نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه امام صادق(ع)
2 دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث
چکیده
کلیدواژهها
عرفان امام خمینی(س) و جلوههای آن در تفسیر عرفانی از قرآن کریم
عباس مصلاییپور[1]
سید محمد علی میربلوکی[2]
چکیده: بىگمان، سنگبناى همة اندیشهها و رفتارهاى امام را باید در اندیشة عرفانى و خداشناسى شهودى ایشان جستجو کرد. امام با خرق حجاب ضخیم سلوک علمی و برهانى، حقیقت عبودیت را در وجود خویش نمودار ساخت و در پرتو قرآن به مرتبت کامل ایمان و اطمینان قلبى دست یافت. رویکردى که به تحریر مبانى نظرىِ عرفان در صحیفههاى عرفانى چون شرح دعاى سحر، تعلیقه و حاشیه بر مصباح الهـدایة الـى الخـلافة و الـولایة، تعلیقه بر فصوص الحکم و مصباح الانس و اسرار الصلوة و نیز تبیین اخلاق، آداب و شیوه سیر و سلوک عرفانى در آثارى چون آداب الصلوة و شرح چهل حدیث منتهى گشت.
در این پژوهش سعی شده تا تعریف امام خمینی از عرفان و تفسیر عرفانی قرآن کریم و همچنین ممیزههای مکتب عرفانی ایشان تبیین شود؛ در واقع عرفان امام دارای شاخصههای اصیلی بود که از یک سو راه ایشان را از عرفانهای نوظهور امروزی متمایز نمود و از سویی دیگر، تفسیر ایشان از جهان هستی با اتکا بر قرآن کریم و سنت معصومین ــ علیهم السلام ــ علاوه بر توجه به معنویت در جنبههای فردی، جنبههای اجتماعی را هم دربرگرفت به طوری که منشأ ایجاد نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران گردید.
کلیدواژهها : امام خمینی، عرفان، تفاسیر عرفانی، تفسیر عرفانی امام.
مقدمه
امام خمینی به عنوان یکی از شخصیتهای اثرگذار در قرن اخیر از جهات مختلفی مورد توجه بودهاند. ایشان از یک سو به عنوان یک فقیه و مجتهد در عرصه فقه و همة علوم مربوط به شریعت اسلامی صاحب نظر بودهاند و از سویی دیگر به عنوان یک فیلسوف متبحر مرزهای فلسفه اسلامی را درنوردیدهاند، همچنین ایشان به علوم عقلی اکتفا نکرده و با به میدان آوردن تمام علوم عقلی و نقلی سلوک الی الله را پیشه خود ساخته تا آنجا که از ایشان شخصیتی کمنظیر و جامع الاطراف پدید آورده است. در این تحقیق با بررسی شخصیت امام خمینی به عنوان یک عارف و سالک إلی الله ابعاد مختلف سیر عرفانی ایشان را مورد توجه قرار داده و از این میان به واکاوی نوع نگاه ایشان به عرفان اسلامی و از همه مهمتر تفسیر عرفانی ایشان از قرآن کریم پرداخته شده است. در واقع با مطالعة زندگی امام متوجه میشویم که ایشان به عنوان یک عارف و واصل، سیری را در پیش گرفتهاند که با بسیاری از عرفانهای دیگر، که امروزه به عنوان معنویت به جوانان عرضه میشود، تفاوت مبنایی دارد، به همین دلیل در این مقاله تلاش بر آن است که با تعریف مستند و دقیق از عرفان اسلامی و همچنین توجه به هر دو بعد عرفان (نظری و عملی)، و در ادامه تبیین شاخصهای عرفان منسوب به امام خمینی، شخصیت ایشان به عنوان یک الگوی کامل برای رهپویان طریقت و تشنگان معرفت معرفی شود، شخصیتی که با گسترش ابعاد وجودی خویش، نه تنها در جنبه فردی و همچنین تربیت شاگردان برجسته، توانست استعدادهای خفته خود و دیگران را شکوفا کند، بلکه توانست در سایة همین معرفت و عرفان عمیق به پروردگار و معارف اسلامی، و قدم گذاردن در میدان مبارزه با طاغوتهای زمان خود، اسلام را به عنوان یک دین اجتماعی که دربردارنده بسیاری از تعلیمات انسانساز اجتماعی است به همة دنیا معرفی کند، بدین سبب از نظر تفسیری این امر بسیار مهم است که نوع نگاه امام خمینی به تفسیر عرفانی از قرآن کریم مشخص شود؛ یعنی عوامل و شاخصهایی که بر تفسیر عرفانی امام تأثیر بهسزایی داشتهاند تبیین شود تا چراغ راه آیندگان قرار گیرد، در همین راستا در این پژوهش، بعد از معرفی شخصیت عرفانی امام و تبیین ویژگیهای خاص مکتب عرفانی ایشان، به تبیین شاخصهای مؤثر در تفسیر عرفانی ایشان از قرآن کریم میپردازیم.
روش تحقیق در این پژوهش کتابخانهای و به صورت تحلیل محتواست.
1)معناشناسی و تعریف واژگانی اصطلاحات
1-1)عرفان
برای ورود به بحث تفسیر عرفانی نخست باید عرفان را تعریف نمود: عرفان در اصطلاح عبارت است از معرفت قلبی که از طریق کشف و شهود، نه بحث و استدلال حاصل میشود و آن را علم وجدانی هم میخوانند و کسی را که واجد مقام عرفان است «عارف» میگویند و دانشی که مبتنی بر عرفان است را «معرفت» مینامند (مصاحب 1356 ج2: ۱۷۲۹ ذیل مقاله عرفان).
در یک تقسیمبندی میتوان عرفان را به دو نوع عرفان نظری و عرفان عملی تقسیم کرد. عرفان نظری به تفسیر هستی میپردازد و درباره خدا و جهان و انسان بحث میکند، ولی عرفان عملی وظایف انسان را با خدا و جهان هستی مشخص میکند. از بین این دو، عرفان عملی اهمیّت بیشتری داشته و از جایگاه برتری برخوردار است؛ زیرا توجه اصلی عرفان عملی مربوط به روابط انسان با خداوند متعال است.
2-1)تفسیر
تفسیر که در طول قرون متمادی مورد توجه علمای اسلامی بوده است و موجب به وجود آمدن صنفی به نام مفسران در میان علمای اسلامی گردیده، دارای تعریفهای مختلفی است از جمله اینکه تفسیر علمی است که بهواسطه آن فهم، بیان معانی، استخراج احکام و حکمتهای قرآن کریم، که از سوی خدای متعال بر نبیاکرم(ص) نازل گردیده، شناخته میشود یا اینکه «تفسیر، علمی است که از تبیین دلالات آیات قرآنی، برای [فهم] مراد خدای سبحان بحث میکند که البته غرض از آن وقوف بر مراد خدای متعال، از جوانب مختلف از قبیل شناختن معارف، نوع مواجهه با دشمنان، قصص قرآنی و همچنین استنباط احکام شرعی است» (سبحانی بیتا : 12).
3-1) تفسیر عرفانی
تفسیر عرفانى که از آن به تفسیر «رمزى» یا «اشارى» نیز یاد مىشود، عهدهدار بیان باطن آیات قرآن و بیان معانى رمزى و اشارى آنهاست. این نحوه از تفسیر مبتنى بر آموختههاى ذوقى و عرفانى و مبانى سیر و سلوک است و از طریق کشف و شهود به دست مىآید. بنا به گفته ذهبی، تفسیر اشاری امر جدیدی در بیان معانی قرآن کریم نیست بلکه این روش یک شیوة شناخته شده و مورد قبول از عصر نزول بر پیامبر اکرم(ص) است و قرآن کریم به این روش اشاره دارد و رسول گرامی(ص) نیز به آن آگاهی داده و به صحابه خود آموخته است مثلاً هجویری در اینباره میگوید: «پیشینه تفسیر عرفانی به دوران صدر اسلام و روزگار پیامبر میرسد» (هجویری 1358 ج۱:۵۰؛ آتش 1381: ۲6ـ۲0) یا اینکه بعضی از محققان متقدم نیز در این باره گفتهاند: «به بعضی اصحاب پیامبر هم اخباری منسوب است که بنا بر آنها، نباید صرفاً معنای ظاهری قرآن را مراد دانست» (ابن حنبل بیتا ج1: ۷۹ ؛ مکی 1310 ج ۱: ۴۹) که نشان از آن دارد که در تفسیر قرآن کریم مقصود بطن آیات را هم باید مورد توجه قرار داد، همچنین پیش از تدوین تفاسیر عرفانی، گفته ابنعباس دربارة آیة دوازدهم سورة طلاق که «اگر تفسیر آن را بگویم مرا سنگسار میکنید، و به تعبیری دیگر، مرا کافر میخوانید» شهرت بسیار داشت و بدان استشهاد میشد (غزالی 1412 ج ۴: 356)، همچنین به گفته بعضی از محققین، برخی از آیات قرآن کریم مثل (نساء: ۸۰ ؛ محمد: ۲۴ ؛ نور: ۳۵) که به کار صوفیه میآمده دستاویزی برای تفسیر عرفانی شده است (ابونصر سراج بیتا ج ۱: ۱۰6ـ ۱۰5؛ شاطبی 1395 ج ۳: ۳۸3ـ۳۸2 ؛ گولد تسیهر 1405: ۲۰5ـ ۲۰4) متأخرینی مانند سیوطی نیز وجود الفاظ و عبارات مجازی در قرآن را در شتاب بخشیدن به این رویکرد مؤثر میدانند (سیوطی 1363 ج3: ۱۲۰). پل نویا نیز معتقد است که نخستین نمونههای تفسیر عرفانی در آموزههای امام صادق(ع)، بهویژه در زمینههایی مانند علم جفر و حوزه تجربه عرفانی، دیده میشود که ضمن حقائق التفسیر سُلَمی آمده است (نویا 1373 ج۱: ۱۳9ـ ۱۳6).
