per
پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی
پژوهشنامه متین
2423-6462
2676-5888
2006-12-21
8
32-31
1
22
65418
Original Article
دموکراسی در اندیشة سیاسی امام خمینی(س)
Democracy in Imam Khomeini’s political Thought
منصور انصاری
m.ansari51@gmail.com
1
عضو هیأت علمی گروه اندیشه سیاسی پژوهشکدة امام خمینی و انقلاب اسلامی
در مقاله حاضر تلاش شده است تا با تعریف جدیدی از دموکراسی، نسبت اندیشههای امام خمینی(س) با این مسأله مورد بازاندیشی قرار گیرد. همچنین، استدلال شده است که در اندیشه امام خمینی(س) هرچند قالب و فرم دموکراسیهای رایج مانند دموکراسی لیبرال دیده نمیشود ولی اندیشه ایشان به لحاظ محتوا، اساساً مؤلفهها و ستونهای اصلی دموکراسی را داراست.
The present article is an attempt to study Imam Khomeini’s views concerning this issue with reference to a new definition of democracy. Moreover, it is argued that though in Imam khomeini’s view the form and patterns of popular democracy is absent, it possesses the components and main elements of democracy.
https://matin.ri-khomeini.ac.ir/article_65418_d9d6d133587b18e3e913d7057f23a500.pdf
دموکراسی
دموکراسی لیبرالی
آزادی
برابری
خودآیینی
امام خمینی(س)
domocracy
liberal democracy
freedom
equality
Imam Khomeini
per
پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی
پژوهشنامه متین
2423-6462
2676-5888
2006-12-21
8
32-31
23
42
65419
Original Article
بررسی نقش اخلاق در فقه و حقوق با رویکردی بر نظریات حضرت امام خمینی(س)
A study of the Role of Morality in Jurisprudence and Law
with Reference to Imam Khomeini’s Ideas
سید محمد موسوی بجنوردی
moosavi@ri-khomeini.com
1
استاد دانشگاه و مدیر گروههای حقوق و علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی(تربیت معلم).
از آنجا که مباحث گوناگونی در مورد بررسی نقش اخلاق در فقه و حقوق مطرح میباشد، نویسنده تلاش کرده است تا مقایسهای بین فقه و اخلاق انجام داده و مبادی تصوری و تصدیقی هر یک از آن دو را برشمارد و از این طریق چگونگی رابطة بین دو علم فقه و اخلاق رابه نحو اجمال بررسی کند.
مباحث مربوط به فلسفة حقوق از جمله جایگاه اخلاق در حقوق یا رابطة اخلاق و حقوق همواره در فلسفة حقوق مورد بحث بوده است. در این نوشتار به طور بسیار مختصر در این باره سخن گفته خواهد شد. نسبت به اخلاق و معیارهای آن در میان انسانها و جوامع گوناگون، اختلاف نگرش وجود دارد. اما این اختلافها بیشتر در قلمرو عمل است تا ماهیت و ذات اصول و هنجارهای اخلاق.
Since there are many discussions on the role of morality in jurisprubence and law, the author tries to make a comparison between jurisprudence and law with reference to their conceptual and judgemental origions so that to explore the relation between jurisprudence and law synoptically.
The issues pertaining to the philosophy of law including the place of morality in laws or their relation have always been the matter of discussion. This articl will deal with this issue in brief. There are differences of views among people concernign the morality and this standards. Yet these differences pertains to practical field rather than the nature of principles and moral norms.
https://matin.ri-khomeini.ac.ir/article_65419_9ff94508c219b342a04f2cb6d67af5b8.pdf
فقه
حقوق
اخلاق
عدالت اجتماعی
امام خمینی(س)
Jurisprudence
Law
morality
Social Justice
Imam Khomeini
per
پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی
پژوهشنامه متین
2423-6462
2676-5888
2006-12-21
8
32-31
43
58
65420
Original Article
نقش شخصیت در تاریخ با رهیافتی به جایگاه تاریخی امام خمینی(س)
The Role of personality in History with Reference to the
Historical place of Imam Khomeini
محسن بهشتی سرشت
beheshtiseresht@ikiu.ic.ir
1
عضو هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی
در این مقاله سعی شده است که به نحو اختصار دیدگاههای متفکران غرب و از جمله نحله مارکسیسم در مقایسه با دیدگاه متفکران مسلمان در ارتباط با موضوع حساس نقش شخصیت در تاریخ مورد نقد و بررسی قرار گیرد و پس از آن و حتی الامکان رویکرد و رهیافت امام نسبت به مقوله «سیاست» و «تحولات اجتماعی» در مقایسه با تئوریهای مطرح شده شناخته گردد.
