نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار مدرسه عالی شهید مطهری
2 دانشجوی دکترای فلسفه تطبیقی مدرسه عالی شهید مطهری
چکیده
کلیدواژهها
مبانی نظری معاد جسمانی ملاصدرا
از دیدگاه امام خمینی(س)
منیره پلنگی[1]
معصومه اسماعیلی[2]
چکیده: ملاصدرا اوّلین کسی بود که توانست بر اساس مبانی حکمت متعالیه معاد جسمانی را تبیین عقلانی نماید. طبق مبانی صدرایی، بدنی که بالذات تحت تدبیر نفس قرار دارد، یعنی بدنٌ ما نه این بدن متعین عنصری دنیوی، از شؤون و بلکه مرتبة نازلة نفس است؛ بنابراین، بدن آلتی مستقل و بیگانه از نفس نیست و تجلّی نفس است. بر این اساس، بدن در ارتکاب عمل هم نقش مباشر را دارد و هم مسبّب پیدایش عمل است و به همین دلیل در آخرت مستحق عذاب و پاداش میشود. در باور ملاصدرا، بدن اخروی برآمده از خلّاقیّت قوّة خیال است. امام خمینی یکی از موافقان معاد جسمانی صدرایی است که با پذیرش اصول مبنایی ملاصدرا در این مسأله، تبیین عقلانی وی از معاد جسمانی را تأیید نموده است.
کلیدواژهها: معاد جسمانی، ملاصدرا، امام خمینی، بدن اخروی، بدن دنیوی، بدن مثالی، خیال.
معاد جسمانی از ضروریّات ادیان آسمانی از جمله اسلام است، بنابراین لازمة مسلمان بودن است. تاریخ اندیشة اسلامی شاهد تلاشهای متفکّران و فیلسوفان مسلمان برای اثبات عقلانی معاد جسمانی و تبیین حیات پس از مرگ است.
در میان فیلسوفان متأخّر اسلامی، شاخصترین چهرهای که برای اثبات معاد جسمانی – با روش فلسفی – اهتمام ورزیده است، ملاصدرا است که سعی کرده معاد جسمانی را آنگونه که خود میفهمد با برهان ثابت نماید. وی حلّ این مسأله را از الهامات الهی و یکی از نوآوریهای فلسفی خود به شمار آورده است (ملاصدرا 1389 ج 1: 367).
با وجود اینکه نظریة معاد جسمانی ملاصدرا، به جهت ویژگیهای بدیع و مطلوبش، مورد پذیرش بسیاری از متفکّران بعد از ملاصدرا واقع شد و حتی در نظریات جدیدتری مانند نظریة ملا علی مدرّس زنوزی از آن استفاده شد، امّا یا بداعت مبانی آن از سوی منتقدین ملاصدرا، مانند ضیاءالدین درّی اصفهانی در کنز الحکمه (شهرزوری 1430 ج 2: 157 – 164) مورد انکار قرار گرفت و یا اینکه مطابقت آن با معاد قرآنی از سوی بزرگانی چون ملااسماعیل خواجویی در رسالة الثمرة الفؤاد (آشتیانی 1357 ج 4: 204، 210) و شیخ محمد تقی آملی در درر الفوائد (آملی 1377: 460) مقبول واقع نگردید.
امام خمینی یکی از علمای معاصر است که در کشف اسرار (امامخمینی بی تا: 37 ـ 36) هم معاد جسمانی ملاصدرا را قبول کرده، آن را مطابق با شریعت میداند و عدم درک آن را به جهت قصور در فهم افراد دانسته است. ایشان معاد را ضروری ادیان و برهان مینامند و ایمان به آن را از فطریّات بشر میداند. وی با استناد به امیال فطری انسان همچون عشق به راحتی مطلق، میل به حرّیت و نفوذ اراده و عشق به بقای ابدی، و نیز استشهاد به اخبار شرایع دربارة حصول راحتی و نفوذ اراده در آخرت و همچنین عدم قابلیت دنیا برای عذاب مجرمین، برپایی قیامت را از ضروریات تکامل و حرکت جوهری انسان برمیشمارد (امام خمینی 1381: 187 – 186).
نگارنده در این مقاله به شرح و تبیین اصول یازدهگانة صدرایی در باب اثبات معاد جسمانی بر اساس کتاب الاسفار الاربعه پرداخته و کاربرد هر یک از آن اصول را در این مسأله با تأکید بر آرا و کلام گهربار امام خمینی مورد بررسی قرار داده است.