بدین ترتیب آیت الله معرفت در تعریف تفسیر عرفانی میفرمایند: «تفسیر عرفانى آن است که آیات بر اساس تأویل ظاهر آنها و مراجعه به باطن تعابیر قرآن و اعتماد بر دلالت رمزى و اشارى آیات صورت مىگیرد و نه دلالت ظاهرى آن، بلکه برخاسته از جوانب کلام و ذوق عرفانى است» (معرفت بیتا ج2: 526). در تفاسیر عرفانى، مفسران با بواطن و اسرار آیات سر و کار داشته، معتقدند که قرآن گرچه داراى ظاهر است، ولى داراى مفاهیم رمزى بلند و گستردهاى است که فهم آنها مخصوص خواص آشنا با اسرار شریعت است و چون قرآن، این معانى باطنى را براى فهماندن به خواص با رمز و اشاره بیان کرده، آنان نیز، آن اسرار نهانى را با همان شیوة رمز و اشاره بیان مىکنند و ظاهر قرآن را براى طبقه عوام مىگذارند (معرفت بیتا ج2: 367). وجه تمایز این نوع تفسیر از دیگر روشهای تفسیری، به کار بردن «زبان اشارت» و مصطلحات ویژهای است که طبیعتِ تجربه عرفانی مقتضای آن است. به همین سبب، برخی به تفسیر عرفانی، تفسیر اشاری هم میگویند که این اشارات عرفانی، گاه با ظواهر الفاظ قرآن قابل جمعند. از سویی دیگر اینکه قرآن مجید دارای ظهر و بطن است و روایات متعددی به این مطلب تأکید دارد امری مسلم است، مانند روایات نقل شده از امام صادق(ع) «إِنَّ کِتَابَ اللَّهِ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِیَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِیَاء» (مجلسی 1403 ج 75: 278) کتاب خداوند بر چهار امر استوار است: بر عبارت و اشارت و لطایف و حقایق سپس عبارتهای آن برای عموم مردم است و اشارات آن برای افراد خاص است و لطایف قرآن برای دوستان و اولیاست و حقایق قرآن برای پیامبران است. یا فرمایش امیرالمؤمنین(ع) که فرمودند:«وَ إِنَّ الْقرآن ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِه» (نهج البلاغه: خطبه 18) همانا قرآن دارای ظاهر زیبا و باطنی ژرف است مطالب شگفتانگیز آن تمام نمیشود و اسرار نهفته آن پایان نمیپذیرد و تاریکیها بدون قرآن برطرف نخواهد شد و روایات دیگری که به همین مضامین از رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) نقل شده است و موجب این شده که اهل عرفان دریافتهای خود را از نوع دریافت اشارات و لطایف تلقی کنند. در واقع جمال ذو وجوه بودن قرآن کریم و دارای بطن بودن کلام الهی که در روایات مختلفی هم به آن تصریح شده است یکی از مهمترین دلائلی بوده که باعث شده اهل عرفان مثل هر گروه خاص دیگری یعنی فیلسوفان، متکلمان و... آیات قرآنی را به مذاق خود بفهمند و تفسیر کنند.
2)مؤلفههای مؤثر در شکلگیری شخصیت عرفانی امام خمینی
1-2) نقش استاد در تربیت معنوی امام
امام خمینی تحصیلات خود را در شهر خمین شروع و در شهر مقدّس قم تکمیل کرد و در مدّت کوتاهی، در زمرة مجتهدان مبارز و نوابغ علمی در حوزه علمیه قم مطرح شد؛ ولی روح جستجوگر امام به فقه و اصول راضی نشد، بلکه به دیگر رشتههای علمی مثل ریاضیات، هیأت و فلسفه همّت گماشت و در کنار همة اینها، عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدّت هفت سال نزد آیت الله آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی طیّ کرد. امام خمینی در این مدت مهمترین متون عرفان نظری و عملی؛ یعنی شرح فصوص، مصباح الانسو منازل السائرین را از ایشان فرا گرفت و در همین مدّت، مهمترین آثار عرفانی خویش یعنی شرح دعای سحر، مصباح الهدایه و حاشیه بر شرح فصوص و مصباح الانس را به رشته تحریر درآورد. امام بیشترین تأثیر را از آیت الله شاه آبادی داشته و نفس قدسی ایشان در تکوین شخصیت عرفانی و مبارزاتی امام مؤثر بوده است. امام بارها اعجاب خود را از خصوصیات روحی این مرد بزرگ بیان کرده و در تألیفات عرفانی خویش از آیت الله شاه آبادی با عنوان «شیخ عارف کامل» (ر.ک: امام خمینی الف 1381: 12؛ 1380: 153) و «روحی فداه» (ر.ک: امام خمینی 1380: 52؛ 1406: 251؛ب 1381: 111) یاد میکند، پس در شخصیت عرفانی و انقلابی امام، استاد ایشان آیت الله شاهآبادی تأثیر بسزایی داشته است و تحت تربیت چنین استادی، امام میفرمودند:
این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علماى اسلام در امور اجتماعى و سیاسى دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کردهاند. این را بىدینها مىگویند. مگر زمان پیغمبر اکرم(ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عدهاى روحانى بودند، و عدة دیگر سیاستمدار و زمامدار؟ مگر زمان خلفاى حق، یا ناحق، زمان خلافت حضرت امیر(ع) سیاست از دیانت جدا بود؟ دو دستگاه بود؟ این حرفها را استعمارگران و عمال سیاسى آنها درست کردهاند تا دین را از تصرف امور دنیا و از تنظیم جامعة مسلمانان برکنار سازند؛ و ضمناً علماى اسلام را از مردم و مبارزان راه آزادى و استقلال جدا کنند. در این صورت مىتوانند بر مردم مسلط شده، و ثروتهاى ما را غارت کنند. منظور آنها همین است (امام خمینی د 1381: 22).
2-2) خودسازی مقدمه اصلاح جامعه
جوادی آملی درباره عرفان امام خمینی میفرمایند:
در زندگی 90 سالة امام امت، دو دهه را باید از یکدیگر جدا کرد که دیگران این دو دهه را نداشتند و این دو دهه مخصوص ایشان است:
دهة اوّل: دهه انس او به جهان «غیب» و «عرفان» است.
دهة دوّم: دهه انس او به عالم «شهادت» و «رهبری» است.
بنابراین امام را باید با این دو دهه شناخت: دهة اول، دهه «غیب» و دهة دیگر دهة «شهادت» اوست. طوبی برای کسی که بین غیبت و شهادت از یک سو، بین عرفان و سیاست از سوی دیگر، بین فلسفه و سیاست از سوی سوّم جمع کرد... (جوادی آملی 1378: 96).
3-2) جامع الاطراف بودن در ابعاد نظری و عملی
امام خمینی نه تنها در ابعاد معرفتی تک بعدی نبود، بلکه در ابعاد عملی نیز جامع اطراف بود. از این رو، در ابعاد علمی، ایشان تنها فقیهی برجسته نبود که فقط ابعاد فقهی اسلام را حیات بخشد؛ همچنان که تنها متکلم یا فیلسوف هم نبود که فقط ابعاد اعتقادی یا هستی شناختی و معرفتشناسی دین را احیا کند. همانگونه که تنها مفسّر قرآن یا محدّث نبود که در قرآن شناسی یا سنتشناسی حیاتی دوباره بیافریند؛ و همچنین ایشان، تنها عالم اخلاق و مهذب نفوس و مربی انسانها نبود که ابعاد اخلاقی و تربیتی اسلام را احیا کند؛ یا اینکه تنها شخصیت عرفانی و معنوی برجستهای نبود که فقط ابعاد معنوی و عرفانی اسلام را زنده کند. به همین ترتیب ایشان در ابعاد عملی نیز نه عابد صرف بود که تنها ابعاد عبادی اسلام را مطرح کند و نه حاکم صرف بود که فقط معرف حکومت اسلامی باشد و نه متخلق صرف بود که اخلاق دینی را در عمل به نمایش گذارد و نه عارف صرف بود که عرفان اسلامی و سیر و سلوک معنوی را به اهل عرفان و سلوک بیاموزد و نه متشرع محض بود که پایبندی به فرایض و نوافل دینی را نشان دهد.
