نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس
2 فارغالتحصیل کارشناسی ارشد جامعه شناسی انقلاب از پژوهشکده امام خمینی(س)و انقلاب اسلامی و پژوهشگر جهاددانشگاهی واحد آذربایجانشرقی
چکیده
کلیدواژهها
محمد حسین جمشیدی[1]
ابراهیم ایران نژاد[2]
چکیده: عدالت اجتماعی از شئون و مقومات وجود و محور زندگانی انسان است که بدون آن آدمیان معنای زندگی را در نمی یابند و جامعه نیز جز با قیام به قسط و گسترش آن قوام نمی یابد.به علاوه عدالت و قسط، عدالتخواهی و قسططلبی شأنی از شؤون فطری انسان است که بدون آنانسانیت انسان معنا نمییابد. کسی که دارای عقل سلیم است با جذبهای خاص به سوی عدل و داد در حرکت است. عدل و داد نه تنها عامل رشد،توسعه، رفاه و امنیت در جامعه که عامل وحدت و یکپارچگی جامعه نیز است. در این پژوهش، ابتدا، عدالت اجتماعی از دیدگاه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی تبیین میشود. در ادامه دیدگاه ایشان در باب مفهوم عدالت اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد. ابتدا واژه عدالت و قسط از لحاظ تاریخی در اندیشه اسلامی بررسی شده است و سپس به بحث در مورد معانی و موضوعات عدالت از دیدگاه امام پرداخته شده، و نهایتاً برخی از راهکارهای اساسی که ایشان برای عملی شدن عدالت اجتماعی در نظر دارد از لابه لای مکتوبات و فرمایشاتشان استنتاج و استخراج گردیده است.
کلیدواژهها : عدالت، عدالت اجتماعی، تبیین عدالت، انقلاب اسلامی، امام خمینی.
در عرصة حیات فردی، سیاسی و اجتماعی انسان «عدالت» از جمله مسائل بنیادی است که همیشه و در همه جوامع مهمترین دغدغه انسان بوده و ذهن اندیشمندان بسیاری را به خود مشغول داشته است. فلاسفه بزرگی چون افلاطون و ارسطو وفارابی و ابن سینا و... در اعصار گذشته و بسیاری از نظریه پردازان معاصر این مسأله را در کانون توجه اندیشه خود قرار دادهاند. در اندیشه دینی، و از جمله اسلام، نیز عدالت جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده و به ویژه در اندیشة شیعی «عدل» به عنوان یکی از اصول اعتقادی مطرح شده است که علاوه بر عرصة باور و اعتقاد، بازتابهای مهمی در حوزة سیاسی و اجتماعی دارد. بعثت پیامبران و تشریع ادیان نیز برای به سعادت رساندن انسانها با اجرای قسط و عدل در زندگی آنان بوده است (اخوان کاظمی 1381: 11). خداوند متعال در مورد یکی از مهمترین اهداف رسالتهای آسمانی یعنی برپایی عدالت در عرصه زندگانی از سوی مردم میفرماید: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیناتِ و أنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیقُومَ الّناسُ بِالقِسطِ». (به تحقیق، ما فرستادگان خود را با دلایل روشن فرستادیم و کتاب و میزان به همراه آنها فرود آوردیم تا مردم برای تحقق قسط و عدل قیام کنند (حدید: 25). بنابراین قرآن فلسفه بعثت پیامبران را استقرار عدالت و گسترش آن دانسته و آن را بارزترین ویژگی آفرینش و نیکوترین خصلت انسان معرفی کرده است[3].
امروزه به ویژه بُعد عمومی و اجتماعی عدالت، یعنی «عدالت اجتماعی» با توجه به توسعة نگرش اجتماعی و سیاسی بشر و افزایش حضورش در عرصه و میدان سیاست و جامعه از جایگاهی در خور برخوردار شده و پرداختن به آن از دغدغههای بسیاری از اندیشمندان گشته است، بهگونهای که طرح مسأله عدالت بدون توجه به این بعد طرحی تک گفتاری و تک بعدی محسوب میگردد.
انقلاب اسلامی ایران که با محتوای ایدئولوژیک پایه ریزی شد، مرهون تلاش امام خمینی است که نهضتی عظیم را پایه ریزی کرد و در میان امواج مختلف توطئه و دسیسة دشمنان، آن را به سرانجام رساند. در اندیشة انقلاب اسلامی، یکی از مهمترین ارزشها و خواستهها، عدالت اجتماعی است. طبیعی است که بیش از هر چیز برای شناختن ارزشهای هر انقلابی باید به اندیشه رهبران و بنیانگذاران آن روی آورد. در این راستا، امام خمینی نه تنها به عنوان رهبر انقلاب و بنیانگذار نظام بلکه به عنوان یک عالم برجسته دینی نیز حائز اهمیت جدّی و صاحب نظر است. بنابراین بر ماست که برای شناخت ارزشها به آثار و اندیشه او توجه نماییم.
براین اساس و با توجه به اینکه امروزه و پس از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب همچنان خواست اصلی مردم ما تحقق عدالت اجتماعی است، اما از آنجا که برای هر خواستی باید شناخت مطلوبی از آن داشته باشیم و نیز با توجه به جایگاه فکری و سیاسی امام خمینی، مسأله اصلی ما در این نوشتار این است که امام خمینی به عنوان یک اندیشمند بزرگ اسلامی که دارای ویژگیهای کم نظیری در ابعاد معرفتی و علمی اسلام است، چه نگاهی به مسأله عدالت اجتماعی و معیارهای تحقق آن در جامعه دارد؟
برای پاسخ به این پرسش، با در نظر گرفتن اهمیت عدالت اجتماعی در اندیشه امام خمینی در این نوشتار سعی خواهیم کرد به بررسی چیستی عدالت اجتماعی از دیدگاه ایشان بپردازیم و همچنین اصول کلی حاکم بر اندیشه ایشان پیرامون مسأله عدالت اجتماعی، و راهکارها و شاخصههای آن از دیدگاه او را استخراج و بیان نماییم.
مروری اجمالی پیرامون سابقه تحقیقاتی مبحث «عدالت اجتماعی در اندیشه امام خمینی(ره)» نشان میدهد که علیرغم تأکیدات فراوان او در آثار مکتوب و شفاهی خویش پیرامون موضوع عدالت اجتماعی، تلاش بسیار اندکی در تعریف دقیق و تحلیل نظاممند موضوع عدالت در آرا و به ویژه در حوزة مباحث اجتماعی و نیز بررسی و شناخت جایگاه راهبردی این مسأله در مقایسه با اهداف، الزامات، راهکارها و آثار مترتب به آن به چشم میخورد.
این در حالی است که در خصوص بررسی ابعاد مختلف عدالت اجتماعی در اندیشه های امام خمینی میتوان گفت از دو جهت عمده دارای اهمیت است: اول، از نظر تحلیلهای کاربردی در تجزیه و تحلیل رویدادهای جاری در نظام اقتصادی ایران و پیش بینی تحولات آینده آن. دوم، به عنوان قدمی در شکل گیری اندیشة عدالت اجتماعی اسلامی از دیدگاه نظری. بهعلاوه با شکلگیری حکومت اسلامی ویژگیهای مطلوب نظام اسلامی در عمل چون عدالت اجتماعی به طور جدی مطرح شده است. نکتهای دیگر که اهمیت این بررسی را دو چندان میکند این است که مفهوم عدالت اجتماعی یکی از مفاهیم مهم در شکل گیری روند انقلاب اسلامی بود و تا به امروز نیز یکی از مفاهیم قابل بحث میباشد.