«اصالت وجود» رکنالارکان حکمت متعالیه و مؤلّفهای اساسی است که همراه با مؤلّفههای دیگر، نظام فلسفی سازگاری را تشکیل داده است. امام خمینی میفرماید:
این اصل در مبدأ و معاد اصالت دارد و با پردهبرداری از غموض تصور آن و روشن کردن اطراف و حواشی آن، این دو امر عظیم روشن شده و اصول توحید و کثیری از مباحث مبدأ و معاد منقّح میشود (اردبیلی 1381 ج 3: 553).
ملاصدرا دراسفار و زاد المسافر اصل اوّل را برای اثبات معاد جسمانی «اصالت وجود» قرار داده است. ایشان به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت حکم کرده و بیان میدارد که حقیقت هر چیزی همان نحوة وجود خاصّ آن است نه ماهیت آن. ملاصدرا قصد دارد با طرح این اصل و سایر اصول متفرع بر آن ثابت کند که مراتب «وجود» انسان، از وجود در عالم مادّه گرفته تا وجود در عالم برزخ و قیامت و وجود در عالم عقول، با هم متباین نیستند بلکه «وجود» در بدن مثالی و «وجود» در بدن محشور در قیامت عین «وجود» در بدن مادّی است.
یکی از معانی «اصالت وجود» این است که واقعیّت عینی، مصداق بالذات مفهوم وجود است و مفهوم ماهیت تنها از حدود واقعیت حکایت میکند و بالعرض بر آن حمل میشود. از دیدگاه ملاصدرا «مصداق وجود» امری حقیقی و عینی است که نقیض عدم بوده و منشأ اثر است امّا «مفهوم وجود» از امور انتزاعی عقلی میباشد که در اصطلاح «معقول ثانی» نامیده شده و دارای تحقّق خارجی نیست (ملاصدرا 1378 ج 1: 65ـ64، ج 2: 333؛ ب 1363: 10-9). وی اشتباه پیشینیان را در این میبیند که آنها از مصداق و مابازاء عینی «وجود» غافل بوده، وجود و تشخّص را از معقولات ثانوی میدانستند که چیزی در خارج محاذی آن نباشد (ملاصدرا 1378 ج 7: 294).
بر این اساس، خارجیّت و منشأیّت آثار متعلّق به «حقیقت وجود» است و ماهیت هیچ سهم و بهرهای از واقعیّت ندارد مگر بالمجاز «پس مابازاء مفهوم ماهیت نه شیء متحقّق است که مساوق با وجود باشد و نه لاتحقّق مطلق است که مساوق با مفهوم عدم مطلق باشد، بلکه جنبة فقدان نحوة وجودی است. و جهت فقدان هر موجودی غیر متحصل و غیر متحقق است، نه اینکه به طفیل وجود شیئی متحصّل گردد» (اردبیلی 1381 ج 3: 554).
امام خمینی اصل نخست ملاصدرا را در بحث معاد جسمانی پذیرفته، در اینباره میفرماید: این اصل، «یک اصل شریف و امّ الاصول است که آن را اصالت وجود گفتهاند و اصول دیگر این باب، فرع این اصل میباشند» (اردبیلی 1381 ج 3 : 557). به عبارت دیگر، در بحث معاد جسمانی این اصل مبنای اصول بعدی از جمله تشخّص، تشکیک در وجود، حرکت جوهری و وحدت شخصیة وجود قرار میگیرد، به این معنا که با نبود این اصل نوبت به سایر اصول نمیرسد و لذا کسی که قائل به «اصالت ماهیت» باشد در همین جا متوقف میگردد.
اصل دوم: عینیّت تشخّص و وجود
ملاصدرا بر مبنای «اصالت وجود» در جمیع آثارشاصل دوم را برای اثبات معاد جسمانی «ارجاع تشخّص به وجود» قرار داده و معتقد است که: تشخّص هر چیز و مایة تمیّز آن، همان وجود خاصّ آن شیء است نه چیز دیگر (ملاصدرا 1378 ج 9: 185).
ملاصدرا قصد دارد تا در بحث معاد جسمانی، ابتدا «عینیت تشخّص و وجود» را در هر موجودی مطرح نموده و سپس در اصل دیگری با این مضمون که «تشخّص بدن انسان به نفس اوست نه مادّة آن» (ملاصدرا 1378 ج 9: 190) ثابت کند که بدن اخروی عین همین بدن دنیوی است نه غیر آن؛ زیرا عامل تشخّص در انسان وجود نفس است و نفسی که با بدن برزخی و اخروی متّحد است، همان نفسی است که با بدن دنیوی بوده است و این سه بدن ــ بر اساس اصل سوم یعنی تشکیک ــ سه مرتبة وجودی از یک بدن هستند که به شدّت و ضعف با هم تمایز دارند.