به رغم اینکه ایشان کتاب تفسیر ننوشت؛ اما آثار ایشان سرشار از مباحث عمیق قرآنی و تفسیری است و فراخور هر موضوع و متناسب با هر رشته علمی به بحثهای عمیق فقهی، اخلاقی، عرفانی، کلامی، فلسفی و غیره پرداختهاند. بر این پایه اگرچه امام، تفسیر قرآن به عنوان کتاب مستقلی نداشتند، ولیکن دارای عمیقترین و دقیقترین دیدگاهها در مبانی فهم و شناخت و تفسیر قرآن کریم میباشند. مطالعه در آثار تفسیرى امام، نشان مىدهد که ایشان در تفسیر آیات، ضمن اهمیت به تدبّر در الفاظ و ظاهر آیات، عنایت ویژهاى به فهم قلبى و عرفانى آیات قرآن داشتهاند.
3)شاخصههای عرفان امام خمینی
مکتب عرفانی امام به عنوان یک مکتب اصیل اسلامی دارای شاخصههایی است که در زیر بدان میپردازیم:
1-3) عرفان مبتنی بر تقوا
یکی از شاخصهایی که در معنویت و عرفان امام خمینی مشاهده میشود و شاخص خوبی برای تشخیص عرفان الهی از شبه عرفانهای تقلبی است، این است که عرفان ایشان عرفانی دینی، مبتنی بر مفهومی به نام تقوا یا کف نفس است؛ یعنی هرکس به ما بشارت عرفان و معنویت و رشد معنوی بدهد ولی خود مفهوم کف نفس و تقوا را از دستورالعملهایش حذف کرده باشد، نمیتوان راه و مسلک او را به عنوان طریقی صحیح و مطمئن پیگیری نمود. انواعی از عرفانهای قدیمی و نیز معنویتهای مدرن سکولار وجود دارند که بر اساس عرفان منهای تقواست؛ یعنی یک عرفانی ارائه میدهند که در آن تقوا یا اساساً مطرح نیست؛ یا کاملاً رقیق شده و تشریفاتی است و در همینباره امام خمینی میفرمایند:
هان اى نفس خسیس و اى دل غافل! از خواب برخیز و در مقابل این دشمنى که سالهاست تو را افسار کرده و در قید اسیرى درآورده و به هر طرف میخواهد میکشاند و به هر عمل زشتى و خلق ناهنجارى دعوت میکند و وادار مینماید قیام کن و این قیود را بشکن و زنجیرها را پاره کن و آزادیخواه باش و ذلت و خوارى را بر کنار گذار و طوق عبودیت حق جل جلاله را به گردن نه که از هر بندگى و عبودیتى وارهى و به سلطنت مطلقه الهیه در دو عالم نایل شوى (امام خمینی ب1381 : 259).
همچنین در جایی دیگر میفرمایند:
همه فضیلتها دنبال آن جهاد است. جهاد اکبر است؛ جهادى است که با نفس طاغوتى خودش انسان انجام میدهد. شما جوانها از حالا باید شروع کنید به این جهاد. نگذارید که قواى جوانى از دستتان برود. هرچه قواى جوانى از دست برود ریشههاى اخلاق فاسد در انسان زیادتر میشود و مشکلتر، جوان زود مىتواند در این جهاد پیروز بشود؛ پیر به این زودیها نمىتواند. نگذارید اصلاح حال خودتان، از زمان جوانى به زمان پیرى بیفتد. یکى از کیدهایى که نفس انسانى به انسان مىکند و شیطان به انسان پیشنهاد مىکند این است که بگذار براى آخر عمر، خودت را اصلاح کن. حالا از جوانى استفاده کن. و بعد آخر عمر توبه کن. این یک طرح شیطنت آمیز است که نفس انسان میکند به تعلیم شیطان بزرگ. انسان تا قواى جوانیاش هست و تا روح لطیف جوانى هست و تا ریشههاى فساد در او کم است، مىتواند اصلاح کند خودش را (امام خمینی 1385 ج 8: 300).
2-3) عرفان توأم با مبارزه و جهاد
شاخصة دوم عرفان امام، نسبت عرفان ایشان با مبارزه و جهاد است. شاخص اول در واقع جهاد روحی؛ یعنی جهاد با نفس بود و اما در اینجا منظور جهاد بیرونی است، نه فقط جهاد با شیطان در درون، بلکه جهاد با شیطان و شیاطین در بیرون؛ یعنی جهاد و مبارزه در عرصههای اقتصاد، سیاست، حقوق، فرهنگ و غیره. عرفان امام، عرفانی است که مستلزم جهاد اجتماعی توأم با مسئولیتپذیری است. به عبارتی دیگر سلوکی است که مسئولیتپذیری در برابر خدا، خود، جامعه، جهان و کل بشریت و موضعگیری عدالتخواهانه با آن گره خورده است. در همین راستاست که عرفان امام در مقابلۀ با ظلم و استعمار بود ولی شبه عرفانها و عرفانهای قلابی در خدمت استعمار و توجیه ظلم و بیطرفی و بیتفاوتی هستند. اشغالگرهای غربی مخصوصاً انگلیسیها در فرقه سازیهای معنوی و عرفانهای منهای تقوا و جهاد و عرفانهای قلابی در آفریقا و آسیا در دنیا از جمله در جهان اسلام تخصص دارند. هدف از این نوع عرفانها تئوریزه کردن تسلیمطلبی و سازشکاری و دعوت به صلح با اشغالگر است که به کلی با عرفان امام تفاوت دارد و در همین راستاست که امام بحث جبهة الله و طاغوت را مطرح مینمایند:
أللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ (بقره: 257) این دو، این دو جنبه است؛ این دو جبهه است: جبهة طاغوت و جبهة الله. جبهة الله را که توجه به خدا دارند و ایمان به خدا دارند، خداى تبارک و تعالى آنها را از همه ظلمتها، از تمام ظلمتها، اخراج میکند و به نور مىرساند. آن نور، نورِ خودِ حق است. اینکه نور است، «اللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ» (نور: 35) از همة ظلمتها که ما عداى الله است، آنها را خارج میکند، و به نور مىرساند، و به الله مىرساند. طاغوت مردم را از نور خارج مىکند و به ظلمات میرساند؛ «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ» (نور: 40) این دو راه است: راه انبیا و راه طاغوت. راه انبیا راه خداست؛ و خدا ولى است و... و به دست خدا انسان تربیت مىشود؛ و راه طاغوت، راه شیطان است، که شیطان مربى انسان است. عزیزان من! توجه داشته باشید که در جند الهى وارد باشید (امام خمینی 1385 ج 8: 269-268).
همچنین میفرمایند:
خیال مىکردند که کسى که عارف است باید دیگر بکلى کناره گیرد از همه چیز و برود کنار بنشیند و یک قدرى ذکر بگوید و یک قدرى تغنى بشود و یک قدرى چه بکند و دکاندارى. امیرالمؤمنین در عین حالى که أعرف خلق الله بعد از رسول الله در این امت، أعرف خلق الله به حق تعالى بود معذلک، نرفت کنار بنشیند و هیچ کارى به هیچى نداشته باشد، هیچ وقت هم حلقة ذکر نداشت، مشغول بود به کارهایش، ولى آن هم بود. یا خیال میشود که کسى که اهل سلوک است، اهل سلوک باید به مردم دیگر کار نداشته باشد، در شهر هرچه مىخواهد بگذرد، من اهل سلوکم، بروم یک گوشهاى بنشینم و وِرد بگویم و سلوک به قول خودش پیدا کند. این سلوک در انبیا زیادتر از دیگران بوده است، در اولیا زیادتر از دیگران بوده است، لکن نرفتند تو خانهشان بنشینند و بگویند ما اهل سلوکیم (امام خمینی 1385 ج20: 116).