پرسش اساسی این نوشتار آن است که آیا شخصیتها یا «قهرمانان» در تحولات تاریخی نقش اساسی داشته یا شرایط اجتماعی و تاریخی بدون تکیه بر قهرمانان تحولات را رقم میزنند؟ یا اینکه هر دو عامل در پیوندی ناگسستنی به ایفای نقش میپردازند؟ در این میانه، با توجه به ظهور انقلابی بزرگ و سرنوشتساز اسلامی در ایران، رهبری بیبدیل آن و ویژگیهای خاص تحولات به وجود آمده در عرصه جهانی و داخلی با کدام نظریه یا تئوری قابل سنجش میباشد؟
This article is an attempt to study briefly the views of western thinrkers including the Marxists in comparison with Muslim thinkers concerning the role of personality in history with reference to the views of Imam Khomeini concerning politics and social changes.
The main question raised by this article is that whether personalities or heros play the main role in historical changes or social condisions can change their fate with relying on heros or both of them togather can change the historical conditions. The question is that by which theory can we explain the advent of the great Islamic revolution in Iran and its peerless leadership and the outbreak of certain conditions at global level.
https://matin.ri-khomeini.ac.ir/article_65420_e1de996fe68de414f8e1c69444858eee.pdf
امام خمینی
تاریخ
مارکسیسم
متفکران مسلمان
شخصیت
Imam Khomeini
History
Marxism
muslim thinkers
personaltiy
per
پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی
پژوهشنامه متین
2423-6462
2676-5888
2006-12-21
8
32-31
59
89
65423
Original Article
میشل فوکو و انقلاب اسلامی رهیافتی پسامدرنیستی از منظر تحلیل گفتمان
Michel Foucault and Islamic Revolution:A Postmodern
Approach from the Perspective of the Analysis of Discourse
جعفر جعفر خشروزاده
j.khoshrozadeh@yahoo.com
1
محقق و مدرس دانشگاه.
روش یا متد تحلیل گفتمان امروزه جایگاه خاصی در نظام معرفتشناسی علوم اجتماعی و انسانی به خود اختصاص داده و بسیاری از پدیدههای اجتماعی از منظر تحلیل گفتمان مورد بررسی و تبیین قرار میگیرند. در این مقاله سعی خواهد شد تا با بررسی مفهوم گفتمان و تحلیل گفتمان در نظام اندیشة نحلة پسامدرنیسم و بخصوص میشل فوکو، انقلاب اسلامی بر اساس این روش مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. فرض اولیة این گفتار این است که جنبش انقلابی مردم ایران به عنوان یک «متن[1]» حاصل حضور و مشارکت یک «گفتمان» خاص نیست بلکه در فرآیند این جنبش شاهد نقشآفرینی گفتمانهای متعدد و متکثری هستیم. به لحاظ همین کثرت گفتمانی، انقلاب اسلامی را میتوان دارای شباهتهای زیادی به یک جنبش پسامدرن دانست. برای اثبات این فرض ضمن ارائه مقدماتی دربارة تعریف، پیشینه و جایگاه مقوله گفتمان و متد تحلیل گفتمان در مبانی اندیشه پسامدرنیسم از منظر تعامل گفتمانها خواهیم پرداخت. برای انجام این کار دو محور مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت: یکی مبحث پیدایش گفتمان و پادگفتمان و نظام غیریتسازی در فرآیند جنبش انقلابی مردم ایران و دیگری تحلیل و بررسی گفتمانهای موجود در عرصة متن این جنبش انقلابی.
[1] . context
In the epistemology of social science, the method of the analysis of discourse enjoys a special place today and a great deal of social phenomenon are viewed from the perspeitive of the analysis of discourse. The author of this article tries to study the concept of discourse and its analysis in postmodern views particularly in Foucault’s views and analysis Islamic Revolution on the bases of this method. The assumption of this discourse is that the revolutionary movement of the people of Iran as a text was not the outcome of a particular discourse but in the process of this movement various discourses are involved. As a result Islamic Revolution has many common points with a postimodern movement.
https://matin.ri-khomeini.ac.ir/article_65423_0fb6bf7c247f2ac45fe4508b7ce575d0.pdf
پسامدرنیسم
میشل فوکو
انقلاب اسلامی
تحلیل گفتمان
postmodernism
Michel Foucault
Islamic Revolution
analysis of discourse
per
پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی
پژوهشنامه متین
2423-6462
2676-5888
2006-12-21
8
32-31
87
105
65424
Original Article
بررسی فقهی حدود دارالاسلام و دارالکفر با رویکردی بر اندیشة امام خمینی(س)
A Study of the Fiqhi Limits of Dar al-Islam and Dar al-kufr
with Refernce to Imam Khomeini’s view
سید محمد موسوی بجنوردی
moosavi@ir_khomeini.com
1
افتخار دانشپور
adaneshpour@yahoo.com
2
1. استاد دانشگاه و مدیر گروههای حقوق و علوم سیاسی، و دین و فلسفه دانشگاه خوارزمی (تربیت معلم).