امام خمینی نیز این اصل را به عنوان یکی از اصول اثبات معاد جسمانی قبول کرده و دربارة تساوق وجود و تشخّص میفرماید: «مفاهیم بالنظر به ذواتشان، از صدق بر کثیرین ابا نداشته مادامی که پای وجود در بین نباشد، پس آنچه میتواند مفهوم را مقیّد نموده تا قابل صدق بر کثیرین نباشد، وجود است که مساوق با تشخص است» (اردبیلی 1381 ج 1: 255 – 254). ایشان در ادامه با اشاره به تفاوت دقیق میان تشخّص و تمیّز میگوید: «ضمّ مفهومی به مفهوم دیگر موجب نمیگردد که ماهیت و مفهوم از صدق بر کثیرین ابا داشته باشد؛ گرچه دایرة صدق آن تضییق میگردد» (اردبیلی 1381 ج 1: 255ـ254)، و سپس همرأی با ملاصدرا نتیجه میگیرد که: «بنا بر مسلک اصالت وجود، غیر از وجود، حقیقت دیگری متحقّق نیست؛ پس متشخّص، همان متأصل است و متأصل هم وجود است و اگر از مفاهیم سخن به میان میآید، آنها علائم و امارات تشخّص میباشند» (اردبیلی 1381 ج 3: 557).
سومین مبنای نظری ملاصدرا در اثبات معاد جسمانی، اصل «تشکیک در وجود» یا به تعبیر دقیقتر «وحدت تشکیکی وجود» است که یکی از مسائل اصلی در باب هستیشناسی است. این اصل در عین ساده بودن بسیار پیچیده و در عین پیچیدگی ساده مینماید، طوری که ملاصدرا درک معنای آن را نیازمند ذهنی دقیق و طبعی لطیف میداند (ملاصدرا 1378 ج 1: 87).
به اعتقاد امام خمینی:
غرض از ذکر این اصل این است که: بنا بر اصالت وجود، آنچه در حقیقت واقع است وجود است و در متن عالم، غیر از وجود، چیزی متحقّق نیست. بنابراین: صادر اول، که از مبدأ اول تحقق مییابد آنچه به او افاضه و اصدار میشود، غیر از اصل وجود چیزی نیست و این صدور در خارج محقق است (اردبیلی 1381 ج 3: 558).
ملاصدرا بر اساس اصول قبلی ثابت میکند حقیقت عینی وجود که ملاک تشخّص است، دارای درجات و مراتب متفاوتی است که همگی در وجود بودن مشترک هستند و تفاوت آنها به شدّت و ضعف و آثار وجود است. به این معنا که وحدت، وصف حقیقی حقیقت وجود است و کثرت، وصف حقیقی مراتب گوناگون و به عبارتی مشکّک به شدّت و ضعف وجود است که البته تمامی این مراتب و درجات، چیزی بیرون از حقیقت وجود نیست و کثرت موجودات، جلوههای حاصل از مراتب تشکیکی وجود است.
ثمرة اصل اول تا سوم ملاصدرا در مسألة معاد جسمانی آن است که نحوة وجود انسان در دنیا، البته با حفظ وحدت شخصی، با نحوة وجود او در آخرت متفاوت است و بر اساس اصل حرکت جوهری، وجود اخروی انسان مرتبهای بالاتر از وجود دنیوی، ولی در امتداد آن است.
امام خمینی در مورد بقای شخصیت انسان با تبدیل مراتب وجود میفرماید:
نظام وجود یک رشتة متصلی است، اما این موجود طبیعی از کدورت و ظلمت و ضعف و نقص، رو به کمال وجودی میرود به طوری که در نظام وجود، مرتبة ادنای آن، با مرتبة وسطای آن کأنّه دو حقیقت است؛ چون مشوب به عدم ظلمت است و به جایی میرسد که از کدورت، صاف و از ضعف، خالی میشود و گویا دو عالم جدا از هم میباشند که از آخر مرتبة طبیعت به اولین مرتبة بالاتر تبدل پیدا میکند (اردبیلی 1381 ج 3: 541).
حرکت جوهری – یا اشتداد در وجود – یکی دیگر از اصول و مبانی ملاصدرا در اثبات و تبیین معاد جسمانی است که از فروعات اصالت وجود و وحدت تشکیکی آن میباشد. وی معتقد است که میتوان در پرتو حرکت جوهری به راحتی معاد تمام موجودات ممکن را اثبات نمود (ملاصدرا 1378 ج 9: 198 ، 244).