3-3) عرفان شریعت محور
شاخصه مهم دیگر عرفان امام رابطة عرفان ایشان با شریعت است. امام در حالی که یک عارف است یک فقیه هم هست. در عین حال که یک عارف نظری و عملی است یک فقیه درجه یک و یک مرجع تقلید هم هست. این که کسی بگوید این واجبها و حرامهای شرعی برای ما عرفا نیست و برای متوسطین و عوام است، مطلبی است که در عرفان الهی به هیچ وجه مطرح نیست. در این نوع عرفان در اوج حال و مقام عرفانی باز التزام به شریعت وجود دارد، بدین ترتیب در مکتب عرفانی امام خمینی پایبندی و تقید کامل به شریعت تا آخرین مراحل کمال معنوی وجود دارد. ایشان تقید به ظواهر شرع را به منزلة پلی برای رسیدن به درجات بعدی و رعایت تکتک دستورات را برای رسیدن به مقامات عالیه لازم میدانند:
گاهى انسان عاصى و گناهکار بر اثر دورى از حق و کثرت معصیت، آنچنان در تاریکى و نادانى فرو مىرود که دیگر نیازى به وسوسة شیطان ندارد، خود به رنگ شیطان درمىآید. صبغة الله، مقابل صبغة شیطان است؛ و کسى که دنبال هواى نفس رفت و از شیطان متابعت کرد، بتدریج به صبغة او در میآید ... این امور بتدریج واقع مىشود. امروز یک نظر غیر صحیح، فردا یک کلمة غیبت، و روز دیگر اهانتى به مسلمان و... کمکم این معاصى در قلب انباشته مىگردد و قلب را سیاه کرده، انسان را از (معرفة الله باز مىدارد؛ تا به آنجا مىرسد که همه چیز را انکار کرده، حقایق را تکذیب مىنماید (امام خمینی1383: 28ـ27).
در جایی دیگر هم میفرمایند:
خیال کردند یک دستة زیادى که معناى عرفان عبارت از این است که انسان یک محلى پیدا بشود و یک ذکرى بگوید و یک سرى حرکت بدهد و یک رقصى بکند و اینها، این معنى عرفان است؟! مرتبة اعلاى عرفان را امام على ـ سلام الله علیه ـ داشته است و هیچ این چیزها نبوده در کار (امام خمینی 1385 ج20: 116).
ایشان همچنین در اینباره میفرمایند:
بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمیشود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت. و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقّه نشود، هیچیک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود؛ و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود. ... و از این جهت دعوی بعضی باطل است که به ترک ظاهر. علم باطن پیدا شود. یا پس از پیدایش آن به آداب ظاهره احتیاج نباشد. و این از جهل گوینده است به مقامات عبادت و مدارج انسانیت. ... انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند، و ظاهرش ظاهر رسول اکرم(ص) باشد، و تأسی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک (امام خمینی ب 1381 : 8).
4ـ3) دعوت به سوی خدای متعال به جای دعوت به سوی خود
شاخصة مهم دیگری که در عرفان امام وجود دارد این است که در معنویت اسلامی و دینی امام خمینی دعوت به سوی خدای متعال حرف اول را میزند، اما در عرفان بعضی از داعیه داران عرفان دعوت به خود و مریدپروری یک اصل محسوب میشود به همین دلیل، سخنان ایشان پیرامون اخلاص ورزیدن بندة مؤمن بسیار قابل تأمل است:
پس، اى انسان بیچاره که عبادات و مناسک تو بُعد از ساحت قدس آورد و مستحق عتاب و عقاب کند، به چه اعتماد دارى؟ و چرا خوف از شدت بأس حق تو را بىآرام نکرده و دل تو را خون ننموده. آیا تکیهگاهى دارى؟ آیا به اعمال خود، وثوق و اطمینان دارى؟ اگر چنین است واى به حال تو و معرفتت به حال خود و مالک الملوک! و اگر اعتماد به فضل حق و رجاء به سعة رحمت و شمول عنایت ذات مقدس دارى، بسیار بجا و به محل وثیقى اعتماد کردى و به پناهگاه محکمی پناه بردى (امام خمینی ب 1381: 225).
و در مقامی دیگر میفرمایند:
انسان تا آخر عمرش هیچگاه از شرّ شیطان و نفس مأمون نیست. گمان نکند که عملى را که بهجا آورد براى خدا و رضاى مخلوق را در آن داخل نکرد، دیگر از شرّ نفس خبیث در آن محفوظ ماند؛ اگر مواظبت و مراقبت از آن ننماید، ممکن است نفس او را وادار کند به اظهار آن. و گاه شود که اظهار آن را به کنایه و اشاره نماید. مثلاً نماز شب خود را بخواهد به چشم خود بکشد، با حقه و سالوس از هواى خوب یا بد سحر و مناجات یا اذان مردم ذکرى کند؛ و با مکاید خفیة نفس عمل خود را ضایع و از درجة اعتبار ساقط کند. انسان باید مثل طبیب و پرستارى مهربان از حال خود مواظبت نماید، و مهار نفس سرکش را از دست ندهد که به مجرد غفلت مهار را بگسلاند و انسان را به خاک مذلت و هلاکت کشاند؛ و در هر حال به خداى تعالى پناه برد از شرّ شیطان و نفس امّاره (امام خمینی ب 1381 : 330).
5-3) عرفان تعقلگرا
شاخصه دیگر عرفان الهی امام خمینی این است که عرفان ایشان عقلی است، ولی عرفان قلابی؛ خرافهبافیهای عرفانی و تناقضگویی علیه بدیهیات عقلی است، در حالی که در عرفان الهی هیچ مفهوم ضدعقل یا مادون عقل وجود ندارد. بدین ترتیب عرفانهایی که تعطیل عقل را خواسته و سخنان ضدعقل میگویند، یا سخنان ضد اخلاق، ضدفطرت، اشمئزازآور و ضد وجدان دارند یا عرفانهایی که منجر به اعمال ظالمانه و غلط مثل قتل نفس، خودکشی، تحقیر دیگران و از این قبیل میشوند عرفان راستین نیستند. در همین راستاست که امام تفکر را پایه و بنیان عرفان راستین میدانند:
هر عملى اولش فکر است. هر کارى اولش تفکر و تأمل در اطراف کار است. اگر ما در روحمان ضعف باشد، نمىتوانیم کارى بکنیم، روح را قوى کنید، قلب خودتان را قوى کنید، به خدا منقطع بشوید (امام خمینی1385 ج 18: 426).
همچنین در بیانی دیگر میفرمایند:
اى نفس شقى که سالهاى دراز در پى شهوات عمر خود را صرف کردى، و چیزى جز حسرت نصیبت نشده، خوب است قدرى به حال خود رحم کنى؛ از مالک الملوک حیا کنى؛ و قدرى در راه مقصود اصلى قدم زنى، که آن موجب حیات همیشگى و سعادت دائمی است؛ و سعادت همیشگى را مفروش به شهوات چند روزة فانى که آن هم به دست نمىآید حتى با زحمتهاى طاقت فرسا (امام خمینی ب 1381: 7).
6-3) عرفان عملگرا
نکتة دیگر این است که عرفان امام خمینی به گونهای است که بیشتر از حرف و گفتار به عمل اهمیت میدهد، در واقع سیره ایشان چنین است که قبل از گفتار باید در مرحله اول خود عمل کرد و بعد آن را به دیگران تعلیم داد ضمناً عرفان امام خمینی، عرفان انتزاعی خنثی و خارج از صحنه زندگی و بیتأثیر در زندگی واقعی نیست، بلکه عرفان وسط صحنه است، ایشان در اینباره میفرمایند:
اى طلبة مفاهیم! اى گمراه حقایق، قدرى تأمّل کن ببین چه دارى از معارف؟ چه اثرى در خود از حق و صفاتش میبینى؟ علم موسیقى و ایقاع شاید از علم تو دقیقتر باشد...همانطور که آنها عرفان بالله نمىآورد، عمل تو هم تا محجوب به حجاب اصطلاحات و پردة مفاهیم و اعتبارات است، نه از او کیفیتى حاصل شود نه حال ... معارفى که کدورت قلب را بیفزاید معارف نیست (امام خمینی ب 1381: 90).
در همین باب در جایی دیگر پیرامون عالمان به معارف اسلامی میفرمایند:
هان اى طالبان علوم و کمالات و معارف، از خواب برخیزید و بدانید که حجت خداوند بر شما تمامتر است و خداى تعالى از شما بیشتر بازخواست فرماید، و میزان اعمال و علوم شما با میزان سایر بندگان خیلی فرق دارد و صراط شما باریکتر و دقیقتر است، و مناقشه در حساب شما بیشتر شود...چنانچه ما در خود میبینیم که اگر چند مفهومی ناقص و پارهاى اصطلاحات بیحاصل تحصیل نمودیم، از طریق حق باز ماندیم و شیطان و نفس بر ما مسلط شدند و ما را از طریق انسانیت و هدایت منصرف کردند، و حجاب بزرگ ما همین مفاهیم بى سر و پا شده؛ و چاره[اى] نیست جز پناه به ذات مقدس حق تعالى (امام خمینی ب 1381: 380ـ379) .
