نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه فقه و حقوق اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
2 دانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز
چکیده
کلیدواژهها
زهرا فهرستی[1]
مهری توتونچیان[2]
چکیده: شادیوفرحازجملهنیازهایروحیوروانیانساناستو میتواند همة جنبههای شخصیت او را در حال و آینده، دستخوش تغییر و تحول کند.افزون بر این، این عنصر حتی میتواند بر حیات اخروی انسان نیز تأثیر مثبت یا منفی بسیاری داشته باشد؛ لذا مقولة شادی در متون دینی اسلام مطرح شده است. به این معنا که هم قرآن و هم پیامبر اعظم(ص) و معصومین ــ علیهم السلام ــ توجه شایستهای به این مقوله داشتهاند و در ادامة مسیر معصومین عظام عالمان فرهیختهای بودند و هستند که به این مقوله پرداختهاند، که از میان این عالمان میتوان اندیشة امام خمینی دربارة شادی و نشاط را تبیین کرد. بدون تردید، حالات و کردار و گفتار ایشان بهترین اسوه و الگو برای رهپویان حقیقت و انسانیت است.
این مقاله با هدف آشنایی با دیدگاههای امام خمینی در زمینة شادی و ارائة الگوهای اخلاقی و دینی در این زمینه تهیه و تدوین شده است. که ضمن بهرهگیری از کلام و آثار ایشان با نگاهی به متون اسلامی و دینی، شادی و نشاط را از جنبههای مذهبی ـ اسلامی بررسی و ارزیابی کرده و مؤلفههای نشاط را برشمردهایم. سپس نشاط را در مبانی عرفانی ایشان ذکر کرده و تأثیر آن بر روند زندگی فرد و نمودهای فکری و عملی آن شرح دادهایم. همچنین در بخشی دیگر به آسیبشناسی نشاط و شادی در کلام ایشان پرداختهایم.
کلیدواژهها: شادی، نشاط، شادکامی، عرفان، آسیب شناسی.
شادی و نشاط از احوال آدمی است که در سیر انسان به کمال نقش تعیین کنندهای دارد. مقصود از کمال انسان این است که هیچ یک از استعدادها و خواستهها و امیال و احوال او سرکوب نشود و تمام آنها در مسیری رو به تعالی باشند. معصومین(س) و عالمان فرهیخته برای رسیدن انسان به کمال مطلوب و ارائه تئوریهای عملی زندگی توجه جدی داشتهاند. از خیل عظیم این عالمان امام خمینی به حق شیوة امامان معصوم(ع) را در پیش گرفته و همانند سایر موضوعات در موضوع شادی نیز مشی آن بزرگواران را طی کرده است. نکته بسیار جالب این است که این بزرگان تنها در موارد و مواقع بهظاهر شادی، شادی و نشاط را از خود بروز نمیدادند، بلکه حتی در موارد غم و اندوه نیز چنین برخوردی با قضایا داشتهاند. اگر نیم نگاهی به زندگی امام خمینی داشته باشیم خواهیم دید که ایشان در تمام مراحل زندگی هیچوقت از این مقوله غفلت نورزیده است. ایشان روحیة با نشاط و سالمی داشتند که در طی مدت حیات پر برکتشان، دستخوش تحول و دگرگونی خاصی نگشتهاست. که این سلامت روحی و روانی ایشان نشأت گرفته از ایمان و توکل بر خداوند سبحان است.
به هر حال امروزه شادی و نشاط بیشتر از هر زمان دیگری ضرورت دارد. بنابراین، در این مقاله نظر امام خمینی را مورد تحلیل قرار داده و زوایای آن را بررسی میکنیم. مقصود ما در بررسی و تحلیلی که از « شادی و نشاط» بهدست خواهیم داد و آن را در سیرة عملی امام خمینی کندو کاو میکنیم، آن روحیهای است که رضایت خداوند متعال را در بردارد؛ نه جشن و شادی که به هر دلیلی انسان تحصیل میکند. و هدف این نوشتار بازخوانی نظرات امام خمینی و آشنا کردن مخاطبان با نظرات ایشان از جمله شادی و نشاط و همچنین توجه دادن آنها به اهمیت شادی و نشاط و تذکر آثار تخریبی آن در صورت عدم توجه به آن و نیز رفع توهم عدم توجه امام خمینی به شادی و نشاط که متأسفانه از بعضی افراد شنیده میشود؛ و ایجاد رابطة عمیق و دقیق جوانان با اندیشههای امام خمینی است.
در لغتنامة دهخدا، در ادامة لغت شادی چنین آمده است: «حالت مثبتی که در انسان به وجود میآید و در مقابل غم و اندوه قرار دارد.» دهخدا در همین کتاب، شادی را به شادمانی، خوشحالی، مسرت، نشاط و طرب تعریف کرده است. همچنین توضیح میدهد شادی حالتی است که در مقابل سوگ قرار دارد و معمولاً منجر به رفتاری میشود که به آن حالت، شادیکنان گفته میشود؛ یعنی فرد در حال شادی کردن است (دهخدا 1373ج 13: 1987). معادل شادی در عربی، «فرح» به معنای خوشحالی یا لذتهای زودگذر است. بیشترین کاربرد آن، در لذتهای جسمانی است. خاستگاه این حال انفعالی را باید در نیروی شهوانی جست. نَشاط به فتح نون نیز از معانی شادی، شادمانی، خوشی و خوشحالی است. در لغت عرب درباره نشاط چنین آمده است: «نشاط در مقابل کسالت و تنبلی است که به معنای رغبت و میل به کار داشتن است و کاری را با طیب نفس و رغبت انجام دادن و با چالاکی به کار پرداختن» (ابن منظور 1408 ج 7: 413).
خوب است پس از تبیین لغوی مفهوم شادی، به بیان این نکته بپردازیم که میان «شادی» و «شادکامی» تفاوتهایی است. مهمترین تفاوتی که میان شادکامی و شادی وجود دارد، این است که «شادکامی» به قضاوت مثبت برآیند میزان مطلوبیت فرد از کیفیت زندگی و رضایت از آن گفته میشود. از شادکامی به «سعادت» تعبیر میشود، درحالیکه «شادی»، بروز ظاهری لحظههای شادکامی است که نوعاً همراه با هیجان و احساسات فرد است.
باید توجّه داشت که تعریف دقیقى از شادى در دست نیست. آنچه به عنوان تعریف شادى گفته شده، تبیین حقیقت آن نیست؛ بلکه اشارهاى اجمالى به مفهوم آن، یا بیان مبادى (زمینهها) یا آثار و نشانههاى آن است، مانند اینکه: شادى، عبارت است از ضدّ اندوه (ابن فارس 1399: ۸۳۵ ). شادى، عبارت است از مجموع لذّتهاى بدون درد (آیزنگ 1375 : ۴۲ ، ۱۷۹). شادى، احساسى است که از حسّ رضایتمندى و پیروزى به دست مىآید (ریو 1381: ۳۶۷).
سرور، حالت خوش و لذّتبخشى است که از علم و آگاهى به اینکه یکى از هدفها و آرزوها، انجام یافتهاست، یا انجام خواهد یافت، به انسان دست مىدهد (مطهری 1386 ج ۲: ۶۶).
حسّ شادى، ترکیبى است از عواطف مثبتى چون، خوشحالى، هیجان، و برانگیختگىِ حسّى، با این شرط که عواطف منفى، مانند، احساس ملال، بىعلاقگى و افسردگى نیز در پایینترین حدّ ممکن باشند. بنابراین، شادى یعنی، بالا بودن عواطفِ مثبت، همراه با پایین بودن عواطفِ منفى (آرگایل 1385: ۱۴ ، ۲۵ ).
با نگاهى به تعاریفى که براى شادى ارائه شده، معلوم مىشود که حسّ شادى، مانند دیگر احساسات انسان، با لفظ، قابل تبیین و تفسیر نیست، و تنها کسى مىتواند حقیقت آن را درک کند که داراى این حس است. از این رو، در واقع، راهى براى تعریف آن جز اشاره به مقارنات، مبادى، آثار و لوازم آن وجود ندارد. اگر بخواهیم شادى را با آثار و لوازم آن تعریف کنیم، قطعاً یکى از دقیقترین و کوتاهترین تعاریف، سخنى است که از امام على(ع) در این باره نقل شده که مىفرماید: «السُّرورُ یَبسُطُ النَّفسَ، ویُثیرُ النَّشاطَ» (آمدی1360 ج ۲: ۱۱۳ ح ۲۰۲۳). شادى، دل را باز مىکند و موجب نشاط مىگردد.
