نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی
چکیده
کلیدواژهها
بررسی «صبر» از دیدگاه امام خمینی
علیاکبر افراسیابپور[1]
چکیده : اندیشمندان اسلامی اغلب با سه گرایش اصلی فلسفی، نقلیو عرفانی به علم اخلاق نگریستهاند. امام خمینی با تلفیق این سهدیدگاه به نظری جامع رسیده است و به عنوان نمونه دربارة فضیلتِ صبر میتوان به نوآوری ایشان راه یافت. نگارنده در این مقاله، این نظر را در مقایسه با آرای خواجه عبدالله انصاری، خواجه نصیرالدینطوسی و عزالدینمحمودکاشانی مطرح نموده است؛ چرا که با هم در گرایشهای اخلاقی و مطالعة صبر، مشترکاتی دارند که در ضمن آن ابتکارهای امام خمینی دربارة صبر هم روشنمیگردد. ایشان قرآن وحدیث را مبنا قرار دادهاند و ابتدا تفسیری حکیمانه نموده و سپس با ذوق عرفانی به دریافتهای معنوی پرداختهاند.
کلیدواژهها : اخلاق، عرفان، فضیلت، حکمت عملی، سیروسلوک، سعادت.
علم اخلاق در نزد دانشمندان اسلامی با سه گرایش اصلی مطرح گردیده است و در دوران معاصر دیدگاههای تلفیقی نیز به آنها افزوده شده است. نخستین گرایش بررسی اخلاق از منظرحکمت،«اخلاق فیلسوفانه» نام داردکه از میراثی یونانی برخوردار است. مشائیون به پیروی از ارسطو، حکمت یا فلسفه را به دو بخش نظری و عملی تقسیم کرده و حکمت عملی را در اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن مطالعه مینمودند. حکمت عملی را علم به تکالیف و وظایف انسان بر اساس معیار عقل تعریف کرده، برای تعیین ارزشها، بایدها و نبایدها و خوبی و بدی در حوزۀ فضیلتهای انسانی به اخلاق میپرداختند و اخلاقی بودن را با معیارهای عقلانی میسنجیدند.
مشهورترین نظریه دربارۀ اخلاق به ارسطو اختصاص دارد که با دیدگاه اخلاق فیلسوفانه، «خوبی» را همان «سعادت» معرفی نمود. سعادت را نیز رعایت اعتدال و حد وسط خواند که عبارت از فضیلت باشد. مانند فضیلت شجاعت که بین جُبن و تهور قرار دارد و فضیلت نیروی غضبیه است. در اندیشۀ اسلامی نیز پیروان این گرایش مشائیون بودند و پس از فارابی و بوعلی سینا، ابنمسکویه با کتاب تهذیب الاخلاق نمایندۀ کاملی از این گرایش بود. به پیروی از او، بسیاری چون خواجه نصیرالدین طوسی با اخلاق ناصری و دیگران این دیدگاه را کمال بخشیدند. آنها فضایل را عبارت از حکمت، عفت، شجاعت و عدالت دانستند و «صبر» را یکی از فضایلی در نظر گرفتند که تحت عفت است (ابن مسکویه 1410: 41). حکیمان مسلمان با این دیدگاه به تطبیقِ نظریة مشائی با آیات و روایات و شریعت اسلامی پرداخته و برای هر بحث به شواهد دینی نیز استناد کردهاند.
دومین گرایش در نزد اندیشمندان مسلمان، بررسی اخلاق از نظر شریعت است و به آن «اخلاق نقلی یا شرعی» گفتهاند که در حقیقت قواعد اخلاقی را از قرآن و حدیث استخراج نموده و بدون استفاده از دیگر علوم تنها به دستورات شرعی در حوزۀ اخلاق اکتفا میگردد. بهترین نمونۀ این اخلاق شرعی را میتوان در کتاب اخلاق محتشمی نوشتۀ خواجهنصیرالدین طوسی ملاحظه کرد که در چهل باب نوشته شده است و فقط به آیات و روایات و سخنی از حکما دربارۀ هرموضوع پرداخته است. به عنوان نمونه باب دهم دربارۀ شکر و صبر است و در آن ابتدا چهار آیۀ قرآنی و بیستوسه روایت و ده جمله از حکما در این باره نقل شده است و دیگر بابها هم همینطور است (طوسی 1361: 98).
سومین گرایش اخلاقی در اسلام، بررسی اخلاق از نظر عرفان است و به «اخلاق عرفانی» مشهور است. در این روش آموزههای اخلاقی در جهت سیروسلوک و تزکیه مورد نظر هستند و سالک با آنها به قرب الیالله نظر دارد. این اخلاق عرفانی بر اساس سیر و سفر عرفانی تنظیم گردیده است و از منازل و مقامات و احوالی تشکیل شده که با عبور از آنها میتوان به حق نزدیک شد. لازمة این سیر، «طلب و اراده» است که امام خمینی بر آن تأکیدی ویژه داشتند.
خواجه عبدالله انصاری در کتاب منازل السائرین این سفر را در صد منزل بیان نموده است و ده باب از آن به اخلاق عرفانی اختصاص یافته و نخستین باب از آن به «صبر» پرداخته است. البته در حقیقت همة آن منازل اخلاقی است.