در این نوشتار در پی تبیین ماهیت و معیارهای عدالت اجتماعی از منظر امام خمینی در حد امکان هستیم به گونهای که دیدگاه او را در باب عدالت اجتماعی به دور از انحرافات روشن کند. همچنین بررسی دیدگاههای امام در باب عدالت اجتماعی و مسائل مرتبط با آن میتواند به عنوان گامی در راستای شناخت مطلوب نظام اسلامی مورد نظر ایشان نیز قلمداد شود. در جهت پاسخ به این پرسش طبیعی است که ابتدا باید هم از عدالت به صورت عام و هم از دید اسلام به عنوان جهان بینی خاص امام خمینی آغاز کرد.
تعریف و چیستی عدالت
تأمل درباره معانی عدل، عدالت[4]و قسط و مترادف ها و متضادهایش، به تبیین این مفهوم و بیان ماهیت آن کمک میکند. برای مفهوم عدالت، مترادفهایی وجود دارد که هر کدام بخشی از معنای آن را دربرمیگیرد؛ از جمله میتوان به واژههای قسط، قصد، استقامت، وسط، نصیب، حصّه، میزان، و انصاف اشاره کرد. «جور» متضاد «عدل» است (اخوان کاظمی 1382: 17). برای کلمه «جور» مترادفهای متعدد وجود دارد که بعضی از آنها معنایی متفاوت را بیان میکنند؛ مثل ظلم، طغیان، میل و انحراف؛ اگر چه کاربرد واژة ظلم در مقابل عدل رواج داشته است (اخوان کاظمی 1382: 18).
از لحاظ لغوی، در فرهنگها «عَدل» به معنای راستی، درستی، دادگری، داد، نظیر، همتا، مثل و شاهد، میانه روی، مساوات، برابری، حد وسط، راست روی و...آمده و جمع آن «اَعدال» است (دهخدا: عدل، عدالت، معین: عدل، عدالت، و...) نیز «عدل، یعنی معادل، متعادل، حد وسط، ضد جور، و شایسته گواهی دادن یعنی عادل، داد دهنده، پیمانه؛ پاداش و... در حکمت عملی، عدل مقابل ظلم است. و به معنای احقاق حقّ و اخراج حقّ و اخراج حقّ از باطل است و امر متوسط میان افراط و تفریط را نیز عدل گویند» (سجادی 1375: 470).
در یک جمع بندی کلی عدل در لغت دارای معانی کلی زیر است :
1) برابری، مساوات؛
2) میانهروی، اعتدال، وسطیت؛
3) استقامت، راستی، درستی؛
4) احقاق حق، رعایت حقوق؛
5) میزان،پیمانه، ابزار سنجش درستی و راستی؛
6) حرکت در مسیر مستقیم و راست روی و... .
به علاوه عدالت در نظرگاه اندیشمندان تعاریف مختلف یافته است و این گوناگونی تعاریف با اختلاف شرایط حاکم بر جوامع مناسبت دارد. به طور مثال، در یونان باستان و قرون وسطی متفکرین توجه خاصی به طبیعت و نقش آن در زندگی داشتند و عدالت را غالباً نیز رفتار مطابق با طبیعت معنا میکردند. اما در دورة رنسانس و روشنگری معانی دیگری همچون تأمین منافع متقابل و.. معنا مییابد. در اینجا به چند تعریف اشاره میشود :
در نگاه افلاطون عدالت زیبندهترین نوع است: «عدالت از زیبنده ترین نوع است یعنی در زمره آن خواستنیهایی است که هم به خاطر خود و هم به مناسبت نتایجی که از آن عاید میشود مطلوب جویندگان سعادت است» (افلاطون 1360: 92) و لذا نوعی تناسب و تعادل در امور است. بدین معنا که اگر در جامعهای هر یک از افراد بر اساس شایستگی و استعداد طبیعی خود صرفاً به یک کار خاص اشتغال داشته باشند و از دخالت در امور دیگران اجتناب نمایند، در آن جامعه عدالت برقرار است (جمشیدی 1380: 61) .
ارسطو، سعادت آدمی را در فضیلت میداند و فضیلت نیز در بالاترین وجه خود در عدالت متجلی میگردد. وی ابتدا با بازشناسی معنای واژه عدالت آن را به دو معنا 1) امر قانونی [عدل] و 2) انصاف و برابری [قسط] دانسته است. او در بررسی خود روشن می سازد که عمل عادلانه رعایت حد وسط در امور است . لذا نوعی میانه روی است و به همین دلیل بزرگترین فضیلت است (جمشیدی 1380: 63-62). در واقع، از دید ارسطو عدالت برابری است در میان افراد برابر.
در سخنان حضرت علی(ع) عدالت در یک مورد به معنای «انصاف و میانه روی و اجتناب از افراط و تفریط، در جای دیگر به مفهوم قراردادن هر چیز در جای خود و در موردی به معنای سیاست عمومی آمده است» (مطهری 1372: 148).
راغب اصفهانی در تعریف عدالت میگوید: «العداله و المعادله، لفظ یقتضی معنی المساواه.» یعنی: عدالت و معادلت کلمهای است که اقتضای مساوات میکند. او قسط را به معنای عدالت نیز گرفته و میگوید: «القسط هو النصیب بالعدل»، قسط یعنی بهره عادلانه.
ملا مهدی و ملا احمد نراقی تعریفی فقهی ـ اخلاقی از عدالت ارائه دادهاند:
عدالت عبارت است از ملکهای که موجب انقیاد و اطاعت «قوة عملی» از «قوه عقلی» میگردد به نوعی که هیچ عملی از آن سر نزند مگر به فرمودۀ عقل و این در حالی به وجود می آید که ملکة عدالت در وجود آدمی استوار گردد، به طوری که همه اعمال و افعال انسان، بر روش اعتدال صورت گیرد (نراقی 1408 ج1: 86-85).
شیخ انصاری نیز عدالت را به معنای «استوار، استقامت یا هر دو آنها» تعریف کرده است (انصاری 1410 ج3: 148 -147 به نقل از: قاضی زاده 1377: 386).
علامه طباطبایی در تعریف عدالت می فرماید:
حقیقت عدل برپا داشتن مساوات است و برقراری موازنه بین امور، به طوری که هرچیزی سهم مورد استحقاق خویش را داشته باشد و در همه امور که در این نکته در جایگاه مستحق خویش هستند مساوی گردند (طباطبایی بیتا ج12: 353).
استاد مطهری در کتاب عدل الهی در این باره می نویسد: «قطع نظر از اجتماع، عدالت عبارت است از اعطای حق به ذی حق یا عدم تجاوز به حق ذی حق» (مطهری 1403: 16).
