامه متین/سال هفدهم/شماره شصت و هفت/ تابستان 1394/صص 22-1