بهترین نمونۀ آن کتاب رساله قشیریه از ابوالقاسم قشیری است که بخش عمدهای از آن اخلاق عرفانی است و در چنین آثاری همواره با یک آیه مطلب آغاز میگردد. باب بیست و سوم رساله قشیریه دربارۀ صبر است و سی عبارت و حکایت از عارفان بزرگ همراه با چند بیت شعر آورده است (قشیری 1387:340). آثار اخلاق عرفانی فراوان است و از خواجه عبدالله انصاری تا به امروز متون نظم و نثر بخش عمدهای از ادبیات تعلیمی فارسی را در بر میگیرد.
اخلاق و عرفان نسبت به هم رابطة «عموم و خصوص من وجه» دارند یعنی بخش عمدهای از عرفان در حوزة اخلاق قرار میگیرد و بسیاری از تعالیم اخلاقی به مقامات و احوال عرفانی راه میبرند. فلسفة اخلاق و فلسفة عرفان دو رشتهای هستند که از طریق آنها میتوان به مطالعة دقیق این رابطه پرداخت. اگر با معیار عقل به اخلاق نگریسته شود شاهد «اخلاق فیلسوفانه» هستیم. اگر آموزههای دینی و الهی معیار باشد «اخلاق نقلی و شرعی» شکل میگیرد. اگر اخلاق در استخدام سیر و سلوک باطنی باشد «اخلاق عرفانی» پیدا میشود.
چنین به نظر میرسد که اندیشمندان اسلامی ابتدا به حکمت و فلسفه یا فقه و حدیث گرایش نمودهاند و در پایان عمر به سوی عرفان تمایل نشان دادهاند. زندگی بوعلیسینا، محمدغزالی،خواجۀ طوسی و دیگران چنین بوده است، اما دربارۀ امامخمینی میتوان ادعا کرد که در همۀ زندگانی فکری خود، هرگز از عرفان و اخلاق و فقه و حکمت جدا نگردیده است و از جوانی عرفان را در حوزۀ شریعت پذیرفته و عالمی ربانی است، در عین اینکه عارفی الهی نیز بوده است.
امام خمینی در اخلاق به نظریۀ تلفیقی و دیدگاه جامع اعتقاد دارد یعنی هرسه گرایش را درآثارخود موردتوجه قرار میدهد. چون حکما به اخلاق فیلسوفانه مینگرد و قانون حد وسط و اعتدال را میپذیرد. در تقریرات فلسفه مانند ابن مسکویه بحث از اخلاق میکند (اردبیلی 1381 ج 3: 354) و میگوید:
بدانکه عدالت عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط. و آن از امهات فضایل اخلاقیه است؛ بلکه عدالت مطلقه،تمام فضایل باطنیه وظاهریه و روحیه و قلبیه و نفسیه و جسمیه است (امام خمینی 1387: 147).
همچنین مینویسد:
... شجاعت، که یکی از اصول و ارکان اخلاق حسنه و ملکة فاضله است، عبارت است از حالت متوسطه و معتدله بین افراط، که از آن تعبیر شود به تهور ... و بین تفریط، که از آن تعبیر شود به جبن (امام خمینی1388: 391).
ایشان، از طرفی، به گرایش اخلاق نقلی و شرعی پایبند است و در کتاب چهل حدیث از روایات برای بیان اخلاق بهره میگیرد. چنانکه در شرح حدیث جنود عقل و جهل و دیگر آثار خود نیز همواره از قرآن کریم و احادیث برای تفسیر اصول اخلاقی استفاده میکند. در عین حال به اخلاق عرفانی نیز عقیده دارد و مانند دیگر عارفان از اخلاق بحث میکند. از اهل معرفت و شهود، اهل سلوک، کمّل اولیا و عارفان با احترامی خاص سخن میگوید و چون عارفی کامل از اخلاق، نکتههای ظریف عارفانه استخراج میکند و عرفان را بالاتر از فلسفه و عقل میداند. ایشان میفرمایند:
توکل ما بر اوضاع طبیعت و امور طبیعیّه صدها مقابل بالاتر است از توکّل به حق. این نیست مگر آن که حقیقت توحید افعال در قلب ما حاصل نشده و حکیم فلسفی «لامُؤثِّرَ فِی الْوُجُودِ اِلّا اللهُ» گوید، و خود از غیر خدا حاجت طلبد، و متعبّد متنسّک «لَاحَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ اِلَّا بِاللهِ» و «لَا اِلَه اِلاّ الله» ورد خود کند و چشمش به دست دیگران است. این نیست جز آن که آن، برهانش از حد عقل و ادراک عقلی خارج نشده و به قلب نرسیده، و این، ذکرش از لقلقة لسانی تجاوز ننموده و ذائقة قلب از آن نچشیده (امام خمینی 1387: 90).