شهید محمد باقر صدر بر این باور است که تفسیر عدالت در اسلام، به جای آنکه انتزاعی و باز باشد، انضمامی و متعین و واقعیتی زنده و عجین با اسلام است (اخوان کاظمی 1382: 22). او در تعریف عدالت میگوید: «عدالت عبارت است از استقامت بر شرع و طریقت اسلام» (جمشیدی 1377: 255) و در ادامه میافزاید:
اینگونه عدالت در مسئولیتهای نظیر مرجعیت علیای ولایت عامه بر مسلمین، قضا، امامت نماز جماعت و جمعه و اقامه شهادت شرط است و سزاوار است در درجه عالی از عدالت باشد و استقامت و اخلاص برای خدا در وجود او ریشه دوانده باشد (جمشیدی 1377: 256).
مجید خدوری نیز پنج معنا برای عدل ذکرکرده است:
1) راست گردانیدن یا راست و درست قرار گرفتن و نشستن یا اصلاح کردن و یا ایجاد تغییر؛
2) گریختن، منحرف شدن یا برگشتن از مسیر غلط به مسیر صحیح؛
3) برابر، معادل، همرتبه و همانند بودن یا برابر کردن؛
4) توازن یا تعادل ایجاد کردن یا موزون بودن؛
5ـ) عدل یا عِدل به معنای مثل یا شبیه. (Khadduri 1984: 5- 6)
هرچند مفهوم عدل نیز به عنوان برابری یا ایجاد مساوات و به معنای مساوی داشتن چیزی با چیز دیگر به کار می رود. این معنا ممکن است در اصطلاح به گونهای کیفی یا کمّی بیان شود. البته عدالت در حوزه کیفی به معنای اصل مجمل «برابری» است که در بردارندة معنای تساوی در مقابل قانون یا داشتن حقوق برابر در عرصههای سیاسی و اجتماعی است. عدالت در حوزه کمّی براساس اصل عدالت توزیعی بیان میشود و بهترین بیان و معنای آن در برخی مترادفهای عدالت چون نصیب، قسط و میزان است. بنابراین در یک جمع بندی میتوان گفت: عدالت در واقع احقاق حق و قرار دادن هرچیز در جای شایسته خویش و واگذاری امور و مناصب و خیرات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی به افراد برحسب شایستگیها، توان و لیاقتها میباشد. اما در عرصة فرصتها عدالت برابری همگانی است و در عرصه اقتصاد توزیعی عدالت بر مبنای نیازها در سطح معیشت و نوعی برابری نسبی در همین سطح و نه در سطح درآمد است و انصاف و برابری و مساوات و وسطیت و اعتدال و... همه و همه از الزامات و مصادیق عدل و قسط محسوب میشود.
امام خمینی، به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، عدالت را یکی از مهمترین ارزشهای جوامع بشری در همه اعصار و مکانها میداند. تأکید و تکرار ایشان بر مفهوم عدالت و مضامین نزدیک به آن در آثار خویش گواه آن است که از یک سو عدالت در نزد امام دارای ارزش زیادی بوده و از سوی دیگر مواردی همانند ظلم، جور و... به شدت مورد نفی و طرد واقع شدهاند.
سیری در صحیفه امام بیانگر آن است که مفاهیمی از قبیل عدالت 420 بار، عدل 346 بار، محروم 389 بار، محرومان 105 بار، محرومین 86 بار، مستضعفان 310 بار، مستضعف 255 بار، فقیر 138 بار، فقرا 125 بار، فقر 113 بار، و مصادیق مشابه دیگر نیز بارها به شکل اثباتی تأکید و بر لزوم توجه به آنها بسیار توصیه شده است. در کنار اینها مواردی همچون جور 838 بار، ظلم 812 بار، فساد 782 بار وستم 207 بار به گونه سلبی خاطر نشان و بر حذف و ریشه کنی آنها از عرصة جامعه پافشاری گردیده است (آقاپور 1384: 71).
غور و تعمق در مکتوبات و گفتارهای امام، گویای آن است که تأکیدات مکرر و مستمر او بر مفاهیمی مثل عدل، عدالت، عدالت اجتماعی، توجه به محرومین و مستضعفین و کوخ نشینان و فقیران و پابرهنگان و... از یک سو، و حملات تند و گزنده اش علیه ظلم، نابرابری، تبعیض، فساد و... از سوی دیگر، دالّ روشنی بر منزلت والای عدالت و عدالت اجتماعی در نزد وی بوده است.
امام خمینی به اقتضای نگاه چند بعدی خود، تلقیهای گوناگونی از عدالت دارد و همین برداشتها، نشانهای بر تک ساحتی نبودن عدالت و حضور آن درعرصههای گوناگون جامعه، از نظر ایشان است.
مکتوبات امام خمینی، این واقعیت را به تصویر میکشند که ایشان، مفهوم عدالت را در سه سطح: خرد، متوسط و کلان در نظر داشته و بر این امر تأکید کردهاند که نقطه شروع عدالت در عرصه انسانی ، از خود انسان است، بعد افراد دیگر و گروهها و سپس کل جامعه و در نهایت هم در میان ملل و جوامع مختلف مطرح میگردد. امام خمینی در خصوص عدالت بر چند قلمرو تأکید بیشتری نمودهاند، عرصة سیاسی، عرصة قانونی وحقوقی، عرصة اقتصادی و عرصة اجتماعی. به عنوان مثال، در عرصة اجتماعی، گاه عدالت به معنای قائل نشدن امتیاز برای قشرهای خاص است (امام خمینی 1385 ج9: 72). «باید این امتیازات از بین برود؛ و همة مردم علی السّواء هستند با هم» ((امام خمینی 1385 ج 6: 461). یا در عرصه اقتصادی بر لزوم تبیین جهت گیری اقتصادی اسلام به سه شاخص مهم یعنی حفظ منافع محرومین، گسترش مشارکت عمومی در ثروتهای جامعه و مبارزه با زر اندوزی تأکید میکند و این نکته را بارها تذکر میدهد:
اسلام تعدیل میخواهد؛ نه جلو سرمایه را میگیرد و نه میگذارد سرمایه آن طور بشود که یکی صدها میلیارد دلار داشته باشد ...و یکی شب برود پیش بچههایش نان نداشته باشد (امام خمینی 1385 ج 8: 470)در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد؛ مستمندان به حقوق خودشان میرسند (امام خمینی 1385 ج 6: 525).
در مورد انواع عدالت در دیدگاه امام میتوان بیان کرد که ایشان در مواردی از عدالت فردی و اجتماعی صحبت کردهاند:
همه زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع، و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد (امام خمینی 1385 ج11: 386)
امام خمینی در تعریف عدالت فردی مینویسند: «عدالت، ملکة (صفت نفسانی) ریشهداری است که همواره انسان را به ملازمت تقوا ـ ترک محرمات و فعل واجبات وادار میکند. وصف عدالت ـ حکماً (نه واقعاً) ـ با ارتکاب گناهان کبیره یا اصرار بر صغیره زایل میشود، حتی با ارتکاب صغیره (بدون اصرار) نیز، بنابر احتیاط (واجب) چنین است. و اگر توبه کند، وصف عدالت بازمیگردد به شرط آنکه ملکة عدالت باقی باشد» (امام خمینی 1421 ج 1 و 2: 13 مسأله 28 الی 29).