بر پایه این سخن، سرور و شادى، حالتى است که در اثر آن، اوّلاً دل و جان انسان باز مىشود، یعنى آدمى در درون احساس گستردگى و آسایش مىکند؛ ثانیاً، موجب نشاط، سرزندگى و آمادگى روحى براى کار و تلاش بیشتر مىگردد. ایشان در مقابل، درباره غم و اندوه نیز مىفرماید: «الغَمُّ یَقبِضُ النَّفسَ ویَطوِی الاِنبِساطَ» (آمدی 1360 ج2: 114 ح2024). اندوه، تنگناى روانى ایجاد مىکند و انبساط خاطر را از بین مىبرد.
با الهام از دو روایت یاد شده، در تعریف شادى، به این تعریف مىتوان دست یافت: شادى، عبارت است از هیجانات مثبت درونى که انقباض روانى را از بین مىبرد و موجب انبساط خاطر و نشاط و پویایى مىگردد. برعکس، هیجانات منفى که انبساط خاطر را زایل مىکنند و انسان را در تنگناى روحى و فشار روانى قرار مىدهند، نشاط را از انسان سلب مىنمایند.
ابن فارس، در تعریف ماده «نشط» از دو واژه اهتزاز و حرکت استفاده مىکند و «نشاط» را حالتى شناخته شده در انسان مىداند که به دلیل وجود اهتزاز و حرکت در آن، چنین واژهاى براى بیان آن انتخاب شده است. وى در توصیف این حالت، از واژه «تفتح» نیز استفاده کرده که به معناى گشودگى و انبساط نفس است (ابن فارس1399 : ۹۵۴). فراهیدى در کتاب العین، از اصطلاح «طیّب النفس» استفاده کرده و بر اساس آن، ماده نشط را به معناى آمادگى و سرزندگى براى انجام دادن کار و مانند آن مىداند ( فراهیدی 1409 ج ۶ : ۲۳۷). بنابراین، نشاط به حالتى از برانگیختگى، هیجان، سبکبالى، بسط نفس، گشودگى و سرزندگى روحى و روانى گفته مىشود که در عمل، موجب تحرّک و پویایى انسان مىگردد و ضدّ خُمود، سنگینى، بىحالى، قبض نفس و کسالت روحى و روانى است که موجب رکود و ایستایى مىگردد.
شادی و نشاط ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند، به گونهای که شادی را میتوان یکی از عوامل نشاط دانست. حضرت علی(ع) میفرماید: «السُّرورُ یَبسُط النَّفسَ وَ یُثیر النِّشاطَ»؛ شادی باعث انبساط خاطر و سبب نشاط انسان میشود (آمدی 1360 ج 1: 107 ح 2045). در بیشتر اوقات، این دو واژه را به یک مفهوم در نظر میگیرند، ولی میان این دو حالت روانی انسان، تفاوت وجود دارد. شادی که معادل عربی آن، فرح و سرور است، به معنای خوشحالی و خشنودی است که نمود آن بیشتر در خنده و تبسم است، ولی نشاط و شادابی به معنای سرحال بودن و سرزندگی و میل و رغبت به کار داشتن است که در فعالیت و تکاپو آشکار میشود. دلیل ما بر این تفاوت، روایتهای زیر است که با تکیه بر آنها میتوان بهروشنی به گونهگونی این دو واژه رسید:
1. امام جعفر صادق(ع) میفرماید: «یکی از لشکریان عقل، نشاط، ضد آن ـــ یکی از لشکریان
جهل ــ کسالت است و شادی ضد آن اندوه است» (کلینی 1389 ج1: 20).
امام در این روایت، شادی و نشاط را جدای از یکدیگر بیان کرده و هریک را از لشکریان عقل به شمار آورده است.
2. حضرت علی(ع) میفرماید: «به عمل [خود] ادامه بده، چه در حال نشاط و چه در حال سستی و کاهلی» (مجلسی 1403 ج 77 : 238).
این روایتها، نشاط را در برابر کسالت بیان کردهاند. بنابراین، از مقابلة این واژهها درمییابیم که در روایتها، نشاط به معنای سرزندگی، فعالیت، جنبوجوش و حال و حوصله داشتن برای کارها، بهویژه انجام عبادت است. افزون بر اینکه از معنای لغت نیز میتوان به این دوگانگی دست یافت: «نَشِطَ» (نَشاط) یعنی سرزنده بودن، بانشاط بودن، پرکار بودن، شاد بودن، خوش بودن (یا شدن)، تحرک داشتن، پرشور بودن، ذوق و شوق داشتن؛ و «النشاط فی» یعنی فعال بودن، پرجنبوجوش بودن، نیرو به خرج دادن؛ و «النشاط لـِ» یعنی علاقه داشتن، هیجان داشتن (نسبت به کاری)، ذوق و شوق به خرج دادن (آذرنوش 1379 : 69).
نشاط و شور چیزی است که در افعال انسان دارای سلامت روان، ظاهر میشود. انسانی که دارای طمأنینه و آرامش باشد مصداق بارز انسان با نشاط است. مردم جامعه هر زمانی که از امنیت و آرامش روحی و روانی برخوردار باشند، میتوان گفت که مردمانی با نشاط هستند. و این نشاط و سرور قلبی است که زندگی انسان را متعادل میکند. امام خمینی شخصیتی بودند که سرشار از نشاط و سلامت روحی بوده و این روحیة سرشار از عشق الهی، در برهة حساس تاریخی کشورمان، به ملت ایران تزریق میشده، تا پا بر جا و استوار بمانند (علوی1390 : 100).
عدهای را عقیده بر آن است که انسان سعادتمند و با نشاط کسی است که از هر رنج و اندوهی رها باشد. در این دیدگاه، باید از هر آنچه سبب اندوه میگردد، گریخت و به ساحل امن و قلههای رفیع شادی و مظاهر سرور و بهجت دست یازید. اما امام، نشاط و سرور را اینگونه تعریف میکنند: «آنچه مایة نجات انسانها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دائمی خدای تعالی حاصل شود» (امام خمینی 1385 ج 18: 511ـ510؛ علوی 1390: 59). امام خمینی از نشاط به معنی نشاط روحی و تازگی آن معنی میکند و نفس فاقد نشاط را در انجام عبادات ناکام میشمارد. ایشان میفرمایند:
پس، وقتى را که براى عبادت انتخاب مىکند وقتى باشد که نفس را به عبادت اقبال است و داراى نشاط و تازگى است و خستگى و فتور ندارد، زیرا که اگر نفس را در اوقات کسالت و خستگى وادار به عبادت کند ممکن است آثار بدى به آن مترتّب شود که از جملة آنها آن است که انسان از عبادت منضجر شود و تکلّف و تعسّف آن زیاد گردد و کم کم باعث تنفّر طباع نفوس شود. و این علاوه بر آن که ممکن است انسان را بکلّى از ذکر حق منصرف کند و روح را از مقام عبودیّت که منشأ همه سعادات است برنجاند...(امام خمینی1380: 23).
این نگرش امام خمینی، تقرب جستن به خداوند سبحان و اتصال به ملکوت از طریق نماز با روحیه نشاط و شادی، در اصل بکارگیری روش درونی و خلاق یعنی فراهم آوردن موقعیتهای خوشایند در درون است که انسان را برای پیوستن صادقانه به ملکوت اعلی کمک میکند. در آموزههای تربیتی امام خمینی، داشتن نشاط روحی سبب میگردد تا قدری از اسرار عبادات برای انسان مکشوف گردد (علوی 1390 : 6). امام خمینی، ذکر حقیقی خدا را، مایة آرامش و سعادت ابدی میداند و میفرماید: «آنچه همه را مطمئن میکند و آتش فروزان نفس سرکش و زیادت طلب را خاموش مینماید وصول به او است، و ذکر حقیقی او ـ جلّ و علا ـ چون جلوة او است. استغراق در آن، آرامشبخش است. اَلا بِذِکر الله تَطمَئِنُ القُلوب» (امام خمینی 1385 ج 16: 212).
نشاط و آرامش در فطرت بشر نهفته است؛ و آدمیان برای رسیدن به آن از هیچ کوششی دریغ نمیورزند؛ و بر این اساس، دیدگاههای متعددی در خصوص شادی و نشاط ارائه شدهاست؛ که در اینجا به تعدادی از این نظریههای مطرح شده اشاره میکنیم.
برآیند برداشتهای اندیشمندان مسلمان از شادی، آن است که واژههای سرور، شادی، نشاط، فرح و شادمانی، دستهای از عواطف ارزشمندی هستند که خداوند به منظور حفظ بقای انسان در وجود او نهاده است. ارمغان دین برای بشر شادی، بهجت و سرور به معنای واقعی و عمیق آن است. دین، هم بشر را با شادی واقعی آشنا کرده و هم راه رسیدن به آن و بهرهمندی کامل از آن را پیش روی او نهاده است. نگاهی گذرا به تعالیم دینی نشان میدهد، شادی و سرزندگی از آثار ایمان مذهبی است، چرا که مذهب بر زمینههای پیدایش شادی سفارش کرده و نشانههایش را ستوده است. نداشتن نگرانی و اضطراب و غم و اندوه و رسیدن به اطمینان قلبی اساس هر نوع شادی است، و این ممکن نیست مگر با ایمان به قدرت مطلقی که سرچشمه همة نیکیهاست. شادی، رفتاری است که باعث انبساط خاطر فرد میشود و از نیاز حیاتی که سلامتی عاطفی او را به دنبال دارد، حکایت میکند. در اسلام، شادی حالت ابتهاج و نشاطی است که تحت تأثیر عوامل مختلف بر انسان عارض میشود که در آن حالت، روح انسان به درجه رضایت و گشایش میرسد. از نظر اسلام، شادی، آدمی را از تنبلی رهانیده و سرزنده و سرحال میسازد (کاشفی 1385 : 78 ـ75).
