نویسنده در این مقاله درصدد برآمده است تا مبحث «سکوت» را از دو منظر متفاوت ــ ویتگنشتاین و فرهنگ اسلامی ــ مورد مقایسه قرار دهد. در این مقاله که از سه قسمت تشکیل شده است، ابتدا چکیدهای از آرای ویتگنشتاین ارائه شده است تا نشان داده شود که چگونه ویتگنشتاین کار خود را به عنوان منطقدان آغاز کرد، در مسیر تفکر خود حوزه امور بامعنا و بیمعنا را مشخص نمود و آن را از گسترة تنگ منطق به امور دیگر سرایت داد. در قسمت دوم، با استفاده از احادیث و روایات، نظر متفکران اسلامی در مورد «سکوت» مطرح شده و در پایان نیز نتیجه گرفته شده است که آیا میان این دو نظر شباهتی وجود دارد یا خیر.