7-3) پیروی از «صراط مستقیم»؛ راه نجات
شاخصة مهم دیگر عرفان امام خمینی تعادل و پیمودن صراط مستقیمی است که قرآن کریم از آن سخن گفته است. ایشان در اینباره میفرمایند:
اسلام آمده است که قلوب یک انسان را، قلبهاى انسانها را که سرگردان هستند و کمال مطلق [را] دنبالش هستند و نمىدانند کجاست، این سرگردانها را مىخواهد هدایت کند؛ راهنمایى کند به آن راهى که به آنجا مىرسند. در قرآن و در نماز میخوانید: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ یک راه مستقیمی هست که این راهى است که انسان را به کمال مطلق مىرساند و آن سرگردانى که از براى انسان است از بین مىرود و بشر این راه مستقیم را اگر خودش بخواهد طى کند نمىتواند، اطلاع بر آن ندارد؛ خداست که اطلاع دارد بر این راه مستقیم؛ یعنى، آن راهى که انسان را از این آشفتگیها و از این حیرتها بیرون مىآورد و میفرستش طرف یک راهى که منتهیالیهش خداست. ما از خدا در نمازهایمان مىخواهیم که خدا هدایت کند ما را به راه مستقیم، نه راه کج و نه راه از این طرف کج، راست و چپ؛ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» اینها راههایشان علیحده است و هرچه جلو بروند دور مىشوند از آن مقصد (امام خمینی 1385 ج12: 506).
و در تبیین این موضوع در جایی دیگر میفرمایند:
دیگر آن راهها که میروید رها کنید. راه همین است؛ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ، إِنَّ رَبِّی عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (هود: 56) آن طرف، طرف ندارد، دنیاست و ماوراى آن. آنچه که مربوط به نفسانیت انسان است، شهوات انسان است، آمال و آرزوهاى انسان است، این دنیاست. همة انبیا آمدند براى اینکه دست شما را بگیرند از این علایقى که همهاش بر ضد آنى است که طبیعت و فطرت شما اقتضا میکند، شما را دستتان را بگیرند و از این علایق نجاتتان بدهند و واردتان کنند به عالم نور (امام خمینی 1385 ج13: 34).
4) تفسیر عرفانى از دیدگاه امام خمینى
امام خمینی پیش از پرداختن به تفسیر عرفانی از قرآن کریم بر اساس نگاه متفاوت به قرآن کریم و همچنین مخاطبان آن، پیشفرضهایی را مدّ نظر قرار دادهاند و با توجه به آنها به تفسیر کتاب الهی پرداختهاند، که ما ابتدا در زیر به تبیین این پیشفرضها پرداخته و سپس در بخش دوم شیوة تفسیری ایشان را تشریح میکنیم و بالاخره در قسمت سوم نمونههایی از تفسیر عرفانی ایشان را بر طبق این مبانی ذکر میکنیم:
1-4) پیشفرضهای امام خمینی در ارائة تفسیر عرفانی
1-1-4) قرآن کریم، مشحون از نکات عرفانی
ایشان معتقدند که قرآن در برگیرنده مهمترین نکات عرفانى است و نمىتوان کتابى را بهتر از قرآن در عرفان یافت. فلاسفه و عرفاى بزرگ هرچه دارند، از قرآن اخذ کردهاند و برترین نکات عرفانى که امروزه بین عرفا رایج است، از قرآن متخذ است؛ حتى نکاتى که نزد فلاسفة بزرگ یونان سابقه نداشته و ارسطو و دیگر فلاسفه و عرفا از آن بىخبر و از درک و فهم آنها عاجز بودهاند، همه از قرآن است. فلاسفه و عرفاى اسلامی نیز که در مهد قرآن بزرگ شدهاند، هرچه دارند، از قرآن دریافتهاند و نکات عرفانى آنگونه که در قرآن است، در هیچ مکتوبى نیست (امام خمینی 1371: 24).
امام در شرح حدیث عقل و جهل به همین نکته اشاره نموده و معتقدند که قرآن مملو از نکات عرفانى است؛ منتها براى اهلش قابل درک است و هرکسى به اندازة فهمش از آن بهره مىبرد، ایشان در اینباره میفرمایند:
گاهى با نصف سطر، برهانى را که حکما با چندین مقدمات باید بیان کنند، به صورت غیر شبیه به برهان مىفرماید: مثل قوله تعالی: «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللّه لَفَسَدَتَا» و قوله: «لَذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ»، که برهان دقیق، بر توحید است، و هر یک از این دو محتاج به چندین صفحه بیان است که پیش اهلش واضح است و غیر اهلش را نیز حق تصرف در آن نیست؛ گرچه چون کلام جامع است، به اندازة فهمش هرکسی از آن ادراکى مىکند. و مثل قوله تعالی «أَلاَ یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» و قوله: «وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ» و... که هریک اشاره به علوم عالیه حکمت ماقبل الطبیعه است به وجهِ عرفانى (امام خمینی 1382: 63).
2-1-4) همگانی نبودن فهم نکات عرفانی و رمزی
امام خمینی معتقد بودند که در قرآن نکات عرفانى و رمزى، فراوان است اما فهم آن براى همگان میسر نیست، ایشان در این خصوص مىفرمایند:
قرآن و حدیث نیز قانونهاى علمی را که توده آوردهاند طورى بیان کردند که مردم مىفهمند لکن علوم قرآن و حدیث را همهکس نمىتواند بفهد و براى همهکس نیامدهاست بلکه بعضى از آنها رمز است بین گوینده و یک دستة خاصى... . قرآن از این گونه رمزها است که حتى بحسب روایات، جبرئیل هم که قرآن را آورد، خود نمىدانست معنى آن را، فقط پیغمبر اسلام(ص) و هرکس را او تعلیم کرده، کشف این رمزها را مىتوانستند بنمایند (امام خمینی بیتا: 322).
ایشان حروف مقطعه را نیز از همین قبیل دانسته و فرمودهاند:
در حروف مقطّعة اوایل سور اختلاف شدید است، و آنچه بیشتر موافق اعتبار آید آن است که از قبیل رمز بین محّب و محبوب است (امام خمینی ب 1381: 351) .
بدین ترتیب از نظر ایشان قرآن کریم مشحون از نکات عرفانی و رمزی است که البته همگان بدانها دسترسی ندارند.
3-1-4) عرفان قرآنی موجب تصدیق منشأ وحیانی قرآن کریم
امام خمینی معتقدند که معرفت و عرفان قرآنی موجب آن میشود که انسان منشأ وحیانی این کلام، و الهیبودن آن را تصدیق نماید، یعنی تأمل و تدبر در این کلام، خود مظهر این حقیقت است که ساخته و پرداخته بشر و فکر ناقص بشری نیست؛ زیرا درهمآمیختن معارف متعدد و مختلف از حیث بطون و محتوا و پرداختن به وجوه مختلف معنا و همچنین جنبههای مختلف اعجاز نشاندهنده آن است که دست بشر از این کار بزرگ کوتاه است، ایشان در اینباره مىفرمایند:
هرکس نظرى به عرفان قرآن و عرفاى اسلام که کسب معارف از قرآن نمودند کند و مقایسة ما بین آنها با علماى سایر ادیان و تصنیفات و معارف آنها کند، پایة معارف اسلام و قرآن را، که اسّ اساس دین و دیانت و غایة القصواى بعث رسل و انزال کتب است، مىفهمد؛ و تصدیق به اینکه این کتاب وحى الهى و این معارف معارف الهیّه است، براى او مؤونه ندارد (امام خمینی ج 1381: 45-44).
4-1-4) تفسیر عرفانی ـ اخلاقی، تنها شیوة صحیح تفسیر
امام از یک سو بر این باور صحیح اصرار میورزند که «تفسیر کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید» (امام خمینی 1380: 192) و از سوی دیگر چنین عقیده دارند که مقصد نهایی قرآن به شهادت آیات الهی، هدایت و تعلیم انسانها و ارائه طریق سلوک انسانیت است؛ از این رو اعتقاد دارند که تنها شیوة صحیح تفسیر قرآن، تفسیر عرفانی ـ اخلاقی است و از رهگذر این تفسیر است که مقصد خداوند برای بندگان آشکار میشود، عبارت ایشان در این زمینه چنین است: «بالجمله کتاب خدا کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است؛ کتاب تفسیر نیز باید کتاب عرفانی اخلاقی، و مبیّن جهات عرفانی و اخلاقی و دیگر جهات دعوت به سعادت آن باشد» (امام خمینی 1380: 193). ایشان در توجه و پایبندی به این تفسیر تا آنجا پیش میروند که هر تفسیری غیر از آن را خطا شمرده و از مقصود اصلی قرآن به دور میدانند و میفرمایند: «مفسّری که از این جهت غفلت کرده یا صرف نظر نموده، یا اهمیت به آن نداده، از مقصود قرآن و منظور اصلی انزال کتب و ارسال رسل غفلت ورزیده. و این یک خطایی است که قرنها است این ملت را از استفاده از قرآن شریف محروم نموده و راه هدایت را به روی مردم مسدود کرده است» (امام خمینی 1380: 193).
