پیوند اخلاق و سیاست در تفکر اسلامی

نویسنده

عضو هیأت علمی گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی

چکیده

نظریه‌های فلسفی اخلاق در اسلام ریشه در نوشته‌های اخلاقی افلاطون و ارسطو دارد. تلقی عقل‌گرایانه افلاطون و ارسطو از خیر انسانی که سعادت را وابسته به فعالیت نظری فلسفی می‌دانند و تلاش می‌کنند برای مشارکت فعالانه فیلسوف در جامعه توجیه و محملی بجویند در آرای اخلاقی فیلسوفان مسلمان نیز منعکس شده است.
خلاصه ماشینی:
"تلقی عقل‌گرایانه افلاطون و ارسطو از خیر انسانی که سعادت را وابسته به فعالیت نظری فلسفی می‌دانند و تلاش می‌کنند برای مشارکت فعالانه فیلسوف در جامعه توجیه و محملی بجویند در آرای اخلاقی فیلسوفان مسلمان نیز منعکس شده است. در این نوشتار، دانیل فرانک با بررسی دیدگاههای چهار فیلسوف مسلمان، فارابی، ابن باجه، ابن طفیل و ابن رشد، ضمن اشاره به توافق آنها بر این نکته که حکمت نظری در رأس دستاوردهای انسان قرار دارد و سعادت حقیقی نیز در آن نهفته است، دیدگاههای متفاوت آنان را در باب ارتباط حکمت و سیاست بیان کرده است. هرچند افلاطون خیر انسانی را در زندگی‌ای می‌داند که به تأمل فلسفی اختصاص یافته است و در مرحله بعد (و از روی اکراه) به فعالیت اخلاقی و سیاسی توجه دارد، اما اینکه بگوییم ارسطو فعالیت عملی را بر فعالیت نظری ترجیح می‌دهد، نتیجه‌ای است بسیار عجولانه. بنابراین، در آثار فارابی به طور کلی دو دیدگاه رقیب درباره سعادت انسانی می‌یابیم، یکی منحصرا نظری در المدینة الفاضلة و السیاسة المدنیة و دیگری دیدگاهی که تلاش می‌کند به شیوه افلاطونی فلسفه را با سیاست پیوند دهد، در تحصیل السعادة دیدگاه اول بر آن است که سعادت انسانی را باید وابسته به فعالیت آن بخشی از نفس عقلانی دانست که از بدن جداست یا به هر حال جدایی‌پذیر است. در اینجا نمی‌توانم درباره ماهیت چنین اتصالی شرح و بسط دهم، اما تنها باید خاطرنشان سازم که در آن جاهایی که بر اتصال [به عقل فعال] به عنوان سعادت حقیقی انسان تأکید می‌شود، فارابی از این رهگذر مفهومی کاملا غیر سیاسی از خیر انسانی اختیار می‌کند."

کلیدواژه‌ها