اخلاق عرفانی در مسیحیت

10.22034/matin.2002.191246

چکیده

چکیده:
حتی اگر تجربة دینی را از سنخ تجربة عرفانی ندانیم، باز عرفان به لحاظ داشتن ابعاد متعدد، همانند دین است. و یکی از ابعاد عرفان ــ در کنار بعد شعائری، بعد عقیدتی، بعد نهادی و … ــ بعد اخلاقی آن است. همچنین همانند دین، این بعد از عرفان ــ همچون سایر ابعاد آن ــ در عرفانهای مختلف، دارای تفاوتهایی است. این نوشتار، با پذیرش وجود چیزی به اسم «عرفان مسیحی»، به بررسی تاریخی بعد اخلاقی آن می‌پردازد و سنتهای مختلف اخلاقی پدیدآمده در آن را برمی‌شمارد.
خلاصه ماشینی:
"در نهضت اصلاحی سیسترسیان[4] در قرن دوازدهم، این سنت موجب پدید آمدن مجموعه‌ای غنی از آثاری شد که عشق عرفانی را با _______________________________ [1]. این نام به نویسندة مجموعه‌ای از آثار الهیاتی داده شد؛ تا پایان قرن نوزدهم عموما تصور بر این بود که نویسندة این آثار همان قدیس دیونوسیوس آریوپاگوسی است که به وسیلة پولس حواری به مسیحیت گروید؛ اما مشخص شد که این آثار (به زبان یونانی) در اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن ششم نوشته شده است و نویسندة آنها امروز دیونوسیوس کاذب خوانده می‌شود. انواعی از این گرایشها در عرفان اواخر قرون وسطی، با یکدیگر ترکیب یافتند، بویژه در آلمان که سنت عرفانی غنی‌ای در راینلند[3] پدید آمد که از الهیات عرفانی مایستر اکهارت که پیرو سنت دیونوسیوس کاذب بود تا ریاضت نفس هانیریش سوسو[4] (1295 ـ 1366) امتداد یافته و وارد نهضت اصلاحی اولیه گردید. اما آیا هیچ قید و قیودی برای عارف به عنوان فاعل اخلاقی وجود دارد؟ آیا ملاکهایی برای تمایز نهادن بین تجربة عرفانی حقیقی و فریبنده وجود دارد؟ اهمیت اخلاقی این پرسشها زمانی افزایش می‌یابد که فرد یا گروه از مرجعیت یک جماعت رسمی دورتر می‌شود. در قرن بیستم، سرمشق رهیافتهای فلسفی انگلیسی ـ آمریکایی به این مسأله، [کتاب] انواع تجربة دینی (1902) ویلیام جیمز[3] (1842 ـ 1910) بوده است، متأسفانه، نتیجة جیمز دایر بر اینکه تجربة عرفانی فقط برای خود عارف به لحاظ معرفتی خود ـ توجیه‌گر است، این مسأله را بدون اینکه حل کند، تکرار کرد."

کلیدواژه‌ها


نویسنده: اسکات دیویس ؛

مترجم : مسعود صادقی علی آبادی