همچنین ضمن تقدیر از زحمات مفسران پیشین، اما ناکافی دانستن تفاسیری غیر از تفسیرهای عرفانی و اخلاقی مینویسند:
مقصود ما از این بیان، نه انتقاد در اطراف تفاسیر است، چه که هر یک از مفسرین زحمتهای فراوان کشیده و رنجهای بیپایان برده تا کتابی شریف فراهم آورده فلِلّهِ دَرُّهُم وَ عَلَی اللهِ أجرُهُم؛ بلکه مقصود ما آن است که راه استفاده از این کتاب شریف را، که تنها کتاب سلوک الی الله و یکتا کتاب تهذیب نفوس و آداب و سنن الهیّه است و بزرگتر وسیلة رابطة بین خالق و خلق، و عروة الوثقی و حبل المتین تمسّک به عزّ ربوبیّت است، باید به روی مردم مفتوح نمود. علما و مفسِّرین تفاسیر فارسی و عربی بنویسند و مقصود آنها بیان تعالیم و دستورات عرفانی و اخلاقی و بیان کیفیّت ربط مخلوق به خالق و بیان هجرت از دارالغرور به دارالسّرور و الخلود باشد (امام خمینی 1380: 194).
ظاهراً امام اگر چه به جامعیت قرآن در همة ابعاد مادی و معنویاش قائل بودند و عقیده داشتند که «قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مایحتاج بشر است» (امام خمینی 1385 ج20: 249) ولی با این همه، بعد عرفانی ـ اخلاقی را در آن برجستهتر میدیدند و بر این باور بودند که اقامة عدل، برپایی حکومت، مسائل سیاست و غیره که در قرآن آمده، جملگی مقدمة رسیدن به معنویت و اخلاق و عرفان است، ایشان میفرمایند:
قرآن در عین حالی که یک کتاب معنوی، عرفانی و آن طوری است که به دست ماها، به خیال ماها، به خیال جبرئیل امین هم نمیرسد، در عین حال یک کتابی است که تهذیب اخلاق را میکند، استدلال هم میکند، حکومت هم میکند، وحدت را هم سفارش میکند و قتال را هم سفارش میکند و این از خصوصیات کتاب آسمانی ماست که هم باب معرفت را باز کرده است تا حدودی که در حد انسان است و هم باب مادیات را و اتصال مادیات به معنویات را (امام خمینی 1385 ج 17: 434).
ایشان معتقدند که نقش عرفان در شناخت دین و تفسیر قرآن، بس مهم است و با دید عرفانی میتوان پایه و اساس دین را کاملتر و بهتر شناخت و بدون آن، تصدیق به این که قرآن، کتاب وحی الهی است، مشکل خواهد بود.
2-4) شیوه تفسیری امام خمینی
1-2-4) پیوند شریعت، طریقت و حقیقت
پارهاى از عارفنمایان که از حقیقت عرفان شهودى مهجور و به مبانى عرفان نظرى جاهلند، پنداشتهاندکه پایبندى به احکام و ظاهر شریعت و انجام عبادات و فرائض صورى چون روزه و نماز، اسباب و وسائط ابتدایى براى سلوک سالکان است که پس از بار یافتن سالک به سرمنزل حقیقت نیازى به انجام اینگونه اعمال نیست، چرا که در این مقام، اعمال ظاهرى، حشو و زواید به شمار میآیند. امام این نگرش را تصوف جاهلانه و عامیانه میانگارند و برآنند که: طریقت و حقیقت جز از طریق شریعت حاصل نمیشود… و هرکس بخواهد جز از طریق ظاهر به باطن دست یابد از نورانیت الهى بهرهاى نبرده، همچون بعضى از عوام صوفیه (امام خمینی 1406 : 201) یا میفرمایند: «آنچه پیش بعض اهل تصوف معروف است که نماز وسیلة معراج وصول سالک است و پس از وصول سالک مستغنى از رسوم گردد، امر باطل بىاصلی و خیال خام بىمغزى است که با مسلک اهل الله و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیا صادر شده» (امام خمینی الف 1381 : 13).
ایشان در جایی دیگر مینویسند:
مناسک صوریّه و عبادات قالبیّه نه فقط براى حصول ملکات کاملة روحانیّه و حقایق قلبیّه است، بلکه آن یکى از ثمرات آنست. لکن نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب کلیّة عبادات سرایت دادن معارف الهیّه است از باطن به ظاهر و از سرّ به علن… و غایت سیر اهل الله آن است که طبیعت و ملک بدن را منصبغ به صبغة الله کنند (امام خمینی 1380: 80 ـ 79)
بدین سان عرفان امام را باید ادامه مکتب عرفانى کسانى دانست که در میان انبوه مدعیان تصوف و عرفان، با آن که اهل سیر و سلوک بودهاند از فرقهگرایى و بدعتگذارى تصوف و روی آوردن به خرقه و خانقاه، شطحگویى، عزلتگزینى، مردمگریزى و خردستیزی بیزار بودهاند.
2-2-4) عشق به اهل بیت علیهم السلام کلید معرفت
امام خمینی علم، [حتی علم توحید] را حجاب میدانستند و حجاب را زایل شدنی نمیدانستند مگر به تزکیه و تهذیب نفس. و تهذیب نفس را نیازمند کلیدی میدانستند که همان انس با معصومین علیهم السلام و عشق به آنها است. امام در نامه خود به سید احمد خمینی مینویسند:
عزیزم! ادعیة ائمة معصومین را بخوان و ببین که حسنات خود را سیئات میدانند و خود را مستحق عذاب الهی میدانند، و بجز رحمت حق به چیزی نمیاندیشند و اهل دنیا و آخوندهای شکم پرور این ادعیه را تأویل میکنند، چون حق ـ جلّ و علا ـ را نشناختهاند. پسرم! مسئله بزرگتر از آن است که ما تصور میکنیم، آنان که در پیشگاه عظمت حق تعالی از خود فانی شدهاند و جز او چیزینمیبینند در آن حال، کلام و ذکر و فکری نیست و خودی نیست؛ این ادعیة کریمه در حال صَحو قبل از محو یا بعد از محو که خود را در حضور حاضر میبینند صادر شده است و دست ما و همه کس غیر از اولیاء خلَّص از آن کوتاه است (امام خمینی 1385 ج 20: 438؛ 1388: 125).
3-2-4) توجه خاص به قرآن کریم
امام خمینی با قرآن کریم مأنوس بودند و روزانه چندین بار قرآن را تلاوت میکردند، حتی در دیدارها در فرصت نصب دوربینها و استقرار مردم، امام مشغول تلاوت قرآن کریم میشدند. یکی از همراهان امام در نجف اشرف اظهار داشت که امام در ماه رمضان هر روز ده جزء قرآن میخواندند؛ یعنی در هر سه روز یک دوره قرآن میخواندند (نگارش 1379: 101) امام خمینی در مورد قرآن میفرمایند: «اگر قرآن نبود، باب معرفةالله بسته بود إلی الابد» (امام خمینی 1385 ج 17: 433؛ 1372: 43). ایشان در مورد ماهیت وحیانی قرآن کریم میفرمایند:«این کتاب بزرگ الهى، که از عالم غیب الهى و قرب ربوبى نازل شده و براى استفادة ما مهجوران و خلاص ما زندانیان سجن طبیعت و مغلولان زنجیرهاى پیچ در پیچ هوای نفس و آمال به صورت لفظ و کلام درآمده، از بزرگترین مظاهر رحمت مطلقة الهیّه است» (امام خمینی 1380: 66) و در جایی دیگر پیرامون قرآن کریم میفرمایند: «انسان غیرمحدود است و مربى انسان غیرمحدود است و نسخة تربیت انسان که قرآن است غیر محدود است؛ نه محدود به عالم طبیعت و ماده است، نه محدود به عالم غیب است، نه محدود به عالم تجرد است، همه چیز است» (امام خمینی 1385 ج 12: 422) و همچنین اینکه: «پیش اهل معرفت این کتاب شریف از حق تعالى به مبدئیّت جمیع شئون ذاتیّه و صفاتیّه و فعلیّه و به جمیع تجلّیات جمالیّه و جلالیّه صادر شده، و دیگر کتب سماویّه را این مرتبت نیست» (امام خمینی 1380: 183) همچنین ایشان در جای دیگر میفرمایند:
در قرآن کریم این سرچشمة فیض الهی تدبر کن هر چند صِرف خواندن آن که نامة محبوب است به شنوندة محجوب آثاری دلپذیر دارد، لکن تدبّر در آن انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدایت میکند أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ القرآن أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها و تا این قفل و بندها باز نگردد و به هم نریزد، از تدبر هم آنچه نتیجه است حاصل نگردد. خداوند متعال پس از قسم عظیم میفرماید: إِنَّهُ لَقرآن کَریمٌ فی کِتابٍ مَکْنُونٍ لایَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ و سر حلقة آنها آنان هستند که آیة تطهیر در شأنشان نازل گردیده. تو نیز مأیوس نباش، که یأس از اقفال بزرگ است، به قدر میسور در رفع حجب و شکستن اقفال برای رسیدن به آب زلال و سرچشمة نور کوشش کن (امام خمینی 1385 ج 18: 446؛ 1368: 28 ـ 27).