امام خمینی در اخلاق و عرفان، شریعت محور است و از فقیهان عارف به شمار میآید که در شیعه سابقهای طولانی داشته است. ایشان شاگرد میرزا محمدعلی شاه آبادی و سیدابوالحسن رفیعی قزوینی میباشد که به سیدعلی قاضی، سید احمد کربلایی، محمد بهاری همدانی، ملا حسینقلی همدانی و سید علی شوشتری تا سید حیدر آملی و خواجه نصیرالدین طوسی راه مییابند. یعنی امام خمینی در رویکرد اخلاقی خود را وارث این بزرگان میداند و با اینکه قرآن کریم و سیرة پیشوایان را مبنا قرار میدهد اما از عقل و فلسفه نیز غافل نیست و از اخلاق فیلسوفانه به اخلاق عارفانه راه میبرد.
در این دیدگاه، فلسفۀ بعثت انبیای الهی برای مکارم اخلاقی است و امام خمینی در گفتار و نوشتار خود بیش از همه بر این دو کلام معنوی تکیه دارد که پیامبر اسلام(ص) فرمود: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» و «تخلقوا بالاخلاق الله» (سهروردی 1374: 106؛قشیری 1387: 390؛ کلینی 1388 ج 1: 275)؛ بلکه سیر و سلوک عرفانی در همین اخلاق خلاصه میشود. چنانکه ابن عربی، عرفان را عبارت از تخلق به اخلاق الهی میدانست که خود ثمرۀ تقواست (ابنعربی 1997: 41). همینمطلب را اکثریت عرفای بزرگ نیز نوشتهاند.
از نظر امام خمینی طریقت و حقیقت، تنها از طریق شریعت به دست میآیند، زیرا ظاهر، طریق باطن است. اگر برای کسی با انجام تکالیف الهی باطن حاصل نشده باشد، باید بداند که ظاهر را درست انجام نداده است (امام خمینی1406: 201).
تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود، هیچیک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود، و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود(امام خمینی 1388: 8).
ایشان ریشۀ اخلاق را از طرف خداوند میداند که توسط پیامبران الهی برای انسانها آمده است:
انبیای خدا برای این مبعوث شدند که آدم تربیت کنند؛ انسان بسازند؛ بشر را از زشتیها، پلیدیها، فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با فضایل و آداب حسنه آشنا کنند (امام خمینی1383: 24).
ایشان در اخلاق به دو راه اعتقاد دارند: راه شیطان و طاغوت و در مقابل راه خداوند که راه انبیاست. اگر انسان غفلت کند نیروهایش قوای شیطان میگردد. از طرفی انسان را در فطرت خود خداخواه و موحد میداند،که اگر از هواهای نفسانی پیروی کند، دچار ظلمت وکدورت میشود. «عارف بعد از آنکه به دار طبیعت آمد و حجابات طبیعیۀ این دار دنیا را که جلوی قلبش را گرفته با ریاضت رفع کرده و سرادقات نسیان را برداشت، برایش عرفان حاصل میشود.» (اردبیلی1381 ج3: 116). یعنی عرفان را مرتبۀ کمال برای انسان میداند.
اخلاقی که امام خمینی در نظر دارد جامع بین شریعت و طریقت است یعنی ظاهر و باطن دین را از هم جدا نمیداند. چنانکه عقیده دارد:
کسی گمان نکند که بدون اعمال ظاهریه و عبادات قالبیه میتواند دارای ایمان کامل یا خُلق مهذّب شود، یا اگر خُلقش ناقص و غیر مهذب شد، اعمالش ممکن است تامّ و تمام و ایمانش کامل شود، یا ممکن است بدون ایمان قلبی، اعمال ظاهریّهاش تامّ و محاسن اخلاقیهاش کامل گردد. وقتی اعمال قالبیه ناقص شد و مطابق دستورات انبیا نگردید، احتجاباتی در قلب و کدوراتی در روح حاصل میشود که مانع از نور ایمان و یقین میشود. و همین طور اگر اخلاق رذیله در قلب باشد، مانع از ورود نور ایمان است در آن (امام خمینی 1388: 388).
اخلاق از نظر امام خمینی به حوزۀ فردی و زندگی شخصی افراد خلاصه نمیشود، بلکه برای جنبۀ اجتماعی و حتی سیاسی آن نیز اهمیت قائل است و نظریۀ ولایت فقیه را برای تحقق چنین اخلاقی لازم میداند، یعنی حکومت را برای اجرای احکام اخلاقی و دینی در حوزة اجتماعی و سیاسی در نظر دارد، در عین اینکه بر نظر و انتخاب مردم هم تأکید فراوان دارد (امام خمینی 1376: 34) و همان اندازه که بر جهاد با نفس اهتمام دارد از جهاد اصغر و مقابله با ظالمان نیز غافل نیست و میسراید:
تا به کی این ناکسان باشند بر ما حکمرانان |
تا کی این دزدان کنند این بیکسان را پاسبانی
(امام خمینی1379: 266)
هنگامی که عالم را محضر خدا میداند و میگوید:«فالعالم مجلس حضور الحق و الموجودات حضّار مجلسه» (امام خمینی 1381: 46) هر نوع رذیلت اخلاقی را در حوزۀ فردی و اجتماعی برنمیتابد. اخلاق را راهی برای رسیدن به حق میداند و کمال اخلاق را در عشق الهی میجوید:
عشق جانان، ریشه دارد در دل از روز اَلَست
عشق را انجام نَبْوَد، چون ورا آغاز نیست
(امام خمینی1379: 65)
اخلاق از دیدگاه امام خمینی قابل تغییر است و بر اساس تعلیم و تربیت دگرگونی میپذیرد، یعنی بر خلاف نظر کسانی (چون سعدی) که اخلاق را در سرشت و ذات انسان جای میدهند و میگویند: «تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است» امام خمینی عقیده دارد که «نااهل» را هم با تربیت و تزکیه میتوان به «اهل» تبدیل کرد. اما جالب اینکه همین مطلب را با دیدگاهی عرفانی بیان میکند و نتیجهگیری ابتکاری دارد:
گمان مکن که رذایل نفسانی و اخلاق روحی ممکن الزوال نیست. اینها خیال خامی است که نفس امّاره و شیطان القا میکند، میخواهد تو را از سلوک راه آخرت و اصلاح نفس باز دارد. انسان تا در این دار تغیر و نشئة تبدیل است، ممکن است در تمام اوصاف و اخلاق تغییر پیدا کند. و هر چه ملکات محکم هم باشد تا در این عالم است قابل زوال است؛ منتها به حسب اختلاف شدت و ضعف، زحمت تصفیه تفاوت میکند (امام خمینی 1388: 111-110).