اندیشمند معاصر، شهید مرتضی مطهری، با رویکردی روانشناسانه و اسلامی میگوید: سرور، حالت خوش و لذتبخشی است که از علم و اطلاع بر اینکه یکی از هدفها و آرزوها انجام یافته یا خواهد یافت، به انسان دست میدهد و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از هدفها و آرزوها به انسان دست میدهد ( مطهری 1386 ج 2: 66).
در محتوا و ذات اسلام، نهتنها غم راه ندارد، بلکه سراسر دین، شادیآفرین و شادیبخش است. در فرهنگ دین، شادی همان سرور، رسیدن به اوصاف پنهانی و قلبی و دستیابی به منفعتی است که مصلحت دین و دنیای شخص را تضمین میکند.
شادی یعنی بالندگی، نشاط و حرکت و نقطة مقابل آن، جمود، خمودی و رکود است. هــر موجودی که بخواهد زنده باشد، باید به این مفهوم نظر داشته و شاد باشد؛ زیرا زندگی، مخالف افسردگی و مساوی شادی و سرور است. اگر در زندگی حرکت، سیلان، بالندگی و نشاط نباشد، «زندگی» امکانپذیر نیست (خبازی1390: 21-18). بنابراین شهید مطهری، در کتاب حکمتها و اندرزها معتقد بودند که یکی از عوامل شادی «کار» میباشد. کار گذشته از اینکه زایل کنندة غم و صیقل دهندة روح است، کانون لذت و سعادت و بهجت است و به دل شادی میدهد؛ کار برای بدن سلامت بخش و ورزش و نشاط آوراست. خصوصاً اگر جنبه هنر و صنعت و خلاقیت و ابتکار داشته باشد. انسان به اثر فنی و علمی خود، مثلاً تألیفات و آثار نقاشی و صنایع، همواره عشق میورزد و از دیدن آن لذت میبرد (علوی 1390: 16-15).
گرچه شاد بودن و شاد کردن، به خودی خود، عملی مباح و مورد تأکید است، اما فقه (علم احکام شرعی) برای این دو، ضابطه قرار داده و نمیتوان برای رسیدن به آن، از هر وسیلهای استفاده کرد. از این رو، باید وسیله شادی از نظر شرعی حرام نباشد.
گناهان، انسان را از دستیابی به هدف مورد نظر در حیات انسانی، باز میدارند. بنابراین، نمیتوان به بهانه شاد شدن و شاد کردن دیگران، از غیبت، تهمت و دروغ، بهره جست.
به همین جهت است که پیامبراکرم(ص) در اندرزی به ابوذر میفرماید: «آدمی (گاه) در جمعی برای خنداندن آنان سخنی میگوید و به سبب آن، در جهنم به فاصله آسمان تا زمین سقوط میکند» (محمدی ری شهری 1387 ج 6: 3229). بدیهی است که میتوان با دروغ، غیبت و تهمت، لحظاتی را شاد بود؛ ولی دشمنیها، کدورتها، بیاعتمادیها، هتک حرمتها و آبروریزیهای پس از این اعمال باعث میشوند تا سلامت روابط اجتماعی میان افراد، مورد خدشه قرارگیرد. بنابراین، صحیح نیست با شادیهایی که مفاسدی بزرگ در پی دارند، سرگرم شد؛ هر چند خود شادی به حسب طبع آدمی، مطبوع و مطلوب انسان است.
در نتیجه، گرچه انجام برخی اعمال، باعث شادی میشوند، اما در اسلام از آنها نهی شده است. شرابخواری، ارتباط زن و مرد در خارج از چارچوب مورد پذیرش اسلام، موسیقی و ترانههای مبتذل، نمایش، فیلمها و عکسهایی که شهوت جنسی را در انسان تحریک میکنند، نمونههایی از این امورند.
به هر حال، نهی اسلام از برخی شادی کردنها علت خاصی دارد. برخی از این حکمتها و فلسفهها را علم ثابت کرده است و میتوان برای آنها شاهد علمی اقامه کرد. در مواردی هم که علم بر آن راه نیافته، آنان را حق و حقیقت میدانیم؛ چرا که از چشمهسار وحی به دست آمدهاند. برای مثال، اختلاط زنان و مردان نامحرم و رقص با هم، آثار مخربی به دنبال دارد. سست شدن روابط زن و شوهر و رابطه با بیگانه، خارج شدن روابط پسر و دختر از حد ضرورت و کشیده شدن به مفاسد اخلاقی، بخشی از این آثار مخرب است.
میتوان گفت که دین، نگاهی متعالی به شادی دارد؛ زیرا نگاه دین به شادی، نگاهی هدفمند است و بر اساس آن، شادی برای خدا و شاد کردن برای خدا، ارزش دارد. از سوی دیگر، تعالیم اخلاقی دین، مقرر میدارند که شادی نباید باعث از بین رفتن وقار و ابهت انسان یا باعث مردن دل و روح آدمی شود. چنانچه امام علی(ع) میفرماید: «وقار خود را در برابر خوشمزگیها و حکایتهای مضحک و یاوهها و هرزهگوییها حفظ کنید» (محمدی ری شهری1387 ج 6: 3229). نبی مکرم(ص) نیز فرمودهاند: «زنهار از خنده زیاد، که دل را میمیراند و ایمان را محو میکند» (محمدی ری شهری 1387 ج 6: 3227).
از نگاهی دیگر، به نظر اسلام، بهترین شادی، شادی معنوی است. این شادی، بر اثر دیدن مناظر زیبا و شنیدن لطیفهها به وجود نمیآید؛ بلکه بر اثر اطاعت پروردگار حاصل میشود. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «شادی مؤمن، آنگاه است که پروردگارش را اطاعت کند و اندوهش وقتی است که گناه کند» (آمدی 1360 ج 5: 2449).
انسان، وقتی به سراغ گناه میرود که در خود، میل و رغبت به آن را میبیند و از انجام آن لذت میبرد. گرچه گناه، لذت دارد، اما این لذّت، لذتی حیوانی است و چه بسا لذتهایی که در زمانی کوتاه از بین میروند؛ اما به دنبال خود، نکبت و بدبختی همیشگی را به ارمغان میآورند. ترک گناه برای کسی که با حیات انسانی آشنا، و به کمال خود، مشتاق باشد، لذت بخش است؛ خصوصاً آنگاه که لذت جویی انسان، با ترک لذتهای ممنوع همراه شود، که در این صورت، انسان را به لذتهایی پایدار، اصیل، ماندگار و ابدی نائل میسازد. در صورتی که انسان، لذت ترک و دوری از گناه را بچشد و درک کند، دیگر لذت گناه برای او جلوهای نخواهد داشت.
از دیدگاه اسلام هرگونه شادی که در آن حرامی رخ ندهد، مجاز است. بنا بر این موضعگیری دین مقدس اسلام شادی را در سه ردة (شادیهای واقعی، شادیهای حلال و شادیهای حرام) دستهبندی کرده است:
1) شادی واقعی:از آنجایی که یکی از مبانی اصولی دین اسلام، اعتقاد به معاد و زندگی جاوید است و مرگ در این دیدگاه، نیستی و نابودی نبوده، بلکه پلی برای عبور از دنیایی کوچک و محدود به جهانی بینهایت است، شادی زمانی مفهوم واقعی خود را مییابد که انسان آن را در زندگی جاوید خویش نیز تأثیرگذار بداند. به همین دلیل انجام هر کردار نیکی - بدون آنکه انسان با ایمان را به عجب و خودپسندی وادارد - بر شادی درونی او خواهد افزود. احساس شادی و لذتی که یک مؤمن از انفاق، روزه، نماز، حج و... در خود مییابد به هیچ وجه قابل مقایسه با شادیهای زودگذر مادی نیست و به تعبیری، شیرینی ارتباط با خدا به گونهای است که هر شادی و لذت دیگری را تحتالشعاع خود قرار میدهد.
قرآن در این ارتباط میفرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون» (یونس: 58) ای پیامبر! به مؤمنان بگو که به دلیل قرار گرفتن در دایره فضل و رحمت پروردگار شاد باشند و چنین توفیقی از هر آنچه تا کنون به دست آوردهاند بهتر است.