در جای دیگر در مورد آیات قرآن میفرمایند:
پسرم! سورة مبارکة حشر را مطالعه کن که گنجینههایی از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند و از آنها به مدد الهی توشهها بردارد، خصوصاً آیات اواخر آن از آنجا که فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ (امام خمینی 1385 ج 18: 513؛ 1369: 19ـ18).
جناب عارف بزرگوار و شیخ عالی مقدار ما میفرمودند که مواظبت به آیات شریفة آخر سورة «حشر»، از آیه شریفة «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» تا آخر سورة مبارکه با تدبّر در معنی آنها در تعقیب نمازها خصوصاً در اواخر شب که قلب فارغ البال است، خیلی مؤثر است در اصلاح نفس (امام خمینی ب1381 : 208).
مفسّرى که از این جهت غفلت کرده یا صرف نظر نموده یا اهمیّت به آن نداده، از مقصود قرآن و منظور اصلى انزال کتب و ارسال رسل غفلت ورزیده و این یک خطایى است که قرنها است این ملت را از استفاده از قرآن شریف محروم نموده و راه هدایت را به روى مردم مسدود کرده(امام خمینی ج1380: 193).
5)نمونههایی از تفسیر عرفانی امام خمینی
1-5) مفهوم معیت
امام پیرامون مسأله معیت که در قرآن کریم از آن به تعبیر «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُم» (حدید: 4) یاد شده میفرمایند:
قرآن میفرماید وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُم «معکُم» یعنی پهلوی آدم است؟ همراه آدم است به طور مصاحبت؟ این که آنها این طور تعبیر کردند، برای این است که نمیتوانستند از واقع تعبیر کنند، هر چه نزدیکتر بوده به واقعیت، آن نزدیکتر را اختیار کردهاند. چنانچه در کتاب و سنت هم آن که نزدیکتر است، اختیار شده است. فهم این مسأله بسیار مشکل است که خالق و مخلوق مکانتش چیست، کیفیت چهطوری است. کیفیت خلق و مخلوق مثل کیفیت آتش است و اثرش؟ مثل کیفیت نفس است و این چشم و گوش و قوا؟ که شاید از اکثر این [مثالها] نزدیکتر باشد، ولی باز این هم نیست. احاطه است، یک احاطة قیومی که دیگر [از] ضیق خناق باید این را گفت؛ احاطة قیومی بر همه موجودات به حیثی که هیچ جایِ از موجودات نیست الّا این که او هست (امام خمینی ج1381: 179).
2-5) مفهوم لقاء الله
«لقاء الله» اصطلاح مشترک قرآن و عرفان است، که این واژه چندین بار به «الله»، «رب» و ضمیر «نا» در قرآن کریم اضافه شده است، مفسران و بیشتر فرهنگنویسان قرآنى آن را به ملاقات، وعده ثواب و عقاب خداوند، قیامت، مرگ و بازگشت انسانها به سوى خدا، تفسیر کردهاند (ر.ک: راغب اصفهانی 1404: 453 ؛ طبرسی 1372 ج2 : 294 ؛ آلوسی بیتا ج7 : 131).
در مسلک اهل عرفان و تصوف اسلامیتعریفهاى متفاوتى از «لقاءالله» ارائه شده است، از جمله اینکه لقاءالله عبارت است از ظهور معشوق، چنان که عاشق را یقین شود که دوست به نقش آدم ظهور کرده است» (سجادی بیتا ج 4: 88).
امام خمینى با در نظر داشتن دیدگاههاى مختلف اهل حدیث، متکلمان، مفسران و عارفان و یادآوری این نکته که آیات و اخبار در «لقاءالله» چه به صراحت و چه کنایه و اشاره، بسیار است، انکار مشاهده جمال و جلال حق از سوى پارهاى از دانشآموختگان مسلمان را ناسازگار با صریح نصوص قرآنى و روایى شمرده و بخش بزرگ نصوص وارده در این مطلب را غیرقابل حمل و توجیه میدانند. ایشان در توضیح مفهوم «لقاءالله» در باور عارفان میفرمایند:
[مقصود] این نیست که اکتناه ذات مقدس جایز است؛ یا در علم حضورى یا مشاهدة عینى روحانى احاطه بر آن ذات محیط على الاطلاق ممکن است؛ بلکه امتناع اکتناه در علم کلی و به قدم تفکر، و احاطه در عرفان شهودی و قدم بصیرت، از امور برهانیه و مورد اتفاق جمیع عقلا و ارباب معارف و قلوب است. لکن آنها که مدعی این مقام هستند گویند پس از تقواى تامّ تمام و اعراض کلى قلب از جمیع عوالم و رفض نشأتین و قدم بر فرق انیّت و انانیت گذاشتن و توجه تامّ و اقبال کلى به حق و اسماء و صفات آن ذات مقدس کردن و مستغرق عشق و حبّ ذات مقدس شدن و ارتیاضات قلبیه کشیدن، یک صفاى قلبى از براى سالک پیدا شود که مورد تجلیات اسمائیه و صفاتیه گردد، و حجابهاى غلیظى که بین عبد و اسماء و صفات بود خرق شود، و فانى در اسماء و صفات گردد… و از براى بعضى از ارباب سلوک ممکن است حجاب نورى اسمائى و صفاتى نیز خرق گردد، و به تجلیات ذاتى غیبى نایل شود و خود را متعلق و متدلّى به ذات مقدس ببیند؛ و در این مشاهده، احاطة قیّومی حق و فناى ذاتى خود را شهود کند، و بالعیان وجود خود و جمیع موجودات را ظل حق ببیند (امام خمینی ب 1381: 454ـ453).
امام براى اثبات درستى این برداشت خود از «لقاء الله» به روایتى در اصول کافى «وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالاً بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا» جان مؤمن به روح خدا بیشتر پیوسته است تا شعاع آفتاب به آفتاب (کلینی 1365 ج2: 166) و بخشى از مناجات شعبانیه «إِلَهِی، هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ، وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ، إِلَهِی، وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا» (مجلسی 1403 ج91: 99) استدلال کرده مینویسند:
و در کتاب شریف الهى، در حکایات معراج رسول اکرم(ص) چنین میفرماید: «ثُمَّ دَنی فَتَدَلَّی، فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی و این مشاهدة حضوریة فنائیه منافات با برهان بر عدم اکتناه و احاطه و اخبار و آیات منزّهه ندارد، بل مؤید و مؤکّد آنهاست… افسوس! که ما بیچارههاى گرفتار حجاب ظلمانى طبیعت و بستههاى زنجیرهاى آمال و اَمانى جز مطعومات و مشروبات و منکوحات و امثال اینها چیزى نمىفهمیم ... سدّ باب معرفت الله را میکنیم. مَا رَأیتُ شَیئاً اِلاّ وَ رَأیتُ اللهَ مَعَهُ وَ قَبلَهُ وَ فِیهِ را حمل بر رؤیت آثار میکنیم. لَم أعبُد رَباً لَم أرَهُ را به علم به مفاهیم کلیه مثل علوم خود حمل مینماییم! آیات لقاء الله را به لقاء روز جزا محمول میداریم (امام خمینی ب 1381: 455ـ454).
3-5) حیات و شعور پدیدهها
از آن رو که همة پدیدههاى هستى تجلى علمی و صفاتى حقند، باید که داراى علم، شعور، حیات، ادراک و سایر صفات کمالى باشند و هریک به فراخور گسترة وجودیشان پرتویى از کمالات مبدأ را در خود داشته باشند، بدین ترتیب آن دسته از آیات قرآن که از تسبیح موجودات سخن میگوید معنایى روشن و قابل فهم مییابد که نیازى به تأویل و توجیه ندارد. چنان که افزون بر تسبیح و نطق اشیاء، بیانگر علم، شعور و ادراک آنها نیز هست. امام ضمن طرح و دفاع قرآنى از این نظریه، کتمان آن را فرآیند کاستى درک و قشرینگرى کتمانکنندگان میشمارد:
این موجودات مادى را که ما خیال میکنیم قدرت، علم و هیچ یک از کمالات را ندارد، این طور نیست، ما در حجاب هستیم که نمیتوانیم ادراک کنیم. همین موجودات پایین هم که از انسان پایینترند و از حیوان پایینترند و موجودات ناقص هستند، در آنها هم همة آن کمالات منعکس است، منتها به اندازة وجودى خودشان، حتى ادراک هم دارند؛ همان ادراکى که در انسان هست در آنها هم هست: إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لاتَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» بعضی از باب اینکه نمیدانستند میشود یک موجود ناقص هم ادراک داشته باشد، آن را حمل کرده بودند به اینکه این تسبیح تکوینى است؛ و حال آن که آیه غیر از این را میگوید… تسبیحى است که گوش من و شما اجنبى از اوست. نطق است؛ حرف است؛ لغت است، اما نه به لغت ما، نه نطقش نطق ما است. اما ادراک است، منتها ادراک به اندازة سعة وجودى خودش (امام خمینی ج 1381: 102-101).