دکترای فقه و مبانی حقوق پژوهشکدة امام خمینی و انقلاب اسلامی
دیدگاههای اسلام در زمینه مسائل حقوق بینالملل، علیرغم برجستگی آن در سیرة عملی پیامبر اکرم (ص) وسابقة تاریخی آن در تدوین این بخش از فقه به عنوان رفتار سیاسی پیامبر(ص) در کتب سیره متأسفانه به صورت کمرنگی در متون عمدة فقهی در لابهلای مسائل دیگر مطرح گردیده و در نتیجه از نیاز زمان و تحولات علمی و تاریخی فقه به دور مانده است.
آنچه بیش از هر چیز، این بحث را ضروری مینمایاند، آثار مهم فقهی است که بر عنوان دارالاسلام و دارالکفر بار میشود. واضح است که این آثار، تنها در صورت روشن کردن این واژگان موضوعیت پیدا میکند. لذا نگارنده در این مقاله سعی دارد به بیان قاعده و قانونی برای شناخت دارالاسلام و دارالکفر و تمایز بین آن دو از دیدگاه فقهای عظام بپردازد. همچنین بیان کند که اسلام چگونه میتواند با دارا بودن آرمان جهانگرایی، خود را با مرزبندیهای بینالمللیوتقسیمهایرسمی کشورهاهماهنگکند. افزون بر آن، مفهوم دارالاسلام را با توجه به مرزبندیهای جدید و بوجود آمدن کشورهای گوناگون اسلامی در زمان حاضر مشخص نماید و ضرورت رویکردهای جدید بینالمللی در نظام سیاسی کشورهای اسلامی و نزدیکی هر چه بیشتر این کشورها با یکدیگر را براساس نظام حقوق بینالملل حاکم بر جهان، با توجه به اندیشة والای حضرت امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی ایران بیان کند.
Islamic views concerning international law inspite of being reflected in practical life of the prophet and its historical background as recorded in certain books unfortunately have not been treated in main fiqhi books befittingly.
What made this issue necessary more than anything pertains to the important fiqhi effects of the titles of dar al-Islam and dar al-kufr. It is clear that these effects will be subject matter if such concepts become clear. So the author of this article tries to work out a rule or law in order to recognize dar al-Islam and dar al-kufr and their distinction from the point of views of jurisprudents.
https://matin.ri-khomeini.ac.ir/article_65424_5ad60b64c6acba26f21c4f13e932cb9d.pdf
دارالاسلام
دارالکفر
دارالحرب
دارالعهد
دارالهدنه
حقوق بینالملل
dar al-Islam
dar al-kufr
dar al-harb
dar al-ahd
dar al-hudnah
International Law
per
پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی
پژوهشنامه متین
2423-6462
2676-5888
2006-11-22
8
32-31
107
135
65425
Original Article
مواضع سکوت در آرای ویتگنشتاین در مقایسه با فرهنگ اسلامی (با تأکید بر آرای امام خمینی)
The place of silence in Wittgenstein in comparison with
Islamic culture (with special reference to Imam Khomeini’s views)
عطیه زندیه
azandieh@yahoo.com
1
استادیار پژوهشکدة امام خمینی و انقلاب اسلامی
نویسنده در این مقاله درصدد برآمده است تا مبحث «سکوت» را از دو منظر متفاوت ــ ویتگنشتاین و فرهنگ اسلامی ــ مورد مقایسه قرار دهد. در این مقاله که از سه قسمت تشکیل شده است، ابتدا چکیدهای از آرای ویتگنشتاین ارائه شده است تا نشان داده شود که چگونه ویتگنشتاین کار خود را به عنوان منطقدان آغاز کرد، در مسیر تفکر خود حوزه امور بامعنا و بیمعنا را مشخص نمود و آن را از گسترة تنگ منطق به امور دیگر سرایت داد. در قسمت دوم، با استفاده از احادیث و روایات، نظر متفکران اسلامی در مورد «سکوت» مطرح شده و در پایان نیز نتیجه گرفته شده است که آیا میان این دو نظر شباهتی وجود دارد یا خیر.