دربارة نیتهای غیر اخلاقی سختگیر است ولی برای آن هم راه حل ارائه میدهد و نیتهای فاسد را دارای ریشههایی میداند که اگر آن علتها برطرف شوند، معلول های آنها نیز از بین میروند: در حدیث است از رسول اکرم(ص) که هر یک از اهل بهشت و جهنم مخلدند در آن به واسطة نیات خود. نیات فاسده، که زاییدة اخلاق رذیله است، ممکن نیست زائل شود مگر آنکه منشأ آن زائل گردد (امام خمینی 1388 :111). به این ترتیب ایشان در دیدگاه اخلاقی دارای ابتکار است و به علتیابی و بررسی لایههای عمیقتر عقیده دارد.
در اخلاق فیلسوفانه، صبر یکی از فضایل به شمار میآید و در تعریف آن آمده است: صبر، شکیبایی و خودداری نفس بر چیزی است که عقل و شرع حکم میکند یا میطلبد؛ یا آنچه عقل و شرع، خودداری نفس را از آن اقتضا میکند (راغب اصفهانی 1412: 474). از نظر حکما و فلاسفه معیار اصلی عقل است و در اخلاق نقلی معیار گفتۀ خداوند و شرع میباشد. اگر حکیمان بر قانون اعتدال تکیه دارند و به عنوان نمونه میگویند: «صبر در فروخوردنِ خشم را حلم و ضد آن غضب است» (نراقی1377 ج4: 356) در نزد متشرعین اخبار و روایات در این باره تعیین کننده است.
در اخلاق عارفانه صبر یکی از مقامات عرفانی است و یکی از لوازم سیر و سلوک و تربیت برای سالک به شمار میآید (انصاری 1968: 158) بلکه آن را داروی بسیاری از دردها میداند:
گفت لقمان صبر هم نیکو دمی است |
|
که پنـاه و دافـع هـر جـا غـمـی سـت |
امام خمینی نیز از این کیمیا بهره برداریهای فراوان نموده است و با آن به مقام طمأنینه و سکینه رسیده و اطمینان قلبی یافته بود و از چنان قدرتی برخوردار گردیده بود که از قدرتهای شرق و غرب نمیهراسید: «شخصِ مبتلایی که از گرفتاریها رنج میبرد و وقتی پاداشخداوند بر صابران را بعینه مشاهدهمیکند، روحش آرام میگیرد و قلبش مطمئن میشود و این حقیقت را شهود میکند که:
صابران از جمله عالم برترند |
|
صابران از اوج گردون بگذرند |
در آثار امام خمینی، صبر با دیدگاهی تلفیقی مطرح گردیده است، اما بیشتر رنگ و بوی عرفانی دارد و از نظر امام صبر، کلید ابواب سعادت و منشأ نجات از مهالک است و معتقدند صبر بر بلیات، انسان را آزموده و ورزیده میکند، اراده و عزم او را تقویت مینماید و انسان را از عبودیت نفس خارج میسازد. صبر در معاصی، منشأ تقوای نفس میشود و صبر در طاعت منشأ انس به حق و مأنوس شدن با خداوند میگردد و صبر در بلیات و معصیتها انسان را به وادی «رضا» پذیرفتاری قضای الهی میکشاند که از مقامات والای به حقیقت رسیدگان است (امام خمینی 1388 :262-261). درحقیقت همة اندیشمندان اسلامی با هر گرایشی میپذیرند که کلید کسب فضایل و پرهیز از رذایل اخلاقی، صبر و شکیبایی است. به عنوان مثال، نماز از نظر امام خمینی «بُراق سیر و رَفرَف عروج اهل معرفت و اصحاب قلوب»است که «صبر» در آن جایگاهی اصلی دارد (امام خمینی1369: 5). دربارة سلام نماز به گفتة امام علی(ع) استناد مینماید و در پاسخ به این تقاضا که «فکیف اصبر علی فراقک؟» میگوید: «برای عاشق جمال حقّ عذابی الیمتر از سوز فراق نیست. پس، سلام نمازِ اولیا، امان از بلای حجب ظلمانیة دنیا و حجب نورانیة آخرت، که هر یک عین عذاب الیم است، میباشد» (امام خمینی 1369 :113). به این ترتیب نماز را نوعی صبر میداند که با آن میتوان در برابر عذاب و ظلمت مقاومت نمود.