4-5) شناخت خدا و پدیدارها
در بینش عرفانى، شناخت پدیدارها به صورت جدا از آفریدگار نه میسور است و نه موضوعیت دارد؛ زیرا جز خداوند چیزى در عالم هستى سهمی از وجود ندارد تا موضوع معرفت واقع شود: «جمیع دائرة وجود از اعلى مراتب غیب تا ادنى منازل شهود عین تعلّق و ربط و محض تدلّى و فقر است به قیّوم مطلق جلّت عظمته» (امام خمینی 1380: 95).
امام در تفسیر سوره حمد، رابطة میان خدا و موجوداتى که ما آنها را مستقل میانگاریم چنین تصویر میکند:
همه چیز اسم الله است، یعنى حق است و اسماء الله همه چیز اوست. اسم در مسمّاى خود فانى است. ما خیال میکنیم که خودمان یک استقلالی داریم، یک چیزى هستیم. لکن این طور نیست، اگر آنى، آن شعاع وجود که موجودات را با آن شعاع، با آن اراده، با آن تجلى موجود فرموده، اگر آنى آن تجلّى برداشته شود، تمام موجودات از لاشیءاند بر میگردند به حالت اولشان. براى آن که ادامة موجودیت هم به همان تجلّى اوست. با تجلّى حق تعالى همة عالم وجود پیدا کرده است، و آن تجلّى و نور اصل حقیقت وجود است؛ یعنى اسم الله است. اللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْض. نور سماوات و ارض خداست، یعنى جلوة خداست. هر چیز که یک تحققى دارد این نور است، هر چه ظهورى دارد این نور است… و همه موجودات نورند، و همه هم نور الله هستند. اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض یعنى وجود سموات و ارض که عبارت از نور است از خداست. و آن قدر فانى در اوست که اللَّهُ نُورُ السَّمواتِ، نه این که به اللهُ یُتَنوّر السَّمواتِ، آن یک نحوه جدایى میفهماند. اللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْض یعنى هیچ موجودى در عالم نداریم که یک نحوه استقلالى داشته باشد (امام خمینی ج 1381: 103).
نتیجهگیری
عرفان امام همان عرفان الهی و دینی است که انسان را به مقام منیع انسانیت؛ یعنی همان چیزی که خدای متعال از خلقت او منظور داشته میرساند؛ یعنی امام خمینی دارای مکتبی عرفانی میباشند که دارای مشخصهها و ممیزههایی است که آن را از بسیاری از مکاتب عرفانی امروزی متمایز میکند ضمناً در این عرفان، با نگاه خاص به جهان هستی و پدیدهها، تفسیر خاصی از عالم هستی ارائه میگردد که این تفسیر با روایات معصومین ــ علیهم السلام ــ مطابقت دارد، نکته دیگر آن است که این عرفان به همه جوانب زندگی بشر توجه داشته و در تمام عرصههای زندگی چه فردی و چه اجتماعی به صورت فعالانه وارد میشود که با مطالعة سیرة معصومین ــ علیهم السلام ــ نیز میتوان چنین دریافت کرد که معنویت و عرفانی مورد قبول است که انسان را منزوی از جامعه و جمعیت مسلمانان نکند، بلکه انسان را به سوی اصلاح اجتماع و ناهنجاریهای اجتماعی سوق دهد. بدین ترتیب شخصیت امام خمینی به عنوان یک عارف و سالک الی الله برای همة کسانی که شوق دیدار حق و لقاءالله و درک درجات بالای انسانی را دارند چه از لحاظ فردی و چه اجتماعی میتواند به عنوان یک الگوی کامل باشد، همچنین نگاه جامع ایشان در جنبه تفسیری هم میتواند زمینه ساز فهم و معرفت عمیق از جهان هستی و بالطبع شکلگیری روابط انسانها بر اساس عدل و تقوا و رشد انسانیت در میان ابنای بشر باشد.
منابع
- آتش، سلیمان. (۱۳۸۱)مکتب تفسیر اشاری، ترجمه توفیق سبحانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
- آلوسی، سید محمود. (بیتا)روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- ابن حنبل، احمد. (بیتا)مسند احمدبن حنبل، بیروت: دار صادر.
- ابونصرسراج، عبدالله بن علی. (بیتا)اللُّمَع فی التصوف، تصحیح و تنظیم رینولد آلن نیکلسون، چاپ افست، تهران: اساطیر.
- امام خمینی، سید روح الله. (1368)ره عشق، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول.
- ـــــــــــــــ . (1369)نقطه عطف، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول.
- ـــــــــــــــ . (1372)کلمات قصار، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول.
- ـــــــــــــــ . (1382)شرح حدیث عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ هشتم.
- ـــــــــــــــ . (1383) جهاد اکبر یا مبارزه با نفس (تقریر بیانات امام خمینی(س))، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ یازدهم.
- ـــــــــــــــ . (1385)صحیفه امام (دوره 22 جلدی)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ چهارم.
- ـــــــــــــــ . (1388)وعده دیدار، تهران: معاونت فرهنگی آستان مقدس حضرت امام خمینی(س)، سازمان چاپ 128.
- ـــــــــــــــ . (الف 1381)سرّالصلوة (معراج السالکین و صلوة العارفین)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ هفتم.
- ـــــــــــــــ . (ب 1381) شرح چهل حدیث، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ بیست و پنجم.
- ـــــــــــــــ . (ج 1381) تفسیر سورة حمد، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ ششم.
- ـــــــــــــــ .(د 1381) ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، مؤسسة چاپ و نشر عروج، چاپ یازدهم.
- ـــــــــــــــ . (بیتا) کشف الاسرار، بیجا، بینا.
- ـــــــــــــــ . (1380)آداب الصلوة (آداب نماز)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ دهم.
- ـــــــــــــــ . (1406ق) تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، قم: مؤسسه پاسدار اسلام، چاپ اول.
- ـــــــــــــــ . (1371) جلوههای رحمانی، تهران: معاونت فرهنگی بنیاد شهید.
- جوادی آملی، عبدالله. (1378)بنیان مرصوص، قم: مرکز نشر اسراء.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1404ق) المفردات فی غریب القرآن،مصر: دفتر نشر کتاب، چاپ دوم.
- سبحانی، جعفر. (بیتا)المناهج التفسیریه، قم: مؤسسه امام صادق(ع).
- سجادى، سید جعفر. (بیتا)فرهنگ معارف اسلامى، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران.
- سیوطی، عبدالرحمن. (1363)الإتقان فی علوم القرآن، بیروت: المکتبة الثقافیة.
- سیدرضی، محمد بن حسین. (1412ق)نهج البلاغه، قم: دارالذخائر، چاپ اول.
- شاطبی، ابراهیمبن موسی. (۱۳۹۵ق) الموافقات فی اصولالشریعه، بیروت: المکتبة الثقافیة.
- طبرسی، فضل بن حسن. (1372)مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو.
- غزالی، محمدبن محمد. (۱۴۱۲ق)احیاء علومالدین، بیروت: المکتبة الثقافیة.
- کلینی، محمد بن یعقوب. (1365) الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
- گولد تسیهر، ایگناتس. (۱۴۰۵ق)مذاهبالتفسیرالاسلامی، ترجمه عبدالحلیم نجار، بیروت.
- مجلسی، محمد باقر. (1403ق)بحارالانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء.
- مصاحب، غلامحسین. ( 1356) دائرة المعارف فارسی، تهران: نشر امیرکبیر.
- معرفت، محمدهادی. (بیتا) التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب، مشهد: جامعة الرضویة.
- مکی، ابوطالب. (۱۳۱۰)قوتالقلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریقالمرید الی مقامالتوحید، قاهره: چاپ افست بیروت.
- نگارش، حمید. (1379)حدیث پایداری، تهران: انتشارات لوح محفوظ، چاپ اول.
- نویا، پل. (۱۳۷۳)تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
- هجویری، علی بن عثمان. (۱۳۵۸)کشفالمحجوب، به تصحیح والنتین ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، تهران: چاپ افست.
[1] . دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه امام صادق(ع) E-mail:amusallai@gmail.com
[2] . دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث E-mail:ali1.mirbolooki@gmail.com
تاریخ ارسال: 3/10/1392 تاریخ پذیرش: 27/12/1392
پژوهشنامه متین/سال شانزدهم/شماره شصت و دو/بهار1393/صص 151-125