بنابراین از نظر اسلام بهترین شادی، شادی معنوی است که در اثر اطاعت پروردگار حاصل میشود. لذاست که امام علی(ع) میفرماید: «شادی مؤمن آنگاه است که پروردگارش را اطاعت کند و اندوهش آنگاه که گناه کند» (آمدی 1360 ج ۵: ۲۴۴۹).
2) شادی دنیایی حلال: با تمام آنچه گفته شد و با آنکه شیرینی ارتباط با خدا را نمیتوان با هیچ شادی دیگری مقایسه کرد، اما روح تنوعطلب انسان علاقهمند است که شادیهای دیگری را نیز – نه به عنوان جایگزین – تجربه کند و نمیتوان او را از این بابت مورد سرزنش قرار داد.
این حس تنوع طلبی نیز از ویژگیهای انسان به عنوان اشرف مخلوقات است و به خودی خود نمیتواند نقطة قوت یا ضعفی برای او به شمار آید. آنچه این تنوع طلبی را به نکتهای مثبت یا منفی در زندگی انسان تبدیل میکند، برگرفته از چگونگی مدیریت او بر این حس خدادادی است.
اسلام، مؤمنان زیرک و باهوش را افرادی میداند که حتی در صورت اندوهناک بودن نیز با گشاده رویی و چهرهای متبسم با دیگران برخورد کرده و از این راه انرژی مثبت و شادی آفرین را به جامعه تزریق میکنند (کلینی 1389 ج 2: 226) .
روایتی از امام صادق(ع) بر این نکته تأکید دارد که شادیهای حلال دنیایی میتواند کمکی برای رسیدن به شادیهای معنوی باشد. ایشان به نقل از اندرزهای حکیمانة آل داوود میفرماید: یک مسلمان اندیشمند سزاوار است که در حال انجام یکی از این سه کار مشاهده شود: یا در حال فعالیت اقتصادی و تأمین معاش بوده، یا برای آخرت خویش توشه برداشته یا به شادیهایی که حرام نیستند بپردازد و نیز هر مسلمان سزاوار است که بخشی از فرصتهای خود را با پروردگار خویش خلوت کند و بخشی دیگر را با دوستانی بگذراند که او را به یاد آخرتش بیاندازند و باقی مانده فرصت خویش را نیز به شادیهای حلال بپردازد که این شادیها کمکی برای او در انجام دو فعالیت قبلی خواهند بود (کلینی 1389 ج 5: 87 ح 1).
3) شادی حرام: در آیاتی از قرآن میخوانیم: «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحین»؛ (قصص: 76). پروردگار افراد شاد را دوست ندارد!. «وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُم» (حدید: 23). و تا بدانچه خدا به شما داده شاد نشوید! و....
این آیات را نمیتوان به معنای نفی هرگونه شادی از دیدگاه اسلام دانست؛ زیرا تنها شادیهایی از دیدگاه اسلام غیر مجازند که آثار سوء فردی و اجتماعی را به دنبال داشته باشند.
پیامبر(ص) فرمود: «زنهار از خندة زیاد که دل را میمیراند. خنده زیاد، ایمان را محو میکند» (محمدی ریشهری 1387 ج 7: 3227) .
و نیز به این نکته باید توجه داشت که این اصلی منطقی و پذیرفته شده در تمام نظامهای متمدن است که نباید به بهانه شاد بودن هر رفتار غیرمجازی را مرتکب شد، با این تفاوت که شاید محدوده رفتارهای مجاز و غیرمجاز دارای برخی تفاوتها باشد.
شادیهای برگرفته از انواع ارتباطات جنسی نابود کننده بنیاد خانواده و اجتماع، شادیهای ناشی از فقدان بخشهایی از سیستم هوشیاری بدن به دلیل مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر، شادی ناشی از اذیت و آزار دیگران در روابط اجتماعی(رانندگی نامناسب، تجاوز به حریم خصوصی دیگران، تخریب اموال عمومی و...)، شادی ناشی از اسراف و تبذیر و استفاده نادرست از نعمتهای خدادادی، شادی ناشی از تکبر و فخرفروشی به دیگران از بابت ثروت یا مقام اجتماعی، شادی فرار از جهاد (توبه: 81). و شادی منافقانه ناشی از شکست ظاهری افراد با ایمان (توبه: 50؛ آل عمران: 120). و... از جمله مواردی هستند که مورد تأیید اسلام نبوده و بسیاری از آنها از سوی دیگر جوامع بشری نیز امری ناپسند به شمار میآیند.
بنابراین تنها شادیهای غیر اخلاقی از طرف اسلام ممنوع شده و انواع شادیهای معنوی و طبیعی نه تنها رواست، بلکه در بسیاری موارد لازم و واجب است و آنجا که سخن از بازخواست انسانها به دلیل شاد بودن است، جایی است که این شادی به ناحق باشد: «ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُون» (غافر: 75).گرفتاری شما به کیفر الهی بدان دلیل است که شما به ناحق در زمین به شادی و گردنکشی میپرداختید.
یک انسان با ایمان میتواند شادی دنیا و آخرت را با هم داشته باشد، چنانچه در روایت آمده که فرد روزهدار دو شادی دارد، یکی هنگام افطار که از خوردنیها و آشامیدنیها استفاده میکند و دیگری هنگام ملاقات با پروردگار که از پاداش روزه بهرهمند میشود (ابن بابویه بیتا: 134).
شادی و نشاط همچون سایر نیازها و رفتارهای انسان دارای احکام و آداب خاصی است. و احکام آن به مناسبت در بابهای امر به معروف، قضا و شهادات آمده است. برخی از شرایط شادی از این قرار است:
شاد کردن مؤمن، مستحب است (خویی 1353 ج۱: ۴۲۴).
1) پرهیز از گناه: در مجالس شادی باید از گناه و معصیت پرهیز کرد. امام صادق(ع) فرمودند: «لاینبغی للمؤمن ان یجلس مجلساً یعصی الله فیه ولایقدر علی تغییره» (حر عاملی 1409 ج 11: 422). سزاوار نیست مؤمن در مجلسی بنشیند، که در آن معصیت خدا میشود و او نمیتواند آن را تغییر دهد.
2)پرهیز از آزار مؤمنین: یکی از شرایط شادی و تفریح این است که با اذیت و آزار دیگران همراه نباشد. متأسفانه امروزه بسیاری از شادیها همراه با اذیت و آزار دیگران است، مانند: بلند کردن صدای موسیقی، انفجارهای تفریحی در شبهای شادی و ...
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «من آذی مؤمناً فقد آذانی» (مجلسی 1403 ج 67: 72 ح 13). کسی که مؤمنی را آزار دهد، مرا آزار داده است.
هشام بن سالم گوید، از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: خداوند میفرماید: «لیأذن بحرب منی من آذی عبدی المؤمن» (حر عاملی 1409 ج 12: 264 ح 16263 ). آن کس که بنده مؤمن مرا بیازارد، با من اعلان جنگ میدهد.
همچنین از امام عسکری(ع) نقل شده که فرمود: «اظهار سرور و شادمانی نزد فرد غمگین خلاف ادب است» (مجلسی 1403 ج۷۸: ۳۷۴).
3) پرهیز از لهو: در دین اسلام، سرگرمیهای زیانبار و غفلتزا ممنوع است. موسیقی مطرب و غنا یکی از سرگرمیهای زیانبار است که آدمی را از توجه به خدا و آخرت باز میدارد، از این رو بایسته است که مؤمنان از آن پرهیز کنند (اکبری 1392 : 66).
4) پرهیز از قضاوت کردن در حالت شادی: قضاوت کردن در حالت دلمشغولی به چیزی که مانع تمرکز فکر و پراکندگی حواس میگردد، مانند خوشحالی از رخداد مشغول کننده دل، مکروه است (نجفی 1362 ج۴۰: ۸۱).
اگر شادی را در یک فرهنگ لغات فلسفی ابتدایی جستجو کنید. هیچ معادلی پیدا نخواهید کرد. آیا در فلسفه جایی برای شادی وجود ندارد؟ بیشتر فلاسفه نسبت به آن بدگمان هستند، آن را بیش از حد هیجانآور یا اضطرابآور میدانند. شاید بتوان قدیمىترین تعریف شادى را به افلاطون نسبت داد. افلاطون، سه بعد براى روح انسان قائل است که عبارتند از : شهوت، خشم و خرد. وى براى هر کدام، لذّتخاصى قائل است و معتقد است که لذّت نفعپرستان، در رسیدن به امیال و هوسها و ثروتهاست، لذّت جاهطلبان، در کسب مقام و شهرت و لذّت خردمندان، در به دست آوردن دانش و علم است و این، برترین نوع لذّت و شادمانى است (افلاطون 1357: کتاب نهم).