اصل ابداعی «حرکت جوهری» یکی از مهمترین مقدّمات اثبات معاد جسمانی در فلسفة ملاصدرا میباشد. در باور امام خمینی نیز این اصل نسبت به معاد از اصالت وجود قریبتر است، یعنی آن اصل نسبت به معاد بعید است اگرچه امّالاصول است (اردبیلی 1381 ج 3: 558). به همین دلیل ایشان در ایضاح معنای «حرکت جوهری» تشریح براهین اثبات آن و پاسخ به اشکالات وارده در این باب به تفصیل بحث نموده است (اردبیلی 1381 ج 2: 510– 479).
امام خمینی متذکّر میشوند که:
معنای حرکت در جوهر آن است که نحوة وجود رو به ارتقا است و اصل هویت ثابت نیست، بلکه در تجدد و تدرج است؛ زیرا جوهر بما أنّه جوهر از مقولات است و مقولات از مفاهیم و ماهیات هستند و حرکت در ماهیت غلط و محال است، پس آن نحوة وجودی که ماهیت جوهر از حد آن انتزاع میشود، خود آن وجودِ در حرکت بلکه عین حرکت است (اردبیلی 1381 ج 3: 562).
امام خمینی با تأکید بر ثبات ماهیت در تمام مراحل تنزل و ترقی میفرماید:
اگر وجودی که به ماهیت إعطا شده، وجود سیّال و متحرک از نقص به کمال باشد، چون ماهیت در مقام ذات اوست؛ لذا روی این هویت واحدة شخصیه است، و چون اصل الوجود و هویّت واحدة شخصیه از نقص رو به کمال گذارد، ماهیت بر این وجود صادق است. در عالم طبیعت که نحوة وجود، وجود طبیعی است ماهیت با این وجود در مرحلة طبیعت است، و اگر ترقی کرد و به مرحلة برزخ رسید، ماهیت همان ماهیت است؛ چون وجودش همان وجود است، و اگر به مرحلة عقل رسید، باز ماهیت عیناً همان ماهیت است؛ چون وجود عیناً همان است (اردبیلی 1381 ج 3: 375).
یکی از نتایج حرکت جوهری، اثبات حدوث جسمانی نفس و استکمال آن تا رسیدن به مقام تجرّد محض است (ملاصدرا 1378 ج 8: 347، 395 ؛ 1382: 309، 311). ملاصدرا با ابداع این نظریه، مسألة ثنویّت و دوگانگی میان نفس و بدن را حل کرده و بر اساس حرکت جوهری با اعتقاد به اینکه نفس در مراحل مختلف و متعدد خود یک حقیقت واحد به شمار میآید راه را برای تبیین و توجیه معاد جسمانی به نحو معقول گشوده است.
امام خمینی در مقام تبیین حفظ وحدت انسان در عین حرکت جوهری میفرماید:
چون انسان با تمام تبدلات آشکار روحی و جسدی خود که در اول تکوّن «لَم یَکُن شَیئاً مَذکُوراً» (انسان: 76) و بعد از آن با عناصر هم جنس شد و بعد که ترقی کرد مثلاً در اول طفولیت جز عاجزترین موجودات نبود، سپس در کمال، ترقی کرده و چه بسا مانند سلیمان خلیفة الله و حکیم عالم مقتدر مالک شرق و غرب میشود... خلاصه انسانی که اول و آخر آن این اندازه تفاوت دارد عین همان هیکل محسوسی است که اعجز مخلوقات بود (اردبیلی 1381 ج 2: 506).
ملاصدرا، ماهیت مرگ طبیعی را بر مبنای حرکت جوهری تبیین نموده و آن را ناشی از استکمال نفس و انقطاع تعلّق نفس از بدن عنصری میداند. وی این تفسیر بدیع از مرگ را جزء یکی از اصول اثبات معاد جسمانی به شمار آورده است (آشتیانی 1379: 28 – 27).
امام خمینی نیز بیان صدرایی از مرگ طبیعی را پذیرفته و ضمن تشریح تفصیلی تفاوت آن با مرگ اخترامی میفرماید:
موت طبیعی قدم از آخرین نقطة طبیعت برداشتن و پای در اوّل مرتبة تجرد خالص گذاشتن به حرکت جوهریه است و این موت محتوم است که قرآن شریف فرموده است: « فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ» و نیز در احادیث شریفه، آنجا که موت به محتوم و اجل معلق تقسیم شده، به آن اشاره فرمودهاند (اردبیلی 1381 ج 1: 322).