مهمترین مقولهای که در چهارچوب عدالت اجتماعی و در ذیل قلمرو اقتصادی مورد توجه فراوان امام خمینیبود، توزیع عادلانة ثروت و درآمد، (امام خمینی 1385 ج4: 505) و کاهش(و حتی حذف) شکاف میان فقیر و غنی میباشد. یکی از مؤلفههای دیگری که امام در ذیل عدالت اجتماعی به آن عنایت و توجه ویژهای داشت برخورداری همه افراد جامعه از آموزش و پرورش و دسترسی برابر همة ملت به فرصتهای آموزشی میباشد (امام خمینی 1385 ج11: 446).
هر چند امام خمینی در آثار و بیانات خود به ارائه مفهوم خاصی از عدالت اجتماعی یا بعد اجتماعی آن نپرداخته است (قاضی زاده 1377: 289) ولی نگرش و توجهی که به مسأله قسط و عدالت در جامعه و نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، قضایی آن داشته بیانگر این امر است که عدالت را نه صرفاً ملکة یا فضیلتی فردی بلکه خصلت و حالتی اجتماعی می داند. در این نگرش عدالت خصلت و ویژگی قوانین سیاسی و اجتماعی و نیز ویژگی گروهها و نهادهای اجتماعی وسیاسی و، مهمتر از آن، خصلت و ویژگی جامعه انسانی است. به عنوان مثال، یکی از مهمترین و شاید ویژگی اصلی حکومت جمهوری اسلامی را تحقق عدالت می داند.
در جمهوری اسلامی زور گویی نیست، در جمهوری اسلامی ستم نیست... در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد؛ مستمندان به حقوق خودشان میرسند... عدالت الهی بر تمام ملت، سایه میافکند (امام خمینی 1385 ج6: 525).
همچنین، از دید امام خمینی وضع احکام دین و کلیت دانش فقه و موضوع آن در جهت تحقق عدالت است، زیرا احکام همگی اموری ابزاری و وسیله تحقق عدالت در جامعهاند:
احکام شرعی قوانین اسلام هستند و این احکام شأنی از شئون حکومت میباشند، بلکه احکام، مطلوب بالعرض و اموری ابزاری هستند برای اجرای حکومت و گسترش عدالت (ر.ک: امام خمینی 1379 ج2: 633).
از سوی دیگر، باید دانست که در نگاه او در جامعه مبتنی بر توحید، عدل الهی منشأ تمام امور خواهد بود. بنابراین عدالت در جامعه منتج از عدل الهی و توحید است. چه به زعم ایشان در جامعه توحیدی، همه امتیازات لغو میشود و تقوا ملاک امور خواهد بود. در چنین جامعهای «زمامدار با پایینترین فرد جامعه برابر است. ضوابط و معیارهای متعالی الهی و انسانی مبنای پیمانها و یا قطع روابط است» (امام خمینی 1385 ج5: 81).
بر همین اساس میتوان استنباط کرد که امام خمینی معتقد است که عدل الهی ــ به طور نسبی ــ میتواند در جامعه تحقق یابد و انسانها میتوانند بر اساس آن به تحقق نوعی از عدالت در جامعه، از طریق تشکیل حکومت و ایجاد نظامات سیاسی، اقدام نمایند:
البته بسط عدالت، همان بسط صفت حق تعالی است برای اشخاصی که چشم دارند. بسط عدالت هم میدهند، عدالت اجتماعی هم به دست آنهاست، حکومت هم تأسیس میکنند، حکومتی که حکومت عادله باشد(امام خمینی الف 1381: 174).
مهمتر از همه اینکه، از دید امام خمینی، اسلام قابلیت تحقق عدالت در همه ابعاد را مطرح کرده است و با شناخت آن میتوان عدالت را در جامعه پیاده نمود. به علاوه، آنچه اسلام در مورد عدالت آورده است «به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت... به طور کامل» است (امام خمینی 1385 ج 3: 323). بنابراین امام بر اسلامی نظر دارد که عدالت، محور و اساس آن است: «ما عدالت اسلامی را میخواهیم در این مملکت برقرار کنیم... یک همچو اسلامی که عدالت باشد در آن، اسلامی که در آن ظلم هیچ نباشد»(امام خمینی 1385 ج 9: 425-424)
بر این اساس اگر در جامعهای تساوی در برابر قوانین وجود داشته باشد و جایی برای تبعیض و دوگانگی باقی نمانده باشد و همه اقشار جامعه به حقوق خود رسیده باشند میتوان آن جامعه را متصف به عدالت دانست. بنابراین از دید امام خمینی، عدالت منحصر به قوه قضاییه یا افراد انسانی نیست بلکه به تمامی نهادهای اجتماعی مربوط میشود:
عمل به عدل اسلامی مخصوص به قوة قضاییه و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگانهای نظام جمهوری اسلامی از مجلس و دولت و متعلقات آن و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران، و کمیتهها و بسیج و دیگر متصدیان امور نیز به طور جدّی مطرح است(امام خمینی 1385 ج17: 140).
همچنین به لحاظ اجتماعی، استفاده امام از واژة عدالت در موقعیتهای مختلف به اقتضا، جنبهای از معنای این مفهوم به کار گرفته شده است. برای مثال، برخی از کاربردهای امام از این واژه در امور سیاسی و اجتماعی به شرح زیر می باشد:
1) عدالت به معنای قائل نشدن امتیاز برای قشرهای (خاص) (امام خمینی 1385 ج9: 72).
2) عدالت به معنای اینکه «طبقات مختلف به طبقات پایین ظلم نکنند. باید حق فقرا، حق مستمندان داده بشود... » (امام خمینی 1385 ج6: 461).
3) عدالت به معنای؛ قیام انسانها به قسط که به معنای رفع ستمگریها و چپاولگریهاست (برای نمونه ر.ک. به: امام خمینی 1385 ج15: 240).
4) اقامه عدل یعنی نجات مستمندان از زیر بار ستمگران و کوتاه کردن دست ستمگران (امام خمینی 1385 ج17: 528).
5)بسط عدالت «رفع ایادی ظالمه و تأمین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت، در اسلام [است] (امام خمینی 1385 ج3: 323).
در اینجا برای روشنتر شدن مفهوم عدالت اجتماعی از دیدگاه امام خمینی به بیان مفاهیم اصلی مورد نظر ایشان که ذیل عدالت اجتماعی قرار می گیرند اشاره میکنیم:
1- احقاق حق
همانطور که پیش از این بیان شد یکی از مفاهیم اصلی عدالت که اندیشمندان مختلف به آن توجه داشتهاند[5]، دادن حق به صاحبان حق است. امام خمینی نیز در مواردی، به این تعبیر و ضرورت اعطای حق افراد اشاره داشتهاند. از جمله ضمن اینکه میفرمایند اسلام حکومت عدل است، و بیان می دارند:
با جمهوری اسلامی سعادت، خیر، صلاح برای همه ملت است. اگر احکام اسلام پیاده بشود، مستضعفین به حقوق خودشان میرسند؛ تمام اقشار ملت به حقوق حقه خودشان میرسند؛ ظلم و جور و ستم ریشهکن میشود (امام خمینی 1385 ج6: 525)[6].