پس از وى ارسطو نیز معتقد است که دست کم سه نوع شادمانى وجود دارد: پایینترین سطح شادى که همان لذّت است؛ سطح بالاتر آن، که موفّقیت و کامیابى است و نوع سوم شادى که ناشى از معنویت است. وى معتقد است که شادکامى حقیقى، از ارضاى امیال حاصل نمىشود؛ بلکه از انجام شدن چیزى که فضیلت است، به دست مىآید (علی محمدی و آذربایجانی 1388 : ۸). فلاسفه یونانی که در جستجوی آرامش درون بودند، شادی را بیش از حد پرسروصدا و جسمانی تلقی میکردند.
پیروان اپیکور در جستجوی خوشبختی هستند، خوشبختی که از نظر آنها در نبود درد و رنج خلاصه میشود؛ تفریح و خنده در این طرز تلقی جایی ندارد. اپیکور، دوست ساده زیستی و دشمن تجملات، رغبتی به وجد و شادی نشان نمیدهد.
لوسیپ متفکری از یونان باستان نیز شادی را به عنوان هدف زندگی میداند. در واقع او در مورد شادی زیباشناختی یعنی شادیای که با تماشای چیزهای خوب و زیبا به ما دست میدهد، سخن میگوید. افراد موفق، عملکرد خوب را برابر شادی میشمارند و دانشمندان، زندگی متفکرانه و جستجوگرانه را معادل شادی میدانند. از دیدگاه فلاسفه شادی مستلزم دستیابی به اهداف تعادل قوا و زندگی متفکرانه است. فیلسوف شهیر و اسلام شناس معاصر، استاد شهید مرتضی مطهری میفرماید: سرور، حالت خوش و لذت بخش است که از علم و اطلاع بر اینکه یکی از اهداف و آرزوها، انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست میدهد و غم و اندوه حالت ناگوار و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از اهداف و آرزوها به انسان میدهد (مطهری 1386 ج7 : 58).
با این وجود، شادی برای «اسپینوزا» یا «نیچه» که شادی را معادل با حیات میپندارند، یا برای برگسون که شادی را جوشش خلاق معنا میکند، از اهمیت خاصی برخوردار است. روبرت میسراهی که مدت طولانی صاحب کرسی فلسفه اخلاق در دانشگاه سوربن بود به ما یاد میدهد در قرن 21 که آن را «زمانه خشم و غضب» مینامد، صریحاً شادیمان را ابراز نماییم. معدود فلاسفهای که به شادی پرداختهاند یکصدا تصدیق میکنند که انسان واقعاً انسان نیست مگر با شادی! ( معتمدی 1388 : 50).
یکی از مهمترین ویژگیهایی که در فلسفه و عرفان اسلامی نهفته است توجه به مسأله شادی و نشاط است. نه تنها به شادیها توجه عمیق شده، بلکه توجه و سفارشهای ویژهای در مورد کامل کردن شادیها هست که دیگر از شادیهای سطحی فراتر میرود و شادیهایی را تجربه میکند که خیلی عمیقتر است.
در همین زمینه در تاریخ است که امام حسین(ع) در سفرش به کربلا با دوستان بذله گویی میکردند، سفری که پر از مشقت بود. اگر از مشقت بار بودن سفر سخن میفرمودند، سفر سختتر بر آنها میگذشت. اما چه چیزی در درون اینها درخشیده است که در آن شرایط هم لبخند از آنها دور نمیشود. این لبخند درونی و اتصال درونی که در عرفان بسیار به آن تأکید نمودهاند، از محوریترین پایههای شادی اجتماعی است که باید فرهنگ سازان یک جامعه به خصوص جامعه اسلامی این سؤال را مطرح کنند که تا چه اندازه میتوان لبخند و شادی درونی را در جامعه ارتقا بخشید؟ امام خمینی همواره در آثار خود به روشنی از نشاط روحی و تازگی روان صحبت میکنند.
از دیدگاه امام خمینی، اضطراب و نا آرامی انسان، در واقع درد و رنج جدایی از حق و اشتیاق و شوق او به ذات حق، حرکت به سوی او و نزدیک شدن به اوست و انسان تا زمانی که به قرب ذات حق نرسد، این نگرانی او هم از بین نمیرود. امام در وصیت نامه سیاسی- الهی خود، احساس خود را در خصوص کوچ به جهان آخرت و رسیدن به وصال حق اینگونه بیان میکند: «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد... به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم» (امام خمینی 1385 ج 21: 450). بدین ترتیب هم و غم انسان، رسیدن به خداست و تنها با یاد او، آرامش مییابد. به همین دلیل، امام خمینی، ذکر حقیقی خدا را، مایة آرامش و سعادت ابدی میداند. و میفرماید: «آنچه همه را مطمئن میکند و آتش فروزان نفس سرکش و زیادت طلب را خاموش مینماید وصول به اوست. و ذکر حقیقی او- جل و علا- چون جلوه اوست. استغراق در آن، آرامش بخش است. «اَلا بِذِکر الله تَطمَئِنُ القُلَوب» (رعد: 28). آنچه از کلام امام بدست میآید؛ رمز نشاط دائمی انسانها، استغراق در ذکر خداوند میباشد و این بدست نمیآید مگر اینکه از چشمههای نشاط بخش قرآن و ادعیههای مأثوره غافل نباشیم (علوی 1390: 11).
امام در کتاب ارزشمند خود، آداب الصلوة توصیه مؤکد دارد تا عبادت، در وقتی انجام گیرد که نشأت و بهجت قلب و فرح و انبساط خاطر، حاصل آید (امام خمینی 1380 : 23). امام تأثیر شگرف به جای آوردن نماز و دیگر عبادات را، در صورتی که توأم با شادی و نشاط باشد، سبب گشایش ابواب رحمت الهی و کشف بعضی از رازهای عبادت، از جمله «نماز» میداند. عکس آن هم متصور است. یعنی اگر انسان، «نفس را در اوقات کسالت و خستگی وادار به عبادت کند ممکن است آثار بدی به آن مترتّب شود... انسان را بکلّی از ذکر حق منصرف کند» (امام خمینی 1380 :23). پس، وقتی را برای عبادت انتخاب کند که نفس را برای عبادت اقبال است و دارای نشاط و تازگی است و خستگی و فتور ندارد. همان طوری که آمده است، کشف بعضی از اسرار عبادات و پی بردن به رمز و راز نماز منوط به بجای آوردن آن در زمانی که قلب انسان مملو از نشاط و سرور است، میباشد. و نیز امام تأکید میکند که هنگامی که عبادات از روی نشاط و بهجت به جا آورده شود و از تکلف و تعسف و کسالت بکلی احتراز شود حال محبت و عشق به ذکر حق و مقام عبودیت رخ داده و انس و تمکن حاصل میشود (امام خمینی 1380 : 24). نشاطی که نشأت گرفته از خرمن هستی باشد، به جان و روان انسان هستی میبخشد؛ امام آن سالک عاشق و رهبر حقیقی کوی یار، اعمال و رفتارشان جلوهای از جمال الهی بوده است. ایشان وقتی به نماز میایستادند گویا تمام وجودشان نماز میخواند. عبادت امام را نمیتوان عبادت یک زاهد گفت، بلکه عبادت یک عاشق بود. وجود امام سرشار از عشق و معرفت به معبود، عبادت او، عبادتی خالص و از سر ارادت بود. لذا هیچ چیز در نزد او مهمتر از نماز نبود (علوی 1390: 74).
این نگرش امام، تقرب جستن به خداوند و اتصال به ملکوت از طریق عبادت با روحیه شاد و روانی آسوده در اصل بکارگیری و جاری ساختن نشاط در سرتاسر زندگی و احوال درونی انسان است. به بیان دیگر از منظر امام، فراهم سازی موقعیتهای خوشایند در درون است که انسان را برای پیوستن صادقانه با ملکوت یاری میرساند.
بنابراین، شادی و نشاط و سرور قلبی که امام خمینی آن را لازمة انجام عبادات نمازگزاران برمیشمرد، از نوع لهو و لعب بهدست نخواهد آمد، چرا که مقامهای بلند معنوی با لهو و لعب سازگار نیست.
پس فطرت آدمی برای رشد و بالندگی در مسیر تعالی و کمال، به محرکهای انگیزشی از درون نشأت گرفته نیازمند است. این انگیزش باید ناشی از شور و طلب و نشاط باشد چرا که حرکت به سوی کمال، نه در کسالت و نه در بطالت یا نخوت امکانپذیر نیست بلکه در بهجت و سرور و ابتهاج و نشاط میسر است. و از اینرو امام علی (ع) در خصوص تأثیر نشاط و سرور در درون آدمی میفرمایند: « السرور یبسط النفس و یثیر النشاط» یعنی سرور و شادی سبب انبساط روح و گسترش نشاط و شادی میگردد (علوی 1390: 26).