آموزة «صبر» در اسلام از قرآن کریم آغاز گردیده که خداوند میفرماید:«وَ اصْبِرْ وَ مَاصَبْرُکَ اِلّا بِاللهِ» (نحل:127). یعنی تو صبر و شکیبایی پیشه کن که صبر تو تنها به توفیق خداست. به این تربیت، خداوند به صبر فرمان داده و آن را با یاری حق همراه دانسته است. در بیست موردی که صبر و صابر در قرآن کریم آمده است، موارد ذیل مشاهده میشود:
ـ توصیه به صبر (عصر: 3؛ بلد: 17)؛
ـ یاریگرفتن از صبر (بقره: 45،142،146)؛
ـ بشارت بر صابران (بقره :155)؛
ـ مقام والای صابران (بقره: 177؛ محمد: 31؛ احزاب: 35)؛
ـ اینکه خداوند با صابران میباشد (بقره: 153، 249؛ انفال: 46 ، 66)؛
به صابران سلام میشود (رعد: 24).
ـ نتایج مفید صبر (حج: 35؛ نحل: 126)؛
و اینکه خداوند صابران را دوست دارد (آل عمران: 146). بهاین ترتیب آموزههای الهی سرلوحة آموزش اخلاق و توجه به صبر در اندیشة اسلامی است.
در روایات اسلامی و سیرة پیشوایان نیز به صبر بسیار پرداختهاند. مانند دو روایت از امام سجاد(ع) و امام صادق(ع) که میگویند: «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد» (کلینی 1388 ج 2 :87؛ ج 2 :89) و در باب صبر اصولکافی و دیگر کتاب های حدیث دهها روایت دربارة صبر آمده که از جنبههای مختلف قابل استفاده هستند. در قرآن و روایات صبر از صفات انبیای بزرگ است.
چون صبوری پیشه کرد ایوب را |
|
از بلا او را در رفعت گشاد |
عرفانیترین کلام دربارة صبر از امام علی(ع) است که میگوید: «فهبنی... صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک» (طوسی1411: 98). یعنی گیرمکه بر عذاب تو صبر کردم پس چگونه بر فراقت صبر نمایم:
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد |
|
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد |
محمد غزالی هنگامی که فضایل اخلاقی را بر میشمارد، چهار فضیلت را مقدم بر همه میداند که عبارتند از: توبه، زهد، فقر و صبر (غزالی 1377: 334). خواجه طوسی روایتی نقل میکند که صبر را از طرف خداوند میداند: «ان الصبر یأتی العبد من الله علی قدر المصیبة، لاایمان کالحیاء و صبر» (طوسی 1361: 99)؛ یعنی صبر از خداوند به بنده فرود میآید به اندازة بلا و مصیبتی که به او میرسد. هیچ ایمانی مانند حیا و صبر نیست، یعنی از دلایل و نشانههای ایمان است. در رساله قشیریه آمده: «صبر کردن خدای را، توانگری بود و صبر کردن به خدای، بقا بود و صبر کردن اندر خدای، بلا بود و صبر کردن با خدای، وفا بود و صبر کردن از خدای جفا» (قشیری 1387: 341)
امام خمینی در موارد متعددی به آثار خواجه عبدالله انصاری مراجعه نموده است و کتاب منازلالسائرین از مستندات آثار ایشان به شمار میآید. ایشان در موضوع صبر نیز به ویژه در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل بارها به گفتارهای خواجه عبدالله استناد نموده است. برای تعریف صبر در چندین کتاب از تعریف خواجه عبدالله استفاده کردهکه صبر را «حبسنفس»خوانده است (انصاری 1968: 58) و صبر را خودداری از شکایت و خویشتن داری در سختیها میآورند. صبر، حبس نفس در چیزی میباشد که عقل و شرع آن را منع نموده است. چنانکه مینویسد: «عارف محقق مشهور در منازل السائرین فرماید: «صبر نگاهداری نفس است از شکایت بر جزع مستور»» (امام خمینی 1388: 260).
امام حتی به شروح منازل السائرین هم توجه داشته و به آنها مراجعه مکرر داشته است و بیش از همه به شرح منازل کمال الدین عبدالرزاق کاشانی اشاره مینماید و او را «عارف معروف» میخواند. (امام خمینی 1388: 261) و مطالبی از آن شرح را در آثار خود نقل مینماید. چنانکه در معنای صبر و تفسیر واژة «شکایت» از این شرح بهره میگیرد که: «مقصود از شکایت، شکایت به غیر حق است. و اما شکایت به خدا منافات با مقام صبر ندارد؛ چنانچه ایّوب شکایت بهخدا کرد» (کاشانی 1372 :195؛ امام خمینی1387: 410) و در همین جا کمال الدین عبدالرزاق کاشانی را «شیخ عارف» میخواند.