در اسلام هیچ امتیازی بین اشخاص غنی و غیر غنی، اشخاص سفید و سیاه، اشخاص [و] گروههای مختلف، سنی و شیعه، عرب و عجم، و ترک و غیر ترک ــ به هیچ وجه ــ امتیازی ندارند. قرآن کریم امتیاز را به عدالت و به تقوا دانسته است کسى که تقوا دارد امتیاز دارد، کسى که روحیات خوب دارد امتیاز دارد؛ ... امتیاز به داراییها نیست. باید این امتیازات از بین برود؛ و همه مردم على السّواء هستند با هم (امام خمینی 1385 ج6: 461).
...اسلام... عدالتش هم عبارت از این است که ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوی با هم زندگی بکنند(امام خمینی 1385 ج3: 222).
جمهوری اسلامی معنایش این است که عدالت باشد، عدالت این است که این آدمی که الآن احتیاج به من دارد، از خارج آمده الآن، از راه دور آمده، به این اداره احتیاج دارد، زود رسیدگی بشود به احتیاج این. اینطور نباشد که یک کسی که آشنای ما هست، جلو کارش را انجام بدهیم، یک کسی که خیر، غریبه هست، عقبتر انجام بدهیم و هکذا... این چیزهایی که می شد دیگر نگذارید بشود(امام خمینی 1385 ج9: 20).
در اینجا تأکید امام بر مسئولین کشور به رعایت عدالت در انجام کارها و امور اداری و تبعیض قائل شدن بین افراد مختلف بر مبنای مناسبات فامیلی، دوستی و...است. چنین میتوان استنباط کرد که ایشان همه را به رعایت عدالت در انجام صحیح امور توصیه میکنند.
استفاده جو[ها] ... [اقشار] روی موازین انسانی و روی انصاف عمل بکنند، من امیدوارم که حکومت عدل اسلامی ــ آن طوری که ما میخواهیم، آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد ــ تحقق پیدا بکند که برای همه، رفاه و سعادت، هم در اینجا و هم در آنجا، فراهم بشود (امام خمینی 1385 ج7: 305)
همچنین ایشان در سخنرانی نسبت به اقداماتی که شاه و حکومت شاهنشاهی انجام میدادند چنین میفرمایند: «[حکومت شاه] برخلاف موازین اسلامی، برخلاف موازین عدل و انصاف، هر چه ظلم میتوانند به این مستضعفین میکنند»(امام خمینی 1385 ج11: 95).
همانطور که اشاره شد یکی دیگر از مفاهیمی که بسیار مورد توجه امام بوده، مفهوم انصاف میباشد. ایشان همه را به رعایت انصاف توصیه میکرد و معتقد بود بسیاری از بحرانهای کشور ناشی از عدم رعایت عدل و انصاف در رژیمهای گذشته است.
این دستوری است برای همة ماها که باید در مسند قضا، یکی که نشست، همه ملت پیشش با یک نظر باشد. تمام نظرش به اجرای عدالت باشد. عدالت، در دشمنش هم به طور عدالت، در دوستش هم به طور عدالت. نه اینجا مسامحه کند و نه آنجا سختگیری کند(امام خمینی 1385 ج13: 116).
باید در هر جا که باشید و هر مطلبی که پیش شما بیاید، هر قضاوتی که پیش شما بیاید، به طور حق، به طور عدالت [قضاوت کنید](امام خمینی 1385 ج13: 116). البته این تعبیر بیشتر قضایی، حکومتی (مدیریتی) است. همچنین امام خمینی موضع کشور ایران را در قبال کشورهای دیگر این چنین بیان میکنند: «دولت آینده نسبت به همه دولتها بیطرف خواهد بود و با تمام دولتها به طور عادلانه رفتار میکند»(امام خمینی 1385 ج5: 423).
براساس آنچه بیان شد، مفهوم عدالت از دیدگاه امام خمینی بسیار گسترده است و جنبههای الهی، فردی و اجتماعی را نیز در برمیگیرد. در این قالب، امام خمینی تعاریف چند از عدالت را گوشزد میکنند. گاه عدالت به معنای «حد وسط بین افراط و تفریط» به کار گرفته میشود. اما در جای دیگری امام صریحاً بر مضمون عدالت اجتماعی اشاره کرده و معنای عدالت را «قائل نشدن امتیاز برای اقشار (خاص) مگر به امتیازات انسانی که خود آنها دارند»، «طبقات مختلف به طبقه پایین ظلم نکنند» و «قیام به قسط و رفع ستمگریها و چپاولگریها و رفع ایادی ظلم و تأمین استقلال و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت در اسلام» عنوان میکنند (میرسندسی 1375: 80).
امام هر گونه نابرابری برخاسته از قدرت، ثروت، طبقه، نژاد، قومیت، زبان، جنسیت و حتی فضای جغرافیایی را به شدت زیر سؤال برده و آن را مغایر با عدالت اجتماعی میداند. امام به کرات یادآوری کرده است که در اسلام بین نخست وزیر و غیر نخست وزیر هیچ فرقی وجود ندارد (امام خمینی 1385ج6: 463) هیچ امتیازی بین اشخاص غنی و غیر غنی نیست و صاحبان مال و منال هیچ برتری بر فقرا ندارند (امام خمینی 1385 ج6: 461). اسلام طبقهای را بر طبقه دیگر ترجیح نداده و تمام طبقات را مساوی دانسته است (امام خمینی 1385 ج7: 328). اسلام دین برابری و برادری است و در آن اصلاً نژاد مطرح نیست(امام خمینی 1385 ج9: 49). در اسلام نژاد، قومیت، زبان و ناحیه مطرح نیست، همه برادر و برابر بوده و برخوردار از همه حقوق و مزایای اسلامی هستند (امام خمینی 1385 ج9: 351).
درواقع امام خمینی به گونهای بارز و روشن مفهوم و مصداق عدالت اجتماعی را (هر چند در قالب مؤلفههای عام و کلی) تشریح نمودهاند و بر این عقیدهاند که معیار تمام تصمیمگیریهای حکومت و از جمله توزیع امکانات و فرصتهای مختلف و متعدد در جامعه و خرده بخشهای آن بایستی مبتنی بر عدالت اجتماعی (نه برپایه امتیازات برخاسته از عواملی همچون قدرت، ثروت، نژاد، قومیت، زبان، جنسیت و قلمرو جغرافیایی) باشد و البته در این میان توجه بیشتری بر اقشار محروم و گروههای نیازمند جامعه گردد (آقاپور 1384: 83).
امام خمینی با نفی جبر و تفویض و پذیرش امر بین الامرین بر عقل، آزادی و اختیار انسان در تصمیم گیری و ارادۀ سرنوشت خود صحه گذاشت. او میگوید: آدمی نه تنها توان تحقق عدالت را در نفس خود ــ به مثابة ملکهای اخلاقی ــ داراست بلکه میتواند نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت را پی ریزی و ایجاد نماید. به علاوه: «حکمت آفریدگار بر این تعلق گرفته که مردم به طریقه عادلانه زندگی کنند، و در حدود احکام الهی قدم بردارند. این حکمت همیشگی و از سنّتهای خداوند متعال، و تغییرناپذیر است»(امام خمینیب 1381: 40) این بیان حاکی از آن است که بشر به صورت بالقوه توانایی و امکانات و شرایط لازم را برای چنین زیستی داراست. برخی پنداشتهاند که امام خمینی در مسائل اجتماعی بیشتر به توزیع منابع و امکانات اقتصادی جامعه توجه داشته است در حالی که این گونه نیست. او علاوه بر تکیه بر توزیع عادلانه ثروتها و امکانات جامعه، به توزیع صحیح و عادلانه مناصب، برابری آدمیان در برابر قانون، رفتار عادلانه حکومت با مردم و... اهمیت بسیاری قائل است. به عنوان مثال، از منظر او اجرای عدالت است که جامعه را تبدیل به صورت ظاهر قرآن میکند.