یکی دیگر از مقدمات ملاصدرا برای اثبات معاد جسمانی که آن را در تمام کتب خود مطرح نموده است، اصل «شیئیّت شیء به صورت است نه به ماده» میباشد. حاجی سبزواری در تعلیقاتش بر اسفار (ملاصدرا 1378 ج 9: 186) مینویسد که بدون پذیرش این قاعده، اثبات معاد جسمانی به هیچ وجه امکانپذیر نخواهد بود.
ملاصدرا با ابتنا بر این اصل نتیجه میگیرد که پس از مرگ، تغییر بدن انسان از بدن عنصری به بدن مثالی در عالم برزخ و از بدن مثالی به بدن اخروی در قیامت، هویّت شخصی انسان را مختل نمیکند؛ زیرا آنچه ملاک حفظ هویّت است صورت فعلیّه میباشد نه مادّه (ملاصدرا 1378 ج 9: 190؛ 1381 ج 2: 640، 642؛ الف 1363: 336). به عبارت دیگر، به لحاظ وحدت صورت و نفس میتوان به اتحاد و عینیت ابدان مختلف طولی یک انسان حکم نمود.
امام خمینی میفرماید:
از توضیح این اصل معلوم شد که اگر صورت اخیره مادّة منضمّه را از دست بدهد و جز صورت نماند، شیئیت شیء با برهان قاطع محفوظ است، بلکه بالضرورة و المشاهدة در اشباه و نظایر چنین است، مثل صورت شمشیر و سریر، سریر بودن سریر به مادهاش که چوب باشد نیست، بلکه به صورت اوست و لذا اگرچه مادة چوب نباشد و یا اصلاً بقای شکل و صورت، بلاماده، فرض شود، باز سریر، سریر است (اردبیلی 1381 ج 3: 568).
البته امام خمینی بر این نکته تأکید میکنند که اصل فوق به معنای آن نیست که انسان با حرکت جوهری و ورود به عالم مثال، جسمانیّت خود را از دست بدهد؛ زیرا اگر این فرض درست باشد، دیگر معاد جسمانی نخواهد بود، بلکه منظور آن است که انسان جسم خالص میشود و هیولی که لاجسمیت است، آن را رها میکند و رها کردن جنبة لاجسمیت، به مرتبة جسم مثالی رسیدن است و تا انسان به آن مرحله رسید، جسمیت و حقیقت امتدادیة جوهریهاش توقف پیدا میکند... (اردبیلی 1381 ج 3: 572).
این اصل به عنوان هفتمین اصل از مقدّمات اثبات معاد جسمانی آمده است (ملاصدرا 1378 ج 9: 190). امام خمینی که برخلاف ترتیب اصول در الاسفار الاربعه این اصل را مقدم بر اصل بعدی ذکر نموده، در توضیح آن میفرماید:
اصل ششم اسفار را ما بعد از اصل هفتم ذکر میکنیم؛ برای اینکه شاید اصل هفتم، مستقلاً اصلی نباشد؛ چنانکه خود آخوند رحمه الله هم بعد از ذکر همة اصول از آنها به اصول دهگانه تعبیر میکند، با اینکه تعداد اصولی که در کتاب به نام اصل ذکر شده، یازده تاست. علی ایّ حال: خوب بود این اصل را به عنوان نتیجة اصل پنجم قرار دهد؛ زیرا در اصل پنجم مقصود این بود که شیئیت شیء به صورت و به فصل اخیرش است، و در این اصل خصوص انسان ذکر میشود که نفس انسان که صورت اخیرة اوست، شیئیت انسان به آن است؛ و از شرحی که در خصوص انسان داده میشود، معلوم میشود که نتیجة اصل پنجم است و چون اصل منظور ما معاد انسان است، لذا در نتیجه خصوص انسان را ذکر میکنیم و میگوییم: انسان یک موجودی است که در طبیعت، سایر است وسیرش به طرف تکامل است؛ یعنی انسان به سیر طبیعی در حرکت است و از هیولیت طبیعت تا نقطة حقیقت و از مرتبة شهادت تا مرتبة غیبت، فاصلة سیر اوست (اردبیلی 1381 ج 3: 569 – 568).