در بحث از صبر، هم برای تعریف آن و هم تقسیم بندیها و مراتب صبر، امام خیمنی از گفتههای خواجه عبدالله انصاری بهره میگیرد. یعنی پس از قرآن و حدیث به آثار او مراجعه مینماید وگاهی او را«محقق عارف» (امام خمینی1387: 409) مینامد که نشان دهندة توجه قلبی ایشان به عرفان و آثار عارفان است.
خواجه عبدالله برای صبر سه درجه قائل میشود و این تقسیم بندی را از حدیث حضرت علی(ع) اخذ کرده که از پیامبر اکرم(ص) نقل نموده است: «قال رسول الله(ص)، الصبر ثلاثه: صبر عندالمعصیة، و صبرعلی الطاعة و صبر عن المعصیة» (کلینی 1388 ج2: 91). و در منازلالسائرین آن سه را چنین تقسیم و شرح مینماید: «الدرجة الاولی: الصبرعنالمعصیة، الصبرعلیالطاعة و الصبرفی البلاء» (انصاری1968 :192). همچنین درجات آن را صبر لله و صبر بالله و صبر علی الله میداند و با استناد به قرآن کریم میگوید: «پایینترین مراتب صبر، صبر بر خداست و آن صبر عامه است و بالاتر از آن صبر با خداست و آن صبر مریدین است و بالاتر از آن صبر بر خداست که آن صبر سالکین است» (انصاری 1968 :193).
امام خمینی هم همین تقسیم بندی را چنین بیان میکند: برای صبر درجات دیگری است که راجع به اهل سلوک و کمّل و اولیاست؛ صبر لله از مقامات نازله سالکین و مهاجرت الی الله است و صبر بالله که دو مقام دارد، یکی برای سالک ثابت است و یکی برای اهل صحو بعدالمحو و صبرعلیالله و آن پس از تمکین این مقام است (امام خمینی1387: 419-418؛ 1388: 267). سپس امام روایتی از شبلی را از کتاب مصباح الهدایه و شرح منازل السائرین در دو کتاب خود نقل میکند که آن را یکبار برای درجات صبر اهل معرفت و یکبار برای مراتب اهل سلوک و کمّل میآورد. روایت چنین است: نقل شده که جوانی از اهل محبت از شبلی دربارة صبر، سؤال کرد و گفت: کدام صبر سختتر است؟ آیا صبر برای خدا؟ شبلی گفت: نه. گفت: صبر به خدا؟گفت: نه. گفت: صبر بر خدا؟گفت: نه. گفت: وای بر تو پس کدام صبر؟ گفت:صبر از خدا. پس شبلی صیحهای زد و بیهوش بر زمین افتاد (امام خمینی 1387: 417؛ 1388: 268-267؛ کاشانی1372: 202). سپسنتیجهگیریهای مشابهی از آیات و روایات صورت میگیرد که نشاندهندة اندیشههای مشترک امام خمینی با خواجه عبدالله انصاری در موضوع صبر است.
خواجه نصیرالدین طوسی دانشمند بزرگ شیعی در علم اخلاق سه کتاب نوشته است که در اخلاق ناصری از شیوۀ اخلاق فیلسوفانه و روش مشایی بهره گرفته است، در اخلاق محتشمی، به سبک اخلاق روایی با استفاده از آیات و روایات به روش شرعی به این علم میپردازد و بالاخره در اوصاف الاشراف به شیوۀ اخلاق عارفانه بر قاعدۀ سالکان طریقت و طالبان حقیقت به سراغ اخلاق رفته است.
در اخلاق ناصری به شیوۀ ارسطویی و به پیروی از ابن مسکویه از نفس و نیروهای آن آغاز میکند و بر اساس قاعدۀ حد وسط و دوری از افراط و تفریط در به کاربردنِ نیروهای انسان به خیر و سعادت میرسد. دربارۀ فضایل اخلاقی میگوید: «فضایل چهار بود: یکی از تهذیب قوت نظری و آن حکمت بود و دوم از تهذیب قوت عملی و آن عدالت بود و سیم از تهذیب قوت غضبی و آن شجاعت بود و چهارم از تهذیب قوت شهوی و آن عفت بود» (طوسی1373: 112). سپس انواعی را که تحت جنس عفت هستند برمیشمارد و از یازده نوعِ آن، در مورد ششم به«صبر» میرسد که: «اما صبر آن بود که نفس مقاومت کند با هوی تا مطاوعت لذات قبیحه از او صادر نشود» (طوسی 1373 :114).
یکی از ابتکارهای خواجه نظریۀ تلفیق بین اخلاق و عرفان است که امام خمینی نیز به پیروی از استادان بزرگ خود همین نظریه را ادامه داده است. در عرفان شیعی برای سیر و سلوک عرفانی از عبادات شرعی و اصول اخلاق اسلامی استفاده میشود. امام خمینی و استادان او تا خواجۀ طوسی، سیر و سلوک را با آداب شرعی به انجام رساندهاند. چنانکه امام خمینی با «نماز» بهترین برنامۀ تربیتی، اخلاقی و سلوکی را تنظیم مینماید و نشان میدهد که تزکیه و سلوک در چهارچوب قرآن و سنت و بلکه شریعت کامل است.