قرآن... برای رفع ظلم از بین بشر آمده است، یعنی یک بعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعی را در بشر ایجاد کند، ما اگر کوشش کنیم و آنهایی که تابع قرآن خودشان را می دانند،... آن وقت یک دنیایی میشود که صورت ظاهر قرآن میشود (امام خمینی 1385ج17: 434).
امام در مورد برخورد قانون با همه افراد جامعه به طور یکسان می فرمایند: «... ملت چنانچه نخست وزیر هم یک وقت ظلم کرد در دادگاهها از او شکایت میکند و دادگاهها او را در دادگاه میبرند؛ و جرم او اگر ثابت شد، به سزای اعمالش میرسد» (امام خمینی 1385 ج6: 463).
بنابراین، امام خمینی نه تنها بر اساس چنین نگرشی به عدالت، مبارزه سرسختانه با هرگونه جبر و جباریت و استبداد و ستم و نفی حقوق بندگان را در سرلوحة زندگانی خود قرار داد، بلکه بر حمایت از محرومان و مستضعفان جامعه و نفی شکاف طبقاتی نیز اصرار داشت به گونهای که با تکیه بر اصل حد وسط و نفی افراط و تفریط دیدگاه متوازنی در باب عدالت توزیعی در حوزة اقتصاد مطرح ساخت که میزان بهرهمندی افراد را از منابع اقتصادی جامعه تابع استعدادها، توان، شایستگی و لیاقت آنها، با رعایت حمایت از اقشار مستضعف قرار داد .لذا از دید او باید به سویی حرکت کرد تا «همة افراد این ملت یک زندگی متوسطی که باید داشته باشند، داشته باشند» (امام خمینی 1385ج17: 427). در نگاه او بیعدالتی نیز که امر عرضی در جوامع بشری است و به ذات آدمیان و ماهیت جوامع مربوط نمیشود، قابل رفع است. امام خمینی رویکرد کلی اسلام در حوزه عدالت توزیعی را در جامعه این گونه بیان مینماید:
اسلام نه با سرمایهداری ظالمانه و بیحساب و محروم کنندة تودههای تحت ستم و مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم میکند و مخالف عدالت اجتماعی میداند... و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم... بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود در پیدا شدن مالکیت و مصرف، که اگر بحق به آن عمل شود چرخهای اقتصاد سالم به راه میافتد و عدالت اجتماعی که لازمة یک رژیم سالم است تحقق مییابد (امام خمینی 1385 ج21: 444).
امام خمینی برخی راههای اساسی برای عملی کردن عدالت اجتماعی در جامعه را چنین برمیشمارد:
حضرت امام در بیانات متعددی در خصوص از بین بردن فاصله طبقاتی و تأکید بر لزوم تعدیل ثروتها سخن گفتهاند و به همه اقشار مرفه در جامعه توصیه میکنند که به فکر طبقات پایین جامعه باشند. ایشان معتقدند که با تعدیلی که در وضعیت کشور و نظام به وجود خواهد آمد فاصله طبقاتی کمتر شده و فقیر و غنی در یک سطح قرار خواهند گرفت:
اسلام براى مستضعفین است. من اشخاصى که سرمایه دار بودند، اشخاصى که عرض میکنم کارخانه دار بودند … من با آنها صحبت کردم گفتم به اینکه نمیشود اینطور که یک دستهای آنطور زندگی بکنند، ... و یک دسته دیگر توی این زاغهها باشند (امام خمینی 1385 ج10: 347).
این اشخاص فاسد را بِکشیم یک قدری پایین، و این مستضعفین را یک قدری بالا و به هم نزدیکشان بکنیم.... ما با وجوه شرعیه، با ولایت الهیه با آنها عمل می کنیم (امام خمینی 1385 ج10: 348).
در جای دیگری امام در خصوص لزوم تعدیل سرمایهها میفرمایند:
حکومت اسلامی یک نظام عادلانه است؛... باید این زاغهنشینهای بیچارهای که هیچ ندارند، هیچ ندارند، باید برای اینها فکر کرد؛ نه همه برای آن بالا و آن اشراف، برای اشراف؛... حکومت مال همه است، برای همه باید کار بکنند. برای ضعفا باید بیشتر کار بکنند تا اینها را برسانند به آن حدها (امام خمینی 1385 ج4: 201).
همانطور که مشاهده شد امام خمینی در بیانات مختلف و در تقریرات خود بر لزوم حذف و از بین بردن فاصله بین طبقات بالا و پایین جامعه توجه ویژهای داشتهاند. یکی از مهمترین راههای برقراری عدالت اجتماعی در جامعة اسلامی را توزیع عادلانه ثروتها و کم شدن شکاف بین فقرا و ثروتمندان دانستهاند.
این مورد نیز رابطة نزدیکی با مورد قبلی دارد و اجرای هر کدام از اینها با اجرای دیگری محقق خواهد شد. در این خصوص امام با توجه ویژهای که نسبت به محرومان و مستضعفین جامعه اسلامی دارند، میفرمایند:
ارائه طرحها و اصولاً تبیین جهتگیری اقتصاد اسلام در راستای حفظ منافع محرومین و گسترش مشارکت عمومی آنان و مبارزة اسلام با زراندوزان، بزرگترین هدیه و بشارت آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی به شمار میرود (امام خمینی 1385 ج20: 340).
چنانچه ملاحظه میشود، امام خمینی اصولاً با تأکید خاصی اشاره دارند که جهتگیری نظام اسلامی حفظ منافع محرومین است؛ و تنها آنچه باقی مانده تبیین و اجرای آن در عمل است. این جهتگیری مشخص میکند آنچه باید از برآیند نظام اسلامی حاصل شود، حمایت از محرومین و مستضعفین جامعه در راستای گسترش عدالت اجتماعی است.
ایشان به تصریح این مطلب پرداخته و آن سیستمی را که باید جایگزین سیستم ناصحیح حاکم بر جهان اسلام شود، از دید اسلام، سیستمی میداند که در برگیرنده منافع محرومین و پا برهنهها باشد. این امر را وظیفه علما و کارشناسان اسلامی میدانند:
این به عهده علمای اسلام و محققین و کارشناسان اسلامی است که برای جایگزین کردن سیستم ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام، طرحها و برنامههای سازنده و دربرگیرنده منافع محرومین و پابرهنهها را ارائه دهند و جهان مستضعفین و مسلمین را از تنگنا و فقر معیشت به در آورند (امام خمینی 1385 ج20: 340).
پس از دید امام، یکی از اهداف نظام اسلامی برای برقراری عدالت اجتماعی در جامعه، باید رهانیدن مستضعفین و مسلمین از تنگنا و فقر معیشت باشد. از دید ایشان، این امر در تدوین قوانین و لوایح نیز باید لحاظ شود (امام خمینی 1385 ج20: 333).