بزرگترین شادیها نزد خداست و خداوند شادترین موجودات در جهان هستی است؛ از آنجا که او اولین موجود شاد است، تنها راه شادی انسان نزدیکی به اوست؛ به عبارت دیگر هر کس به او نزدیکتر باشد، شادتر است و هرکس از او دورتر باشد، غمگینتر است. اساساً عارف کسی است که گشادهرو، خوش برخورد و خندان باشد و چرا اینگونه نباشد!؟ کسی که به منبع شادمانی و سرور دست یافته و به هرچیز مینگرد، جمال او را میبیند، او باید شاد و مسرور باشد. البته عارف حزن ممدوح نیز دارد؛ عارف را دو دیده است، با دیدهای حضور جمال حق را میبیند، لذا شاد میشود و با دیدهای دیگر جلال او و حقایق عالم هستی را مینگرد؛ لذا غمگین میگردد.اما با توجه به اینکه میخوانیم: «یَا مَن سَبَقَت رَحمَته غَضَبه» اصل بر شادی است. عارفان از طریق ریاضت و مکاشفه است که به حقایقی دست مییابند. از مهمات باب ریاضت «مراعات» است. امام به جوانان که در ابتدای راه هستند توصیه به مراعات میکند تا در این راه زمام اختیار از کفشان برون نرود (امام خمینی 1380 : 25).
امام یکی از مهمات باب ریاضت را «مراعات» ذکر میکند.
و آن، چنان است که سالک در هر مرتبه که هست، چه در ریاضات و مجاهدات علمیّه یا نفسانیّه یا عملیّه، مراعات حال خود را بکند و با رفق و مدارا با نفس رفتار نماید و زاید بر طاقت و حالت خود تحمیل آن نکند؛ خصوصاً برای جوانها و تازه کارها این مطلب از مهمّات است که ممکن است اگر جوانها با رفق و مدارا با نفس رفتار نکنند... گرفتار خطر عظیمی شوند. که جبران آن را نتوانند کرد؛ و آن خطر آن است که گاه نفس، به واسطة سختگیری فوقالعاده و عنانگیری بیاندازه عنان گسیخته شود و زمام اختیار را از دست بگیرد و اقتضائات طبیعت که متراکم شد و آتش تیز شهوت که در تحت فشار بیاندازة ریاضت واقع شود، ناچار محترق شود و مملکت را بسوزاند». و اگر خدای نخواسته سالکی عنان گسیخته شود یا زاهدی بیاختیار شود، چنان در پرتگاه افتد که روی نجات را هرگز نبیند و به طریق سعادت و رستگاری هیچ گاه عود نکند.
پس، سالک چون طبیب حاذقی باید نبض خود را در ایّام سلوک بگیرد و از روی اقتضائات احوال و ایام سلوک با نفس رفتار کند؛ و در ایام اشتغال شهوت که غرور جوانی است، طبیعت را بکلی منع از حظوظش ننماید و با طرق مشروعه آتش شهوت را فرو نشاند که فرونشاندن شهوت به طریق امر الهی اعانت کامل در سلوک راه حق کند. پس، نکاح و زواج کند که از سنن بزرگ الهی است که علاوه بر آن که مبدأ بقاء نوع انسانی است در سلوک راه آخرت نیز، مدخلیت بسزا دارد (امام خمینی 1380 :26ـ25).
امام در ادامه با ذکر احادیث معصومین (ع)، کوشش و جدیت در عبادت را مشروط به قوت نفس دانسته آورده است: «اشخاصی که ایّام غرور جوانی را طیّ کردهاند و آتش شهوات آنها تا اندازهای فرو نشسته است، مناسب است قدری ریاضات نفسانیّه را بیشتر کنند و با جدّیّت و کوشش مردانه وارد سلوک و ریاضت شوند» (امام خمینی 1380 :27) و در نهایت آورده است: «میزان کلی نشاط و قوّت نفس و نفار و ضعف آن است» (امام خمینی 1380 : 28).
آنچه بدان اشارت رفت کلام امام در خصوص، نشاط و بهجت و نقش آن در سیر و سلوک عرفانی و پیبردن به حکمت عبادت است. و روی آوردن به عبادات، در هنگام نشاط قلبی، نتایج نکویی را در بردارد و همانطوری که چنانچه انسان، با خستگی و فتور، به عبادت بپردازد سبب میگردد تا بکلی از ذکر حق منصرف گردد (علوی 1390: 31).
از دیگر عوامل تقویت کننده و موانع موجود بر سر راه شادابی و نشاط آدمی، «موازنه» است. مقصود از «موازنه»، طرف قیاس قرار دادن منافع و مضرات هر یک از رذائل و فضائل اخلاق است و نیز ملاحظه اینکه اقدام به کدام یک پسندیده و سزاوار است و همچنین طرح این سؤال برای نفس است که آیا هنوز هم ظلمت و گمراهی را بر هدایت و نور رجحان میدهی؟ در منزل موازنه خوب است انسان ابتدا تصور کند که اگر شهوت و غضب و قوه واهمه بی پروا و رها باشد چه پیش میآید؟ آیا شهوت رها گشته از قید و بند برای تأمین خواستههایش از هیچ فسق و فجوری مضایقه میکند؟ افسار گسیختگی این سوء قوه، از انسان موجودی میسازد، ویرانگر و خطرناکتر از هر موجودی دیگر که حتی حیوانات وحشی با او قابل قیاس نیستند. چه اینکه هر حیوانی به هر میزان درنده باشد خشم و شهوت او در حدی است که شکم را سیر کند و خود را از خطر برهاند و مانند آن، اما میل و آرزوی انسان نامنتها و سیری ناپذیر است (علوی 1390: 43).
امام، اموراتی که برای سالک مجاهد برمیشمرد، در یک بیان لطیف و عرفانی، در خلال شرح اربعین حدیث اینچنین فرمودند:
از اموری که لازم است از برای مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است. «مشارطه» آن است که در اوّل روز مثلاً با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرمودة خداوند تبارک و تعالی رفتار نکند. و این مطلب را تصمیم بگیرد. و معلوم است یک روز خلاف نکردن امری است خیلی سهل، انسان میتواند به آسانی از عهده برآید... ممکن است شیطان و جنود آن ملعون بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند، ولی این از تلبیسات آن ملعون است؛ او را از روی واقع و قلب لعن کن، و اوهام باطله را از قلب بیرون کن، و یک روز تجربه کن، آنوقت تصدیق خواهی کرد.
و پس از این مشارطه، باید وارد «مراقبه» شوی. و آن، چنان است که در تمام مدت شرط. متوجه عمل به آن باشی؛ و خود را ملزم بدانی به عمل کردن به آن؛ و اگر خدای نخواسته در دلت افتاد که امری را مرتکب شوی که خلاف فرمودة خداست، بدان که این از شیطان و جنود اوست که میخواهند تو را از شرطی که کردی بازدارند، به آنها لعنت کن و از شر آنها به خداوند پناه ببر؛ و آن خیال باطل را از دل بیرون نما؛ ...
و به همین حال باشی تا شب که موقع «محاسبه» است. و آن عبارت است از اینکه حساب نفس را بکشی در این شرطی که با خدای خود کردی که آیا به جا آورد، و با ولینعمت خود در این معاملة جزئی خیانت نکردی؟ اگر درست وفا کردی، شکر خدا کن در این توفیق، و بدان که یک قدم پیش رفتی و مورد نظر الهی شدی؛ و خداوند انشاءالله تو را راهنمایی میکند در پیشرفت امور دنیا و آخرت، .... و به این حال باشی تا خدای تعالی ابواب توفیق و سعادت را بر روی تو باز کند و تو را به صراط مستقیم انسانیت برساند (امام خمینی 1381 : 10-9).
بررسی دوران پر برکت نوجوانی و جوانی امام، بهترین الگوی عملی برای نسل جوان خواهد بود. با مطالعة روحیة با نشاط و تلاش پرثمر ایشان پیمیبریم که نشاط ناشی از شور درونی بوده که شتابِ آهنگ رشد و تحول روحی و معنوی و در نتیجه خلاقیت و ابتکار در آن بزرگوار فرصت ظهور پیدا کرد. به عقیدة امام دوره نوجوانی، بهترین فرصت و ثمربخشترین دوران عمر انسان برای سازندگی و رشد و تعالی انسان است و در سنین بالا ایجاد هر نوع تحرک و تحول با مشکلات طاقت فرسایی روبهروست و انسان توفیق کمتری پیدا خواهد کرد تا امیال درونی خود را به سمت الهی شدن سوق دهد.
دوران جوانی امام، دوران انزوا و عزلت نبود، با نشاط بود و سرزنده، مثل دیگر جوانان، اما توأم با غفلت و خطا نبود، امام به حکم جوان بودن، از هر آنچه مردم عوام، جوانی میپندارند اجتناب میکرد. در این دوران، به مراقبت و مداومت در حفظ اخلاق و ارزشهای انسانی و دینی اهتمام داشتند. شهید شیخ فضل الله محلاتی شاگرد درس اخلاق امام، به نقل از پدر همسرشان مرحوم آیت الله شهیدی، درباره خصوصیات امام، در زمان جوانی چنین گفت: «امام در زمان جوانی، طلبه خشکی نبود که همیشه روزه بگیرند و ذکر بگویند ولی نخندند یا تفریح نکنند. امام تفریح هم داشتند. وی در ادامه گفت: «از همان دوران جوانی نماز شب او، ترک نشده بود، از آن اول جوانی مقید بودند غیبت نکنند. حتی ما و شاگردهای ایشان وقتی نزد ایشان مینشستیم، جرأت نداشتیم از کسی حرف بزنیم» (ستوده 1380 ج6: 22).