امام خمینی در آثار خود به ویژه دربارۀ صبر، پس از قرآن و روایت به گفتههای خواجۀ طوسی اشاره میکند و او را «محقق طایفۀ حقه و مدقق فرقۀ محقّه، کامل در علم و عمل، نصیرالدین طوسی، قدّسه الله نفسه القدوسی» (امام خمینی1388: 260) و «حکیم بزرگوار» (امام خمینی1387: 409) و مانند اینها میخواند. همچنین در تعریف صبر از گفتۀ این اندیشمند شیعی استفاده میکند که: «صبر... عبارت از نگاهداری نفس است از بیتابی نزد مکروه» (طوسی1369 : 108؛ امامخمینی 1388: 260) و نگاهداری نفس را هر دو به روش فیلسوفانه در مقابل معصیت، مصائب و گرفتاریها که مقابل«جزع» است، و در برابر حوادث ناراحت کننده که «سعه صدر» باشد در مقابل «زجر»، و در جنگ که «شجاعت» نام دارد و در برابر «جبن» است و در کلام که با کتمان همراه بوده و در برابر «افشاگری» میباشد و نگاهداری نفس از کثرت ثروت که عفت و قناعت باشد در برابر «حرص» به کار میبرد.
عزالدینمحمودکاشانی صاحب کتاب مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه از عرفا و حکمای مشهور ایران به گونهای دربارۀ صبر بحث نموده است که با نوشتههای امامخمینی در این مورد شباهت دارد و قابل مقایسه هستند.کاشانی میگوید:
صبر یکی از دو قاعدۀ ایمان است، چنانکه در خبر است: الایمان نصفان: نصف صبر و نصف شکر. چه هر چه پیش مؤمن آید از نعمت و بلا، داند که نتیجۀ قضا و قدر الهی است و حاصل ارادت و اختیار حق است، پس اگر از جملۀ مکاره بود، بر آن صبر کند و اگر ازجملۀ ملاذ و محاب بود، بر آن شکر گوید (کاشانی1382: 263)
سپس به تقسیم بندی صبر بدین ترتیب میپردازد:
مراتب صبر |
صبر روح |
صبر قلب (صبر لله و صبر علی الله) |
صبر نفس (صبر فی الله) |
صبر بر مکروه |
صبر بر مکروه |
صبر از مکروه (صبر مع الله) |
صبر از مراد |
صبر از مراد |
صبر از مراد (صبر عن الله) |
دربارۀ صبر قلب هم میگوید:
دو گونه است: صبر بر مکروه و صبر از مراد. اما صبر بر مکروه، یا بر دوام تصفیۀ نیت بود و اخلاص آن از شایبۀ نصیب نفس و آن را صبر لله خوانند، یا بر دوام مراقبت و ذکر اله و آن را صبر علی الله خوانند، یا بر التفات به عالم نفس و اشتغال به تدبیر و سیاست او و آن را هم صبر لله خوانند، و از این صبر لله تا صبر لله اول، بُعد المشرقین فرق است (کاشانی 1382 :264).
سپس همان حکایت شبلی را که امام خمینی هم آورده بود با همان نتیجهگیریها میآورد.
امام خمینی نیز با استفاده از حدیث رسول اکرم(ص) صبری را که مخصوص اهل سلوک و کمّل اولیا است به ترتیب زیر تقسیم مینماید:
مراتب صبر |
صبرلله – از مقامات نازله سالکین |
صبر بالله |
صبر علی الله – برای آنکه مصیبتها را جلوههای اسماء و صفات بیند |
صبر فی الله- برای اهل حضور |
صبر معالله- برای مشاهدین جمال ذات |
صبر عن الله- صبر مشتاقین و محبوبین جمال |
برای اهل صحو بعد المحو |
برای سالک ثابت |
دربارة صبر مع الله مینویسد:
آن برای مشاهدین جمال ذات است که از مقام مشاهدۀ جمال اسمائی بیرون رفته و به مشاهدۀ ذاتی رسیدهاند. آنها هرچه در این جلوات صبر کنند و خود نگهدار شوند، صبر مع الله است. و پس از این، مقام استهلاک و فناء است که اسم و رسمی از سالک و صبر و سلوک نیست(امام خمینی1387: 419).
اما در چهل حدیث به سه مرتبۀ صبر در نزد اهل معرفت اکتفا نمودهاند که شامل : صبر فیالله مربوط به اهل سلوک و صبر معالله که برای اهل حضور و صبر عنالله که از درجات عشاق و مشتاقین از اهل شهود و عیان است (امام خمینی 1388: 267). کاشانی هم عقیده دارد که: «فوق همۀ صبرها، صبر بالله است، چه حصول آن به بقای بعد الفنا تعلق دارد. هرگاه که بنده از خود فانی و به حق باقی گشت، صبر او بل همۀ اوصافش به خدای بود» (کاشانی 1382 :265). دیدگاه هر دو از آیات و روایات واحدی اخذ گردیده است و با تحلیل و تفسیری عرفانی به موضوع صبر پرداختهاند و به نتیجهگیریهای مشابهی نیز رسیدهاند.