امام خمینی هدف انقلاب اسلامی را برقراری قانون اسلام میدانند و معتقدند که با اجرای قانون اساسی که منطبق با قانون اسلام است و عمل به آن، همة اقشار جامعه به خواستههای خود خواهند رسید و از این طریق عدالت اجتماعی در جامعه به وجود خواهد آمد (امام خمینی 1385 ج 4: 461؛ ج 9: 166):
قوانین اسلام به نیازهای انسان پاسخ میگوید؛ ... اسلام روش و رفتار هر فرد را در برابر جامعه، طی قوانین خاصی مدون و تنظیم کرده است. اسلام چگونگی سیاست جامعه را در رابطه با اقلیتهای مذهبی، مشخص ساخته است. از این نظر قوانین اسلام واقعاً پیشرو و پیشاهنگ هستند. اگر قوانین اقتصادی اسلام اجرا شود، مملکت یک اقتصاد مترقی خواهد داشت (امام خمینی 1385 ج4: 242).
امام در سخنرانی خطاب به مسئولین و علما و دولتمردان می فرمایند: «شما بیایید احکام الهی را اجرا کنید. باید قوانین وضع بشود که حقوق محرومین و فقرا به آنها بازگردانده شود، این وظیفه شماست» (امام خمینی 1385 ج14: 304).
این مورد نیز نمونه روشنی از حمایت امام از طبقات ضعیف و پایین جامعه برای برقراری عدالت میباشد. ایشان حتی به طبقات پایین جامعه گوشزد میکنند که در انتخاب افراد دلسوز دقت کنند چون که اگر این افراد از جنس خودشان نباشد توازن در جامعه حفظ نخواهد شد و به مسئولان نیز توصیه میکنند که همیشه یار و همراه طبقات پایین باشند زیرا در حکومتهای قبلی طبقات ضعیف خیلی مورد ظلم واقع شدهاند.
هر یک از این راهکارهایی که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی برای برقراری عدالت اجتماعی در جامعه در لابهلای سخنانشان بیان کردهاند در رابطه بسیار نزدیک با یکدیگر هستند. ایشان توجه ویژهای به زندگی پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) داشتهاند و روش زندگی آنان را نمونه و الگوی خود در زندگی قرار داده بودند و به مردم و علما و دولتمردان توصیه کردند که به دور از تجملات باشند و ساده زیستی را سر لوحه زندگی خود قرار دهند.[10] ایشان خطاب به مسئولین و روحانیون میفرمایند:
از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مسئلهای است که به همة روحانیت و دست اندرکاران کشور مربوط میشود، و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منت گذاشتند، به واسطة اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطة آن دنبال ما و شما آمدهاند و اسلام را ترویج نموده... کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کردهاند... و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان (امام خمینی 1385 ج19: 317).
شما گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجهه تان پیش مردم بزرگ می شود، آن چیزی که مردم به آن توجه دارند... اینکه زندگی شما ساده باشد، همانطوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیر المؤمنین و ائمه ما زندگیشان ساده و عادی بود بلکه پایینتر از عادی (امام خمینی 1385 ج 19: 318).
امام خمینی به ادارهکنندگان کشور و عالمان توصیه میکنند که یکی از مسائل مهمی که بر عهده شما است، مقابلة جدّی با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادی شرق و غرب و مبارزه با سیاستهای اقتصادی سرمایهداری و اشتراکی در جامعه است (امام خمینی 1385 ج20: 339). ایشان معتقدند هر چند که این مشکل دامن همه ملتهای جهان را گرفتار خود کرده و عملاً بردگی جدیدی بر همه ملتها تحمیل کرده و حق تصمیم گیری در مسائل اقتصاد جهان را از آنها سلب کرده ولی باید به مقابله با آنها برخاست و جایگزین مناسبی برای آن پیدا کرد.
از این عبارت چنین میتوان استنباط کرد که دغدغه امام در مبارزه علیه حاکمیت سرمایهداری در جوامع و حکومتها تنها منحصر به ایران نیست و ایشان معتقد بودند که تمام مردم کشورهای اسلامی و حتی تمامی مستضعفان جهان باید دست به چنین اقدامی بزنند. ایشان در سخنرانی دیگری در جمع اساتید و دانشجویان، بر نقش سنگین آنها در اداره کشور، و بر نقش علما و دانشمندان در برقراری عدالت و توازن در جامعه اشاره میکند و معتقد است که تمامی فسادهایی که در کشور وجود دارد از ناحیه طبقه سرمایه دار است که در مردم سرایت کرده است. (امام خمینی 1385 ج 7: 259).
امام خمینی بزرگترین عامل بیعدالتی را حب دنیا و مظاهر آن دانسته است. به عنوان مثال در این خصوص میفرمایند:
بحث دنیا خواهی و آخرت جویی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند (امام خمینی 1385 ج21: 86).
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران یکی از مهمترین اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران و رهبر عظیم الشأن آن عمران و آبادانی کشور و برقراری عدالت در همه سطوح بین اقشار مختلف جامعه اسلامی بود. این سازندگی نیازمند عزمی همگانی در بین همه اقشار ملت بود. امام در این مورد میفرمایند:
آشفتگی مملکت ما و از هم ریختگی مملکت ما ... محتاج به این است که همة ملت ایران دست به دست هم بدهند و با هم این خرابه را آباد کنند... همه با هم، از کشاورز و کارگر تا صانع و ملّا، تا روحانی و دانشگاهی، تا اداری و ارتش، همه با هم، همه با هم باید کمک کنند (امام خمینی 1385 ج6: 270).
این عبارات نشانگر عمق درک امام از وضعیت موجود در جامعه پس از انقلاب دارند. ایشان به خوبی دریافتهاند که برای ایجاد تعادل در جامعه، برقراری عدالت در بین تمام اقشار، و برای حفظ ارزشهای اسلامی باید به توسعه بخش کشاورزی و روستایی اقدام کرد.
امام خمینی در توصیهای که به نمایندگان مجلس خبرگان دارند، معتقدند که قانون اساسی باید حامی و حافظ حقوق و مصالح تمام اقشار ملت، به دور از تبعیض های ناروای گذشته باشد (امام خمینی 1385 ج9: 310). همچنین، خطاب به نمایندگان میفرمایند:
طرحها و پیشنهادهایی که مربوط به عمران و رفاه حال ملت خصوصاً مستضعفین است انقلابی و با سرعت تصویب کنید، و از نکته سنجیها و تغییر عبارات غیر لازم که موجب تعویق امر است اجتناب کنید (امام خمینی 1385 ج 12: 364).
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد هر یک از این راهکارها در ارتباط بسیار نزدیکی با یکدیگر قرار دارند و تاحدودی کوتاهی در پرداختن و عمل به هر کدام از آنها، رسیدن به هدف نهایی را که همان برقراری عدالت در جامعه باشد به خطر خواهد انداخت. از این رو حضرت امام بر روی هر کدام از این موارد تأکید ویژهای داشتند، و خواستار تعادل در جامعه اسلامی بودند.
امام خمینی در این خصوص می فرمایند:
ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد، در جامعة ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخ نشینی به پایین بکشید، خود کاخ نشینی این خوی را میآورد (امام خمینی 1385 ج 17: 375).
سعادتمندها آنهایی بودند که در کوخها بودند. آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخها پیدا نمیشود (امام خمینی 1385 ج 17: 373).