«امام، با یک نگاه تند (به شخص غیبت کننده)، در همان کلمة اول، ما را ساکت میکردند...» (ستوده 1380 ج 6: 22). این رفتار خداگرایانه ناشی از سلامت روح و روان انسان صادقی است که در سایه تلاشهای خداپسندانه نزد پروردگارش عزیز شد و امت اسلامی را با رهبری و هدایت صادقانه عزت و نشاط بخشید.
امام با همة کم حرفی و سکون و سکوت، گاهی لطیفه میگفتند که حضار بیاختیار و دسته جمعی، حتی با صدای بلند میخندیدند، در حالی که امام همچنان بیتفاوت و ساکت بود و گویی چیزی نگفتهاند. در این فضای علمی امام هم بدون اینکه حتی تبسمی کند، سخن (تدریس) خود را ادامه میدادند (جمعی از یاران امام 1367 ج6 : 53-52).
امامی کاشانی در خصوص تکریم امام از اساتید و همچنین شیوه تدریس ایشان گفتهاند: امام خمینی گاهی لطیفههایی نقل میکردند (در حین تدریس) و گاهی از استاد عرفانشان مرحوم آیت الله شاهآبادی ــ رضوان الله ــ تعالی نقل میکردند. از اساتید خود همیشه به نیکی و با زیباترین جملات یاد میکردند... (جمعی از یاران امام 1367 ج6 : 22).
توصیه مکرر ایشان در مقام استاد به دانشجویان و طلاب خود اینگونه بود که اگر یک قدم برای تحصیل علم برمیدارید، باید یک قدم هم، در راه تهذیب نفس بردارید (امام خمینی 1385 ج2: 37).
در اینجا به این نکته باید اشارهای داشت که آنچه سبب اثر بخشی فرآیند تعلیم در مدارس و دانشگاهها میشود، صرفاً معطوف به محتوای مطالب آموزشی و درسی نیست. شادابی و نشاط و شیوة ایجاد انگیزش در دانش آموزان و تحریک میل و رغبت آنان به یادگیری ضروری است. معلمین موفق در مدارس و دانشگاهها، کسانی هستندکه شیوه تدریس و یاددهی آنان بر اساس جاذبیت اخلاقی توأم با نشاط و طربانگیزی و مقبولیت علمی است. ایجاد نشاط و سرور در فضای تدریس و بکارگیری این هنر لطیف و زیبا سبب خواهد شد تا آموزش و پرورش کشور به اهداف خود دست پیدا کند و میل به آموختن و شوق دانستن تا آخر عمر همراه متعلمین زنده بماند (علوی 1390: 95).
امام در مزاح و مطایبه با دوستان خود در همة حالات، به شدت جانب احتیاط را نگاه میداشتند. از افراط و تفریط پرهیز میکردند. و این درسی است برای همة کسانی که در محافل خصوصی و عمومی سعی دارند تا شاد و بانشاط باشند.در اینجا به نمونهای از مزاح ایشان اشاره میکنیم:
انگشت شصت دست امام، مقداری ناراحتی داشت، آقای دکتر عارفی، پزشکی را با تخصص مربوطه آورده بود. پزشک مزبور در ضمن سؤالها و معاینهها، دو دستش را جلو آورد و عرض کرد: - دستهای مرا فشار دهید. امام با لحن خاصی که به هنگام شوخی و طنز به کار میبردند، با ملاحت و شیرینی خاصی فرمودند: - میترسم دردتان بیاید!. و به دنبال آن، تبسم زیبا و دلنشینی بر لبان مبارکشان نقش بست. پزشک متخصص که به ظاهر برای اولین بار مشرف شده بود و تحت تأثیر اُبهت امام، دستهایش لرزان و صدایش مرتعش بود، از هم باز شد، خندهاش گرفت و با آرامش به کار خود ادامه داد (علوی1390: 98).
نامهای که در پیش رو دارید سرشار از مهر و عطوفت و عشق درونی مردی است نسبت به همسرش که میتواند الگوی همة جوانان این عصر باشد. ابراز عشق و علاقهای که از سر صدق و محبتی آتشین میباشد. و اینک نامة آن عاشق شیدایی ذات لایزال الهی، خطاب به همسرش:
تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینة قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند، [حال] من با هر شدتی باشد میگذرد ولی بحمدالله تاکنون هر چه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظرة خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظرة عالی به دل بچسبد(امام خمینی 1385 ج1: 2).
امام خمینی اهمیت خاصی به تفریح میدادند (به جهت ایجاد شادی و نشاط برای شروع مجدد به کار و فعالیت). و به فرزندانشان سفارش مینمودند که تفریح داشته باشید که اگر تفریح نداشته باشید نمیتوانید خودتان را برای تحصیلآماده کنید. ایشان هنگامی که دیدند یکی از فرزندانشان در روز تعطیل مشغول درس خواندن هستند، فرمودند: به جایی نمیرسی چون باید موقع تفریح، تفریح کنی. و همچنین میفرمودند: باید در ساعت تفریح درس نخوانید و در ساعت درس تفریح نکنید و مکرر میفرمودند: من در طول زندگی نه یک ساعت تفریح را برای درس گذاشتم و نه یک ساعت درس را برای تفریح. ایشان در جوانی به ورزش و تفریح اهتمام خاصی داشته و در سنین بالا نیز به سرگرمی و تفریح با خانواده و کودکان و قدم زدن و ورزش توجه فراوان داشتند (دانش 1384: 124).
اگر جای تفریح با عبادت عوض شود یا بالعکس یا جای درس با خواب تغییر کند یا شوخی و خنده را با ذکر و دعا جابجا کنیم و... چه اتفاقی در زندگی میافتد؟!
آری لذت واقعی زندگی در مدیریت کارآمد ماست که بتوانیم همه خوبیها، وظایف و برنامهها را اولاً: کامل و با هم و ثانیاً: هر کدام را به جای خود و به موقع انجام دهیم. در این صورت است که بهترین مصداق نشاط و معنویت را ایجاد مینماییم.
امام نسل جوان را از حضور در جلسات، ( اعم از نشست فامیلی یا نشست با رفقا) که به بذلهگویی و سخنان لغو و بیهوده بگذرد یا به غیبت و بذلهگویی از دیگران ادامه یابد، نهی میکند و با عنایت به اینکه قلب جوان لطیف و تأثیرپذیر است، اینگونه حضور در جمع خودمانی یا غیر را، اتلاف عمر جوانان میشمارد. و در ادمه میفرماید: «اگر در جوانی انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانی خدای نخواسته مهذب نشد، بسیار مشکل است که در زمان کهولت و پیری... از جوانی به فکر باشید» (امام خمینی 1385 ج2: 40).
نداشتن نگرش خودسازی در دوران جوانی (یعنی غفلت از خویشتن خویش) لطمات جبران ناپذیری به سعادت و خوشبختی فردای جوانان وارد میکند. امام خمینی این الگوی بیبدیل نسل جوان مسلمان، در این خصوص فرمودهاند: «تا نیرو و ارادة جوانی دارید میتوانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی، و خواستههای حیوانی را از خود دور سازید؛ ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیری کار از کار گذشته است...» (امام خمینی 1383 : 43).
این سخن شخصیتی است که تمام دوران زندگی او با مراقبت و موفقیت همراه بوده چه دوران جوانی که دوران سازندگی معنوی و شخصیتی ایشان بوده و چه دوران پیری، که با رنج و تعب فراوان آن را درک کرده است.
استکبار جهانی در رأس آن آمریکا که سمبل کفر و نفاق جهانی است با پیشرفته ترین ابزار، در دل و اندیشة جوامع جهانی رسوخ کرده و در انحراف کشیدن نسل جوان به خصوص جوانان کشورهای اسلامی از هیچ کوشش شیطانی دریغ نمیورزد. آنها با ایجاد مراکز فحشا و عیش و عشرت، ایجاد مراکز مشروب فروشی، پخش فیلمهای مفسده انگیز در رسانههای نمایشی، ترویج فساد در رسانههای مکتوب، انتشار مواد مخدر و مواد افیونی و گسترش آن در سطح جامعه، با هدف سرگرم نمودن مردم، فساد و تباهی نسل جوان را برنامه ریزی میکنند. و در این زمینه معتقد بودند «تمام آثار تجدد و تمدن در اسلام مجاز است مگر آنهایی که فساد اخلاق بیاورند، فساد عفت بیاورند. اسلام آن چیزهایی را که مخالف با مصالح ملت بوده است، آنها را نفی کرده. آنهایی که موافق با مصالح ملت است، آنها را اثبات کرده است...» (امام خمینی 1385 : 262).