امام خمینی در علم اخلاق شخصیتی مبتکر است که به همۀ گرایشهای اخلاقی در نزد اندیشمندان مسلمان توجه داشته و به نظریۀ تلفیقی رسیدهاند. در این حوزه بهترین نمونهها برای آَشنایی با نظر ایشان دو کتاب شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل است که در آنها کلام الهی و سخن معصومین(ع) مرکزیت دارد یعنی اخلاق نقلی و شرعی را پایه قرار دادهاند و سپس دیدگاه فلاسفه و حکیمان را مطرح نموده و برخی را تأیید و بعضی را نقد مینمایند و بالاخره در پایان هر بحث به شهود عرفانی و سلوک معنوی میرسند و اغلب ابتکارها، ظرایف و دریافتهای باطنی خود را به طور غیر مستقیم ارائه میدهند.
نمونهای از این روش دربارۀ صبر قابل مطالعه است که پس از بیان آیات و روایات به شیوۀ فیلسوفانه گفتههای خواجه نصیرالدین طوسی را بیان و نظریۀ اعتدالی و قاعدۀ حد وسط مشایی برای رسیدن به سعادت را همدلانه مورد تأیید قرار میدهد و سپس به بیان اندیشههای خواجه عبدالله انصاری میپردازد و دیدگاه عرفانی نسبت به صبر را میپذیرد و به شیوۀ آنها به تقسیم بندی و مراتب صبر پرداخته و به شیوۀ عزالدین محمود کاشانی در این باره نزدیک شدهاند. گویی ابتدا خواننده را به حوزۀ قرآن وحدیث دعوت مینماید، سپس گفتارهای فلاسفه و حکما را بررسی و نقد مینماید و در پایان به عرفان میرساند که پروازی معنوی به سوی معبود است. دربارۀ صبر ابتدا مراتب صبر را در روایات و از نظر حکما آوردهاند و بالاخره به مراتب و درجات صبر از نظر «اهل سلوک و کمّل» اولیا میپردازند که حکایت از شهودهای معنوی هم دارد.
- قرآن کریم
- نهج البلاغه
- ابن عربی، محی الدین. (1997) رسائل ابن عربی، بیروت، دار صادر.
- ابن مسکویه، ابوعلی احمد. (1410) تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، قم: بیدار.
- اردبیلی، عبدالغنی. (1381) تقریرات فلسفه امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ اول.
- امام خمینی، سید روح الله. (1406) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، تهران: مؤسسه پاسدار اسلام، چاپ اول.
- ـــــــــــــــ . (1369) سرّ الصلوه (معراج السالکین و صلوة العارفین)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) ، چاپ هفتم.
- ـــــــــــــــ . (1376) ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) ، چاپ دوم.
- ـــــــــــــــ . (1379) دیوان امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) ، چاپ اول.
- ـــــــــــــــ . (1383) جهاد اکبر، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) ، چاپ دوم.
- ـــــــــــــــ . (1381) مصباح الهدایه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) ،چاپ چهارم.
- ـــــــــــــــ . (1387) شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ چهارم.
- ـــــــــــــــ . (1388) شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ چهل و نهم.
- انصاری، خواجه عبدالله. (1968) منازل السائرین، قاهره: دارالکتاب.
- حافظ، شمس الدین محمد. (1380) دیوان حافظ، تهران: نشر طلوع.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1412) المفردات فی غریب القرآن، دمشق: دارالعلم الدار الشامیه.
- سهروردی، شهاب الدین. (1374) عوارف المعارف، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
- طباطبایی، فاطمه. (1382) یک ساغر از هزار (سیری در عرفان امام خمینی)، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج.
- طوسی، خواجه نصیرالدین. (1373) اخلاق ناصری، تصحیح مینوی و حیدری، تهران: خوارزمی.
- ـــــــــــــــ . (1361) اخلاق محتشمی، تصحیح محمدتقی دانش پژوه، تهران: دانشگاه تهران.
- ـــــــــــــــ . (1369) اوصاف الاشراف، تصحیح مهدی شمس الدین، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- طوسی، محمدبن حسن. (1411) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، چاپ سنگی.
- غزالی، محمد. (1377) احیاء العلوم الدین، مصر: دارالمعارف.
- قشیری، ابوالقاسم. (1387) رساله قشیریه، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، تهران: زوّار.
- کاشانی، عزالدین محمود. (1382) مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، تصحیح عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران: زوّار.
- کاشانی، کمال الدین عبدالرزاق. (1372) شرح منازل السائرین، قم: بیدار.
- کلینی، محمدبن یعقوب. (1388) اصول من الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- مولوی، جلال الدین محمد. (1372) مثنوی معنوی، تهران: طلوع.
- نراقی، محمدمهدی. (1377) علم اخلاق اسلامی، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، تهران: انتشارات حکمت.
[1] . عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی e-mail:ali412003@yahoo.com
این مقاله در تاریخ 6/12/1390 دریافت گردید و در تاریخ 22/12/1390 مورد تأیید قرار گرفت.