ملاصدرا در این اصل میخواهد بگوید که هویّت و تشخّص انسان به نفس اوست، هرچند اعضای بدن آدمی و لوازم آن مانند أین، کم، کیف، وضع و متی در طول عمرش همواره دگرگون میشود، ولی وجود و تشخّصاش مستمر و ثابت است؛ زیرا نفس او باقی است و تشخّص آدمی به نفس او میباشد، مثلاً زید به واسطة نفسش زید است نه به واسطة بدنش (ملاصدرا 1378 ج 9: 190). بنابراین با صراحت میگوید: هرچند بدن محشور در قیامت به حسب مادّه غیر از بدن عنصری است، لکن وحدت نفس – که عامل تشخص است – سبب حفظ هویّت شخصی میباشد (ملاصدرا 1361: 250).
ملاصدرا ثبات شخصیّت انسان را با وجود تبدیل صورت طبیعیاش به صورت مثالی مانند حالت خواب و یا تبدیل آن به صورت اخروی در قیامت به همین قیاس بیان میکند و عینیّت بدن دنیوی با بدن اخروی را از طریق اعتبار جنسیّت و ابهام مادّه توجیه نموده است (ملاصدرا 1378 ج 9: 32، 190، 191).
امام خمینی نیز بر عینیت ابدان به واسطة ثبات شخصیت نفس تأکید میفرمایند که چنین نیست که بعضی پنداشتهاند که بعد از مرگ، روح را از جسم و بدن دنیوی خارج میکنند و به جسم و قالب مثالی دیگری که آنجا گذاشته شده داخل میکنند. نه، فی الواقع در تمام عوالم یک جسم و یک حقیقت و یک شخصیت مطرح است (اردبیلی 1381 ج 3: 207).
یکی دیگر از اصولی که ملاصدرا آن را تمهیدی برای اثبات معاد جسمانی برشمرده است، «تساوق وجود با وحدت شخصی» است (ملاصدرا 1378 ج 9: 188؛ 1381 ج 2: 644 – 643). به این معنا که هر وجودی دارای وحدت و هویّت منحصر به فردی است که از آن به وحدت شخصیّه تعبیر میشود و تأمینکننده و به اصطلاح مقوّم آن وحدت، وجود شیء مزبور است.
امام خمینی نیز میفرماید که یک وجود ذو مراتب در هر مرتبه از مراتبش که باشد، وجود واحدی است که نحوة وحدتش عین نحوة وجودش است؛ زیرا وحدت مساوق وجود است... (اردبیلی 1381 ج 3: 573). ایشان در ادامه وحدت و تشخّص را به هم پیوند داده و میگوید [وجود متصرّم] موجود متشخّص واحدی است که به تمام ذات و هویّت، شخصیّت واحدة متدرّجه است؛ این نحوة وجود به هر مرتبه از مراتب وجود که برسد، یک هویت و یک شخصیت است (اردبیلی 1381 ج 3: 574).
طبیعتاً ملاصدرا با توجّه به پذیرش حرکت جوهری باید ثابت کند که وحدت شخصی موجود متحرّک در طول حرکت ثابت است، بنابراین وی با ابتنای بر مبانی حکمت متعالیه تقریری جدید از وحدت را ارائه میدهد. وی میکوشد تا در این اصل، اینهمانی و عینیّت انسان محشور در قیامت با انسان اولی را به وسیلة وحدت شخصیة نفس، که عامل تشخّص و هویّت انسان میباشد، در تمام مراتبش تصویر کند.
امام نیز معتقد است که اگر حرکت و تدرّج باعث تغییر شخصیت و هذیت انسان شود، بهگونهای که شخصیتش غیر از شخصیت اولیه گردد، باید اصل وجودش از بین برود (اردبیلی 1381 ج 3: 574).
یکی از مهمترین اصول اثبات معاد جسمانی در نظر ملاصدرا «اثبات تجرّد خیال» است (ملاصدرا 1378 ج 9: 191)، به گونهای که با قطع نظر از آن، اصول دیگر نیز در اثبات کیفیّت خلق بدن محشور کارایی نخواهند داشت. ملاصدرا قوّة خیال را به عنوان یک قوّة مجرّد که پس از مفارقت نفس از بدن باقی است و در عین حال مدرِک جزئیات نیز میباشد، مطرح کرده است. وی نفس انسان را در لحظة مرگ در چنین مرتبهای قرار داده و قوّة خیال را آخرین مرتبة نشئة دنیایی نفس و مرحلة آغازین ورود به نشئة آخرت دانسته است (ملاصدرا 1378 ج 9: 221). ارائة چنین تصویری از قوّة خیال، کلید یکی از معضلات مهم فلسفی، یعنی معاد جسمانی و کیفیت ثواب و عقاب انسان در برزخ است.