امام خمینی هدف اصلی برنامههای فرهنگی نظام استکباری را به فساد کشاندن نسل جوان و «گرفتن فکر جوانان» میداند و در سخنان تاریخی خود در تاریخ 13/4/58 فرمودند:
اصل برنامه این بوده است که جوانهای ما را به فساد بکشند. اینها برای اینکه مبادا یک قدرتی یک وقت در مقابلشان قیام کنند، هر جا که احتمال یک قدرتی میدادند آن را با تمام قوا سرکوب کردند...و هر فکری را که احتمال بدهند که این فکر در مقابل آنهاست، اگر بتوانند فکر را از او بگیرند. فکر را چطور بگیرند؟
به اعتیاد به مشروبات، به اعتیاد به هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را میگیرد؛ انسان را از میان تهی میکند، مراکز فحشایی که سرتاسر مملکت بود، مراکز فسادی که سرتاسر مملکت بود، خوب، این هم جوانها را مشغول میکرد به یک امور شهوانی که بکلی افکار را از دستشان میگرفت. این یک برنامه بود ... روی... یک حساب، حساب دقیق این کارها انجام میگرفت(امام خمینی 1385 : 396-394).
یکی از خطراتی که سبب به تباهی کشاندن و از بین بردن نشاط روحی مردم، اعم از زن و مرد و جوان یک جامعه است، سرگرم شدن مردم به ویژه نسل جوان، به اجناس وارداتی است که صرفاً جنبة سرگرمی و تجملاتی دارند. امام خمینی در این خصوص در تاریخ 14/3/1368 چنین هشدار دادند:
وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان خصوصاً طبقة جوان، به اقسام اجناس وارداتی از قبیل ابزار آرایش و تزئینات و تجملات و بازیهای کودکانه و به مسابقه کشاندن خانوادهها و مصرفی بار آوردن هر چه بیشتر، که خود داستانهای غم انگیز دارد (امام خمینی 1385 ج21: 416).
دقت در سخنان حکیمانة امام، در طول دوران نهضت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به تمامی خطراتی که نسل جوان را تهدید میکند، به وضوح اشاره شده است و هم اکنون پس از گذشت زمان اندکی از رحلت آن یار سفر کرده، یک مسئولیت خطیر به عهدة مسئولین کشوری است و آن زدودن خار و خاشاک از سر راه نسل جوان امروزی، بر اساس فرمایشات امام و رهبری، توجه خانوادهها و اهتمام به تربیت صحیح، با رویکرد الهی شدن کودکان و نوجوانان که در نتیجه این اقدام، و این امر سبب خواهد شد تا دورة جوانی نسل این جامعه با امنیت بیشتری سپری گردد (علوی 1390: 161).
امروزه شادی و نشاط بیشتر از هر زمان دیگر ضرورت دارد و آنچه مسلم مینماید این است که اگر جامعهای میخواهد توسعه و پیشرفت کرده و به مقصد نهایی خود برسد، لازمة آن داشتن جامعهای با نشاط و شاداب است و زمانی میتوان به کمال نشاط اجتماعی رسید که تمامی آحاد مردم با نشاط و شاداب باشند. با جامعه شاداب و با نشاط میتوان به اهداف مهم در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... دست یافت و تصمیم گیران جامعه همواره میتوانند از آن به عنوان یک فرصت بهینه استفاده نمایند.
همچنین در پایان باید به این نکته نیز اشاره داشت که با شادی زندگی معنا مییابد و عواطف منفی مانند ناکامی و ناامیدی و ترس و نگرانی بیاثر میشود. انسان در پرتو شادی میتواند خویش را بسازد و قلههای سلوک را بپیماید و در اجتماع نقش سازنده خود را در زمینههای مختلف، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایفا نماید.
بنابراین، با بهرهگیری از کلام و آثار امام خمینی و با ارائة الگوهای اخلاقی و دینی ایشان میتوان جامعه را به کمال مطلوب رساند؛ زیرا که این عبارات به ظاهر ساده مشحون از معانی بلند عرفانی هستند که اگر در زندگی فردی وارد شوند آثار بسیار گرانبهایی به جا میگذارند که شادی و نشاط از جمله آنهاست.
- آذرنوش، آذرتاش. (1379) فرهنگ معاصر عربی فارسی، تهران: نشر نی، چاپ اول.
- آرگایل، مایکل. (1385) روان شناسی شادی، ترجمه مسعودگوهری انارکی و همکاران، اصفهان: جهاد دانشگاهی، چاپ سوم.
- آمدى، عبد الواحد بن محمد. (۱۳۶۰) غرر الحکم ودرر الکلم، ترجمه و شرح آقا جمال خوانسارى، تحقیق میر جلال الدین محدّث اُرمَوى، تهران : دانشگاه تهران، چاپ سوم.
- آیزِنک، مایکل. (1375)روانشناسی شادی؛ حقایق و افسانهها، ترجمه خشایار بیگی و مهرداد فیروزبخت، تهران: انتشارات بدر، چاپ اول.
- ابن بابویه، محمد بن علی. (بیتا) فضایل الاشهر الثلاثه، ترجمه غلامرضا عرفانیان یزدی، نجف اشرف: مطبعه الآداب.
- ابن فارس، احمد بن زکریا. (1399ق) معجم المقاییس اللغة، ترجمه: عبد السلام محمد هارون، قم: دار الفکر الطبعه.
- ابن منظور، جمالالدین محمد بن مکرم. (1408ق)لسان العرب، لبنان: دارالاحیاء التراث العربی، چاپ اول.
- افلاطون، اریستوکلس. (1357) دوره آثار افلاطون (جمهوری)، ترجمه رضا کاویانی و محمد حسن لطفی، تهران: انتشارات خوارزمی.
- اکبری، محمود. (1392) «احکام شادی و نشاط». http://www.hawzah.net
- امام خمینی، سید روح الله. (1380) آداب الصلوة (آداب نماز)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ دهم.
- ـــــــــــــــــــ .(1383) جهاد اکبر یا مبارزه با نفس (تقریر بیانات امام خمینی(س)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ یازدهم.
- ـــــــــــــــــــ. (1381)شرح چهل حدیث، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ بیست و پنجم.
- ـــــــــــــــــــ . (1385)صحیفه امام (دوره 22 جلدی)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ چهارم.
- جمعی از یاران امام. (1367) سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی، تهران: انتشارات پیام آزادی.
- حرعاملی، محمدبن حسن. (1409ق) وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول.
- خبازی، مجید. (1390) شادی و رسانه، قم: پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، چاپ اول.
- خویی، ابوالقاسم. (1353) مصباح الفقاهه، محمد علی توحیدی، قم: داوری، چاپ اول.
- دانش، شکرالله. (1384) شادی و نشاط در منابع و متون اسلامی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول.
- دهخدا، علی اکبر. (1373) فرهنگ دهخدا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- ریو، جان مارشال. (۱۳۸۵) انگیزش و هیجان، ترجمه یحیى سیّد محمّدى، تهران : نشر ویرایش.
- ستوده، امیر رضا. (1380) پا به پای آفتاب، تهران: مؤسسه نشر پنجره.
- علوی، مصطفی. (1390)نشاط و شادی در اندیشه و سیره امام خمینی(س)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).
- علی محمدی، کاظم و مسعود آذربایجانی. (پاییز 1388) «بررسی بین شادکامی روان شناختی در دانشجویان قم در سال تحصیلی 1388-89»، نشریه روان شناسی و دین، شماره 7.
- فراهیدی، خلیل بن احمد. (1409ق) العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، ایران: دارالهجرة، چاپ دوم.
- کاشفی، محمدرضا. (1385)پرسشها و پاسخها (دفتر اول: خداشناسی و فرجامشناسی)، قم: دفتر نشر معارف.
- کلینى، محمّد بن یعقوب. (۱۳۸۹ ق) الکافى، تحقیق على اکبر الغفارى، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم.
- مجلسى، محمّدباقر. (۱۴۰۳ ق) بحار الأنوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، بیروت: مؤسّسة الوفاء، چاپ دوم.
- محمدی ری شهری، محمد. (۱۳۸۷)میزان الحکمة، ترجمه حمیدرضا شیخى، قم : دار الحدیث، چاپ دوم.
- مطهری، مرتضی. (۱۳86) مقالات فلسفى، تهران: حکمت، چاپ سوم.
- معتمدی، لادن. (1388) «شادی لذت نیست»، نشریه سپیده دانایی، سال دوم، شماره 22.
- نجفی، محمد حسن. (1362)جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، عباس قوچانی، بیروت: دارالإحیاء التراث العربیه.