The author of this article tries to make a comperative study of silence from the perspectives of Wittgenstein and Imam Khomeini. This article contains three parts as follows: First a synopsis of Wittgenstein have been treated to show that how did Wittgenstein start his work as a logician in the course of which he distinguished the meaningful and meaningless matters. And transfered it from the narrow scope of ligic to other fields. Second, with reference to certain Hadith the views of Islamic thinkers concerning silence have been discussed. At the end it is concluded that whether or not there is any similarity between these two views.
https://matin.ri-khomeini.ac.ir/article_65425_6c0da82b754377abe404a767faf12b09.pdf
سکوت
صمت
گفتنی
ناگفتنی
ویتگنشتاین
دین
اخلاق
عرفان
silence
mute
to be spoken
not to be spoken
Wittgenstein
Religion
Ethics
mysticism
per
پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی
پژوهشنامه متین
2423-6462
2676-5888
2006-12-20
8
32-31
137
157
65426
Original Article
مردمداری در رهبری امام خمینی(س)
The Place of People in Imam Khomeini’s Leadership
عباس شفیعی
ashafiee@hawzeh.ac.ir
1
محقق و نویسنده و عضو گروه مدیریت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه قم
به طور کلی در هر محدودة جغرافیایی، گروههایی که تشابه فرهنگی و ساختاری دارند، از حیث تاریخ و آداب و سنن و زبان مشترک هستند و در یک سرزمین زندگی میکنند، ملّت نامیده میشوند. برخی بر این باورند که میان ملّت و مردم تمایز وجود دارد. مردم نامی عام برای هر گروه اجتماع انسانی و یک پدیدة طبیعی ـ تاریخی است. مفهوم ملّت و ملّتگرایی در بینشهای مختلف متفاوت است. در نگرش امام راحل، مهمترین عامل در تحقق ملّتگرایی، نظام ارزشی برگرفته از جهانبینی است. با توجه به این رویکرد، رهبر فقید انقلاب بر این باور است که در تحقق و ایجاد ملل اسلامی، نظام ارزشی نشأت گرفته از جهانبینی توحیدی میتواند عامل مؤثر باشد. در چنین طرز تفکری، ملّیگرایی به مفهوم مصطلح امروزی آن مطرود است. به همین دلیل، کارایی ملّت در نظر امام با انگیزة الهی محک میخورد و چنین ملّت و مردمی شایستة خدمتگزاریاند. به عبارت دیگر، امام راحل خود را خدمتگزار این مردم میداند و فرضیة مدیریت بر قلوب را مطرح میسازد. بالطبع لازمة این نوع مدیریت که بر محور انگیزة الهی استوار است همگرایی مدیران (دولتمردان) با مردم به روشهای گوناگون است. برخی از این روشها عبارتند از: جلوگیری از ایجاد نارضایتی در سازمانها، عمل به موازین اسلامی، سختگیری نکردن با مردم، شرکت دادن آنان در امور. رهبر فقید انقلاب بعد از ارائة این روش مدیریتی در عمل نیز آن را به محک تجربه گذاشت.
Generally speaking, those groups who share the common culture and structure and enjoy the same language, and tradation and live in a given place, are called a nation. People is a general name given to a group of human society and is a historical and natural phenomena as well.
There are differences of view concerning the concept of nation and nationalism. In Imam khomeini’s view, the most important factor behind the realization of nationalism is a value system based on a world view. Given to such approach Imam khomeini is of the view that in realization and establishment of Islamic nations. Value system based on a worldview plays the important role. In this approach nationalism on today’s sense in disapproved. Accordingly, the efficiency of nation in Imam khomeini’s view is intertwined with divine motivation and such nation is deserved to be served. In other words, Imam khomeini considered himself as the servant of such people and believed in the management of the hearts as a duty. Naturally such management which is based on a divine motivation depends on the convergence of the administrators with people in various methods. Some of these methods are as follows: to prevent the dissatisfaction of people in the organisations, to act upon Islamic criterion, to have a compromising approach with people, to share them in affairs. The leader of the Revolution materized these points after putting them forward.
https://matin.ri-khomeini.ac.ir/article_65426_7b35f49e465ddaacd3ad49daac725553.pdf
ملّت و ملّتگرایی
خدمتگزاری
مدیریت بر قلوب
مردمداری
انگیزة الهی
nation and nationalism
to serve
administration over the hearts
to win the people’s support
divine motivation