البته امام خمینی معتقد است که شیخالرئیس نیز بر تجرّد صور خیالی برهان اقامه نموده و برهانش تام بوده است، ولی با این حال اذعان نداشته و در نتیجه مردّد شده و به نحوة تردید و شک گذشته است (اردبیلی 1381 ج 3: 579).
ملاصدرا معتقد است که خداوند انسان را از جهت ذات و صفات و افعال، مثال خود آفریده است، و همان طور که اعیان موجودات در پیشگاه خداوند حاضر و به وجود او قائم هستند، صور حسی و خیالی نیز در برابر نفس حاضر و به وجود او قائم هستند (ملاصدرا 1378 ج 1: 265ـ264). بدین ترتیب اثبات مجرّد بودن قوة خیال زمینة مناسبی برای طرح خلاقیت نفس و نظریة «قیام صدوری صور» و همچنین کیفیت حشر نفوس ناطقه توسط ملاصدرا فراهم نمود.
امام خمینی نیز تجرّد خیالی را برای اثبات بقای نفس کافی دانسته و به نقل از ملاصدرا میگوید:
تجرّد دو قسم است: یک قسم تجرد مثالی است و با حصول مرتبة وهم و خیال، این تجرّد پیدا میشود... چیزهایی که تجرّد خیالی و مثالی پیدا کرده باشند، نفوسشان به تجرّد مثالی باقی است (اردبیلی 1381 ج 3: 133) بالجمله: مادامی که صورت به حد تجرد – اگرچه تجرد خیالی برزخی باشد، نه تجرّد تامّ عقلی – نرسد، صلاحیت و قابلیت ثبات و بقا را ندارد (اردبیلی 1381 ج 3: 145).
ملاصدرا این اصل را یکی از مقدمات اثبات معاد جسمانی دانسته (ملاصدرا 1378ج 9: 191) و آن را چنین شرح میدهد: نسبت نفس به مدرکات حسیه و خیالیة خود بیشتر شبیه فاعل مخترع است تا نسبت قابل متصف (ملاصدرا 1382: 156)؛ زیرا نفس نسبت به صور ادراکی خود نسبت خالقیّت و ابداع دارد به گونهای که پس از احساس امور خارجی بیدرنگ صورتی نظیر آنها؛ ولی عاری از مادّه در خود ایجاد میکند و پس از غیبت امور و یا انعدام آنها، نظیر آنها را در قوّة خیال إنشا و ابداع میکند. بدین ترتیب، ملاصدرا کیفیت تحصیل ادراکات حسی و خیالی را بر نهج صدور میداند و به قیام صدوری این صور به نفس فاعل قائل میشود.
به بیان امام اصل نهم نزد آخوند این است که صور متخیله و بلکه تمام صور محسوسة موجودات قیام به نفس دارند و نفس حافظ این قوّهها و کوّهها است، یعنی نفس حافظ و جامع صور محسوسات در حواس میباشد، امّا نه صور مادّیه که روی اشیاء خارجیه است، بلکه صور موجود در حواس که مظاهر نفس هستند و مظاهر و قوا، غیر جسم و جسمانی میباشند و در این مراتب، صور محسوسات از سنخ مادیات نیست بلکه یک نحو تجرد دارند به نحو تجردی که قوّه و آن حس مظهری دارد (اردبیلی 1381 ج 3: 580-579).
ملاصدرا متذکّر میشود که صورتهای خیالی در این عالم به خاطر اشتغال نفس به حس، اثر چندان شدیدی ندارند امّا همین صور با مرگ و انقطاع نفس از ماده و محسوسات شدتی بالاتر از آنها خواهد یافت (ملاصدرا 1386 ج 2: 963)، و چنانچه به طور کلی از بدن و دنیا جدا شود و هیچ مشغلهای نداشته باشد – به طور حتم چنان خلّاقیتی خواهد یافت که میتواند هر آنچه را بخواهد ایجاد کند (ملاصدرا 1378 ج 9: 194).
امام خمینی میفرماید:
گرچه به فعالیت نفس قائلیم تا آنجایی که میتواند معالیل جرمیه و اجسام و مقادیر عظیمه را به اذن ربّها القادر ایجاد کند؛ چنانکه در عالم طبیعت، بر خلق صور خیالیه و اشکال محسوسه، قادر و تواناست (اردبیلی 1381 ج 3: 585).
در باور امام نکتة قابل توجه در این اصل آن است که بدنِ نفس در نشئة آخرت معلول آن و مخلوق فعالیتش نیست، بلکه آن بدن بدنی است که نفس، خودِ آن بدن است و ایجاد و إعدام آن مساوق ایجاد یا إعدام خودش میباشد و ممکن نیست شیء به فعالیت خودش موجود شود؛ زیرا مستلزم دور صریح است (اردبیلی 1381 ج 3: 585).