نهایت اینکه در دیدگاه او تحقق عدالت به مفهوم حقیقی و به دور از شوائب و اجرای آن، به معنای راستین و در بعد جهانی اش کار حضرت بقیة الله الاعظم(عج) است که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد (امام خمینی 1385 ج 12: 481).
امام خمینی نگاه تک بعدی به عدالت ندارد بلکه به «چند بعدی بودن» مفهوم عدالت توجه داشتهاند و به مقتضای موضوع به ابعاد مختلف آن در عرصههای گوناگون اشاره کردهاند. امام از مفهوم عدالت اجتماعی برای تصحیح روابط اجتماعی و طبقاتی جامعه و برای اصلاح جامعه و در حقیقت ایجاد یک نظم اجتماعی فراگیر و پایدار در جامعه سود میجوید. این نشان دهندة میزان توجه امام به مفهوم عدالت اجتماعی است.
بر همین اساس در عرصه «برخورد قانون با مردم» امام معتقد به برابری و مساوات هستند. به این معنا که همه افراد، جدای از اینکه دارای چه نژاد، مذهب، موقعیت و... یا دارای چه موقعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی هستند به لحاظ اجرای قانون و نحوة برخورد قانون با آنها به طور یکسان و در واقع به عنوان یک «انسان» مورد توجه قرار میگیرد. بنابراین مساوات طلبی محض در این عرصه در اندیشة امام مشاهده میگردد.
بر اساس اندیشههای امام میتوان یک نظریة عدالت جدید و متمایز از انواع غربی و شرقی آن ساخت. نظریهای که در حد وسط محور نظریههای عدالت در نگاه لیبرالیسم و سوسیالیسم جای میگیرد و میتواند مبنای حرکت و فعالیتها و تصمیمگیریهای کلان اقتصادی و اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی باشد. شاخصهای مهمی همچون «عدم پذیرش شکاف طبقاتی» و «توجه به محرومین و مستضعفین» و... به عنوان محورهای اساسی در اندیشه امام خمینی در زمینه عدالت اجتماعی مطرح شدهاند.
در این نگاه عدالت به منزلة وضع بایسته، یعنی عدالت به معنای وضعیتی که شایسته است در جامعه برقرار باشد، مطرح میشود. اگر هر کاری آن طور که سزاوار است انجام گیرد و به جا و به مورد باشد، هر توزیعی که برقرار میشود، صحیح و سزاوار باشد؛ و هر داوری که صورت میگیرد، برحق باشد؛ هر تصمیمی که اتخاذ میشود و هر انتخابی که صورت میگیرد همان باشد که صحیح است و باید باشد؛ در این صورت عدالت اجتماعی برقرار شده است. به عبارتی عدالت، رعایت حق در روابط و مناسبات اجتماعی و توزیع خیرات و امکانات و مناصب به نحو مناسب میباشد.
- قرآن کریم.
- اخوانکاظمی، بهرام. (1381) عدالت در نظام سیاسی، تهران: انتشارات دانش و اندیشه معاصر.
- __________ . (1382) عدالت در اندیشههای سیاسی اسلام، قم؛ مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول.
- افلاطون. (1360) جمهور، ترجمة فؤاد روحانی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- آقاپور، علی. (1384) بررسی تحقق عدالت اجتماعی پس از انقلاب اسلامی ایران، پایاننامه کارشناسی ارشد، رشته اندیشه سیاسی اسلام، پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی.
- امام خمینی، سید روح الله. (بی تا)کشف الاسرار.
- ______________ . (1374) شؤون و اختیارات ولی فقیه (ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب بیع)، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ چهارم.
- ______________ . (الف 1381) تفسیر سوره حمد، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ ششم.
- ______________ . (1421) تحریر الوسیله، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول.
- ______________ . (1385)صحیفه امام، 22 جلدی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ چهارم.
- ______________ . (1379) کتاب البیع، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول.
- ______________، (ب1381) ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ یازدهم.
- انصاری، مرتضی. (1410ق) المکاسب، بیروت: مؤسسه النعمان للطباعته و النشر و التوزیع.
- جمشیدی، محمدحسین. (1377)اندیشه سیاسی شهید رابع امام سید محمدباقر صدر، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.
- _____________ . (1380)نظریه عدالت (از دیدگاه فارابی- امام خمینی- شهید صدر)، تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.
- سجادی، سید جعفر.( 1375)فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، تهران: انتشارات امیر کبیر.
- طباطبایی، محمدحسین. (بی تا)المیزان فی تفسیر القرآن،20 جلدی، ترجمه محمد جواد حجتی کرمانی، قم: دارالعلم.
- قاضیزاده، کاظم با همکاری سعید ضیاییفر. (1377) اندیشههای فقهی ـ سیاسی امام خمینی، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری.
- مطهرى، مرتضى. (1403 ق.)بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، تهران: انتشارات حکمت.
- __________ . (1372)پیرامون انقلاب اسلامی، تهران: نشر صدرا.
- میرسندسی، محمد. (1375) «تصویر روشن عدالت»، فصلنامه حضور، شماره نوزدهم.
- نراقی، محمد مهدی (1408 ق) جامع السعادات، 3 جلدی، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، الطبعة السادته.
- Khadduri, Majid, (1984) The Islamic Conception of Justice, Baltimor and London, The Johns Hopkins University Press.
[1]. استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس. Jam14si@yahoo.com e-mail:
[2]. فارغالتحصیل کارشناسی ارشد جامعه شناسی انقلاب از پژوهشکده امام خمینی(س)و انقلاب اسلامی و پژوهشگر جهاددانشگاهی واحد آذربایجانشرقی. e-mail:Irannejad1985@gmail.com
این مقاله در تاریخ 26/10/1388 دریافت گردید و در تاریخ 29/11/1389 مورد تأیید قرار گرفت.
[3]. برای نمونه، ر.ک. به: (شوری: 15؛ مائده: 8؛ نساء :58؛ نحل :90).
[4]. ترجمة لغت عربی «عدالت» به فارسی «داد»، «دادگری» و در فرانسه و انگلیسی Justice، و در لاتین Justitia است.
[5]. از جمله حضرت علی می فرمایند: «العدل اعطاء کل ذی حق حقّهُ».
[6]. همچنین رجوع شود به؛ (امام خمینی 1385 ج 2: 45؛ ج 11: 26؛ ج 4: 242 ج 7؛ 146 و...).
1.در این زمینه نیز از حضرت علی(ع) نقل است: «العدل یضع کل شیء علی موضعه»، و همچنین قرآن نیز تصریح میکند «هَلْ یَسْتَوِی الْاَعْمَی وَ الْبَصیِر» (رعد: 16)و یا «اِنْ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ ا... اَتْقَیکُم» (حجرات: 13) و نظیر اینها.
[8]. در این زمینه همچنین میتوان رجوع کرد به: (امام خمینی 1374: 20، بیتا: 259).
[9]. ر.ک.به: (امام خمینی 1385 ج10: 42-41؛ ج 15: 82؛ ج 20: 130-128).
[10]. امام خمینی 1385 ج6: 330؛ ج 7: 257؛ ج 9: 510، 517 ؛ ج 17: 452 ـ 453؛ ج 18: 471؛ ج19: 251).