ملاصدرا قدرت خلّاقیت را برای تمام نفوس انسانی، چه نیکوکار باشد و چه بدکار، ثابت نموده و معتقد است همة اهل آخرت قادر هستند با نفس خود صورتهای متناسب با ملکات و صفات باطنی خویش را بیافرینند (ملاصدرا 1378ج 9: 194).
انسانشناسی ملاصدرا بر دیدگاه کلی او در هستیشناسی مبتنی است. وی هستی را دارای سه مرتبه میداند که پایینترین مرتبة آن عالم مادّه و طبیعت مادی، و مرتبة وسط آن عالم صور مثالی مجرّد از مادة جسمانی و مرتبة اعلای آن عالم صور عقلی، مجرّدات و مُثل مفارق است. در نظر وی، از میان تمام موجودات عالم، تنها نفس انسانی دارای این ویژگی خاص است که با وجود اینکه یک حقیقت شخصی است، میتواند هر سه عالم را داشته باشد (ملاصدرا 1378ج 9: 21، 98ـ96، 195 – 194).
امام خمینی نیز پس از نقل عبارات ملاصدرا میفرماید:
انسان دارای هویتی است که آن هویت و شخصیت تا در طبیعت است کون جامع است و از طبیعت هم که بیرون رفت، باز هم کون جامع است، یعنی هویتی است که جسم دارد و مرتبة برزخیه را که نفس است، دارا میباشد و مرتبة عقلانیت را هم دارا و حائز است و این همان شخصیت است که در مهد طبیعت بوده... و حالا بدون هیچ فرقی، از ماده بیرون رفته و از هیولای منضمّه مستخلص شده است (اردبیلی 1381 ج 3: 587 – 586).
با بررسیهای انجام شده در این مقاله روشن شد که از تأمّل در آرا و نظریات امام خمینی مشخص میگردد که ایشان از نظریة صدرایی در اثبات معاد جسمانی دفاع نموده و در اکثر مباحث و اصول، به وضوح دیدگاهی منطبق با ملاصدرا داشته است.
منابع
ـ آشتیانی، سیّد جلالالدین. (1379) شرح بر زاد المسافر، تهران: امیرکبیر، چاپ اوّل.
ـ ـــــــــــــــ . (1357) منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، مشهد: دانشگاه مشهد.
ـ آملی، محمد تقی. (1377ق) درر الفوائد، قم: اسماعیلیان.
ـ اردبیلی سید عبدالغنی. (1381) تقریرات فلسفه امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول.
ـ امام خمینی، سید روحالله. (بیتا) کشف اسرار، بی جا، بینا.
ـ ـــــــــــــــ . (1381) چهل حدیث، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ و نشر عروج، چاپ بیست و پنجم.
ـ شهرزوری، محمد بن محمود. (1430) نزهة الارواح و روضة الافراح، در کنز الحکمه، ترجمه ضیاءالدین درّی اصفهانی، تهران: بیجا.
ـ ملاصدرا، صدرالدین محمّد. (الف 1363) اسرار الآیات، ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول.
ـ ـــــــــــــــ . (ب 1363) المشاعر، ترجمه بدیعالملک میرزا عمادالدوله، به اهتمام هنری کربن، تهران: کتابخانه طهوری، چاپ دوم.
ـ ـــــــــــــــ . (1378)الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعه العقلیه، قم: مصطفوی .
ـ ـــــــــــــــ . (1361) عرشیه، تصحیح و ترجمه غلامحسین آهنی، تهران: مولی.
ـ ـــــــــــــــ . (1381) المبدأ و المعاد (دو جلدی)، تصحیح و تحقیق محمد ذبیحی و جعفر شاهنظری، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اوّل، دو جلدی.
ـ ـــــــــــــــ . (1382) الشواهد الربوبیّه فی المناهج السلوکیّه، با حواشی حاج ملّاهادی سبزواری، تصحیح و تعلیق سید جلالالدین آشتیانی، قم: بوستان کتاب، چاپ اول.
ـ ـــــــــــــــ . (1386) مفاتیح الغیب (دو جلدی)، تصحیح و تحقیق نجفقلی حبیبی، به اشراف سید محمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول.
ـ ـــــــــــــــ . (1389) مجموعه رسائل فلسفی (سه جلدی)، تصحیح و تحقیق گروه مصححین، به اشراف سید محمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول.