آسیب‌شناسی مشارکت سیاسی در خاستگاه‌های انقلاب اسلامی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

. عضو هیأت علمی گروه جامعه شناسی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.

چکیده

: این مقاله، حاصل پژوهشی است تجربی، جهت بررسی نسبت میان مشارکت سلبی (انقلابی) برای تأسیس، و مشارکت اثباتی (انتخاباتی) برای تثبیت و تداوم نظام جمهوری اسلامی. هدف مذکور در یک مطالعة اسنادی و به‌روش تطبیقی درون‌کشوری با واحد تحلیل شهرستان، به‌عنوان ظرف اصلی وقایع انقلابی و نیز مشارکت انتخاباتی، با طرح تحقیق مقطعی، از طریق بررسی مبارزات مردمی در 18 ماه مختوم به پیروزی انقلاب برای ارزیابی مشارکت انقلابی، و مقطع 1384-1368 برای ارزیابی مشارکت انتخاباتی پیگیری شده است. نهایتاً نتایج تحقیق با تکیه بر تکنیک‌های آماری، به‌صورت تحلیل‌های استاتیک و دینامیک گزارش و تشریح شده‌ است.

کلیدواژه‌ها


 

 

 

آسیب‌شناسی مشارکت سیاسی در خاستگاه‌های انقلاب اسلامی

رحمت‌الله معمار[1]

 

چکیده: این مقاله، حاصل پژوهشی است تجربی، جهت بررسی نسبت میان مشارکت سلبی (انقلابی) برای تأسیس، و مشارکت اثباتی (انتخاباتی) برای تثبیت و تداوم نظام جمهوری اسلامی. هدف مذکور در یک مطالعة اسنادی و به‌روش تطبیقی درون‌کشوری با واحد تحلیل شهرستان، به‌عنوان ظرف اصلی وقایع انقلابی و نیز مشارکت انتخاباتی، با طرح تحقیق مقطعی، از طریق بررسی مبارزات مردمی در 18 ماه مختوم به پیروزی انقلاب برای ارزیابی مشارکت انقلابی، و مقطع 1384-1368 برای ارزیابی مشارکت انتخاباتی پیگیری شده است. نهایتاً نتایج تحقیق با تکیه بر تکنیک‌های آماری، به‌صورت تحلیل‌های استاتیک و دینامیک گزارش و تشریح شده‌ است.

کلیدواژه‌ها: مشارکت سلبی (انقلابی)، مشارکت اثباتی (انتخاباتی)، خاستگاه‌های انقلاب، برهة انقلابی، شهرستان، مقایسة مقطعی، مطالعة اسنادی، آسیب‌شناسی.      

 

طرح مسأله

مداومت، رخوت یا رجعت؟ این پرسشی است که در خلال مطالعات پیامدشناسانة انقلاب‌ها معمولاً برای جامعه‌شناسان انقلاب مطرح می‌شود. آنان کنجکاوند بدانند که پس از تغییر نظام سیاسی قدیم و برخی تحولات ساختاری جدید، اکنون و با گذشت زمان، پشت‌سر گذاشتن تجارب گوناگون، مواجهه با واقعیت‌های زندگی اجتماعی و سیاسی، و مشخص‌شدن فاصلة آرمان‌ها با واقعیت‌ها، آیا هنوز هم انقلابیون در معیّت انقلاب و پا در رکاب نظام سیاسی برآمده از آن هستند یا، به‌هر دلیل، که خود محلّ مطالعه‌ای مستقل است، دچار دلسردی و رخوت، کناره‌گیری و عزلت یا احیاناً جبهه‌گیری و عداوت گردیده‌اند؟  

در وجه ایجابی، شاید یکی از مناسب‌ترین و منطقی‌ترین روش‌ها برای پاسخ به سؤال بالا، سنجش میزان نقش‌آفرینی و مشارکت انقلابیون در فرایندهای سیاسی قانونی و رسماً پذیرفته‌شدة پساانقلابی‌ای است که پایه و مایة ثبات و تداوم نظام سیاسی می‌باشند. «مشارکت سیاسی» مبیّن همین معناست، و ابزار تحلیلی عینی و انضمامی مفیدی را برای چنین قضاوتی در اختیار ما می‌نهد. مشارکت سیاسی، ماهیتاً، کمّاً (به لحاظ میزان) و کیفاً (از نظر الگو)، در دو سطح عاملیتی (شهروندان) و ساختاری (نظام سیاسی)، حامل دلالت‌های گوناگون و حائز اهمیتی می‌باشد. از نظر سیستمی، هیچ پدیده‌ای محوری‌تر و کلیدی‌تر از مشارکت سیاسی، برای حیات و پویایی، ثبات و پایایی، سلامت و کارآیی مردم سالاری و حکومت مردم سالار نیست. مشارکت سیاسی و به‌ویژه رأی‌دهی، اصل «حکومت مردم به‌وسیلة مردم» را عملیاتی می‌کند، و به‌عنوان یکی از منابع اصلی به حکومت و سیاست‌هایش مشروعیت می‌بخشد؛ علاوه‌بر این‌که به‌واسطة دخالت دادن و درگیر کردن مردم در فرایندهای سیاسی و تصمیم‌سازی‌های حکومتی، ثبات و بقای سیستم را افزایش، و به‌شرط رقابتی بودن، سلامت نظام سیاسی را نشان می‌دهد. اما از ‌نظر شهروندی، مشارکت سیاسی، فرصت ابراز دیدگاه‌ها را به شهروندان اعطا، احساس شرافت و کرامت را به آنان القا، و مآلاً تأمین بیشترین منفعت را برای بیشترین تعداد از حکومت‌شوندگان اهدا می‌کند؛ علاوه بر این‌که به عموم، اطمینان‌خاطر می‌دهد که درصورت نیاز، روشی قاعده‌مند برای تغییر به سامان اوضاع وجود دارد تا بدان‌وسیله، میزانی از پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری از جانب کارگزارانی که باید در فواصل منظم، منتظر انتخاب مجدد باشند، به ارمغان آید (ر.ک.به: Das 1997: 146 ؛ Alberro 2007: 27; White 2004: 2; Greco 1997: 3-4). به‌نحو اخصّ برگه‌های رأی، مهم‌ترین منبع حاکمیت مردمی، و بیانگر پشتیبانی یا بیزاری شهروندان از نظام سیاسی یا حداقل رجحان آنان در مورد خط‌مشی‌های ویژه هستند (Darmofal 2003: 5; Verba 1972: 8; Monroe 1977: 71; Segal 1974: 15; White 2004: 2؛ رنی 1374: 267 ؛ آلموند 1377: 87 ؛ بودون 1385: 73). به‌طور خلاصه، جامعه‌شناسان سیاسی براین اعتقادند که میزان رأی‌دهی بالا، معرّف حدّ مطلوبی از علاقه‌مندی و فعال‌گرایی سیاسی[2]، احساس اثربخشی، و تعهّد مدنی در یک جامعه تلقی می‌شود. در مقابل، نرخ‌های نازل رأی‌دهی، می‌توانند به‌عنوان شاخصه‌ای از بیگانگی یا بی‌تفاوتی[3] سیاسی تلقی ‌شوند(Olson 1977: 5). وانگهی، نرخ‌های نازل رأی‌دهندگی از جانب مفسرین اگر به معنی ناخشنودی سیاسی نباشد، دست‌کم به عنوان نشانه‌ای از بی‌تعهدی و دلسردی سیاسی تلقی می‌شود (Franklin 2002: 2).

از طرفی، فروکش‌کردن تب انقلابی در گذار زمان، ابتلا به نوعی رخوت و بعضاً بازگشت به وضعیتی شبیه وضعیت پیش از انقلاب (بیگانگی از نظام یا حداقل از فرایندهای سیاسی حاکم) از ناحیةانقلابیون، پدیده‌ای معمول در انقلاب‌ها بوده است. از جانبنظام سیاسی نیز افول قدرت بسیج‌کنندگی دولت و توان گسیل مردم به عرصه‌های حمایت سیاسی و مشارکت در فرایندهای سیاسی ــ با توسل به انگیزه‌هایی چون وفاداری و پایبندی به ارزش‌های انقلابی، تحذیر از بازگشت به دوران پیش از انقلاب، رفع مشکلات داخلی و دفع تهدیدهای خارجی ـ که چهرة دیگری از فروخوابیدن دوران انقلابی‌گری، عادی‌شدن اوضاع، و نهایتاً بحران مشارکت را به نمایش می‌گذارد، امری محتمل است. اما مهم‌تر و تهدیدآمیزتر از پیدایش «عصر رخوت» ـ یعنی پیوستن انقلابیون به خیل مردم عادی و غیرانقلابی ــ پیدایش «عصر رجعت» و به‌عبارتی ادبار انقلابیون از نظامی است که برای حاکمیت آن، خون‌ها، جان‌ها و مال‌ها داده‌ و با مشقت فراوان، آن را به حاکمیت رسانده‌اند. اگر بروز عصر رخوت، حاکی از دست‌شستن انقلابیون از آرمان‌های انقلابی اولیه و بی‌تفاوتی نسبت به آنها از یک‌طرف، و افول قدرت بسیج‌گری حکومت نوپدید از طرف دیگر باشد، ظهور عصر قهقرا می‌تواند حاکی از نارضایتی و حتی اعتراض سیاسی انقلابیون نسبت به وضع موجود باشد.

عطف به مقدمة بحث در خصوص مرحله‌شناسی انقلابات و نیز دلالت‌های خاصّ مشارکت سیاسی برای شهروندان و حاکمان، سؤال اصلی این است که انقلاب اسلامی و جامعة پساانقلابی ایران، اکنون در چه دورانی قرار دارد؟ عصر انقلابی؟ عصر رخوت؟ یا عصر رجعت؟ به‌طوردقیق‌تر، پرسش این است که در عرصة مشارکت سیاسی به‌عنوان مهم‌ترین مجرای رسمی برای دخالت در فرایندهای سیاسی قانونی و تثبیت و تداوم نظام سیاسی، کانون‌های اولیة انقلاب، به‌نسبت میزان مشارکتشان در جنبش انقلابی علیه رژیم پهلوی از یک‌طرف، و در مقایسه با سایرین (مناطق غیردخیل‌ در برپایی نظام جدید) از طرف دیگر، چه وضعیتی داشته و دارند؟ به‌طور مشخص، پرسش‌ آغازین پژوهش حاضر این است که «وضعیت نسبی مشارکت سیاسی در خاستگاه‌های انقلاب اسلامی نسبت به میزان انقلابی‌گریشان و نیز مشارکت سیاسی غیرانقلابیون، چگونه است؟»

ما در این مطالعة کلان، خاستگاه‌های انقلاب اسلامی را با واحد تحلیل و مشاهدة «شهرستان» به‌عنوان اصلی‌ترین ظرف وقوع انقلاب، و مهم‌ترین واحد مرجع در ارائة اسناد و گزارش اطلاعات مربوط به وقایع اتفاقیه در برهة انقلابی، مطالعه می‌کنیم. در ادامه، در این‌خصوص، بیشتر خواهیم گفت. اما پاسخگویی به سؤال بالا، خود متضمّن ایضاح سؤالات جزئی‌تر زیر است:

ـ خاستگاه‌های انقلاب چه شهرستان‌هایی بودند و چه نسبتی از شهرستان‌های کشور در جنبش انقلابی، مشارکت داشته‌اند؟ جایگاه شهرستان‌های انقلابی در طیف انقلابی‌گری کجاست؟ میزان نسبی انقلابی‌گری این شهرستان‌ها چقدر بوده است؟

ــ  پس از پیروزی انقلاب اسلامی، میزان مشارکت سیاسی شهرستان‌های انقلابی ــ در مقایسه با شهرستان‌های غیر انقلابی و نیز تراز ملی مشارکت ــ چگونه بوده است؟ چه نسبتی بین میزان مشارکت در تأسیس و مشارکت در تثبیت انقلاب اسلامی وجود دارد؟

ـ دلالت‌های هرکدام از وضعیت‌های محتمل، برای حال و آیندة این انقلاب چیست؟

 

اهداف پژوهش

هدف اصلی این پژوهش،آسیب‌شناسی مشارکت سیاسی در خاستگاه‌های اولیة انقلاب اسلامی، نیل به یک ارزیابی واقعی و عینی از وضعیت فعلی آنها (مداومت، رخوت یا رجعت) باگذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، و در صورت الگومند بودن مسیر پیموده شده، شناسایی مسیرهای احتمالی پیش‌رو است. با وجود این، نیل به چنین هدفی، مستلزم تمهید مقدماتی است که نتایج آنها، از حیث میزان اهمیت برای پژوهش‌های آسیب‌شناسانه و آینده‌شناسانه آینده، کمتر از هدف اصلی تحقیق حاضر نیستند. این مقدمات عبارتند از: شناسایی شهرستان‌هایی که به‌نحوی از انحا در پیروزی انقلاب اسلامی، نقش‌آفرینی کرده‌اند؛ تعیین موقعیت (رتبه‌بندی) شهرستان‌های دخیل، در مقیاس کلی انقلابی‌گری؛ استخراج نرخ‌های رأی‌دهی شهرستان‌های انقلابی در انتخابات‌ ریاست‌جمهوری دوران تثبیت؛ و بالاخره، مقایسة میزان مشارکت در تأسیس نظام (از طریق مبارزات انقلابی) و میزان مشارکت در تثبیت نظام جمهوری اسلامی از طریق مشارکت در مهم‌ترین فرایندهای سیاسی پساانقلابی، یعنی انتخابات‌ ملّی. به‌طور خلاصه این پژوهش، شناخت نسبت میان میزان نقش‌آفرینی در پیروزی انقلاب اسلامی و نقش‌آفرینی در تداوم نظام سیاسی برآمده از آن به‌وسیلة مشارکت انتخاباتی را، در دستور کار خود قرار داده است.

 

پیشینة پژوهش

صرف‌نظر از این‌ واقعیت تلخ که اصولاً جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی، دچار فقر تحقیقات تجربی است و بخش عمده‌ای از آثار موجود در این‌ حوزه، به تحلیل‌های نظری و حداکثر ارائة شواهد همسو با مدعای اولیه و مؤیّد آن اختصاص دارد، با گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی، آسیب‌شناسی این انقلاب از طریق مطالعة تجربی یکی از اساسی‌ترین فرایندهای سیاسی پساانقلابی، یعنی انتخابات، هنوز مسبوق به سابقه نیست. اما در خصوص آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی به‌طور عام، مطالعات چندی انجام‌ پذیرفته است که بیشتر صبغه‌ای تحلیلی و نه تجربی دارند. به‌عنوان نمونه، در مجموعه مقالات حاصل از همایش «چالش‌های آیندة انقلاب اسلامی» که توسط معاونت پژوهشی پژوهشکدة امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی (1382) منتشر گردید، تنها یکی از مقالات، تحت عنوان «مشارکت سیاسی و آیندة انقلاب اسلامی» به موضوع مشارکت سیاسی پرداخته، که آن هم بیشتر معطوف به جنبه‌های مفهومی و تحلیلی (علل و عوامل مؤثر) مشارکت سیاسی و نیز جایگاه مشارکت سیاسی در نگاه امام خمینی و سایر تحلیل‌گران است. همچنین، در مجموعه مقالات اولین دوره از سلسله همایش‌های «آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی» (1385)، هیچ موضوعی دربارة مشارکت سیاسی که یکی از مهم‌ترین معیارها برای آسیب‌شناسی همةنظام‌های سیاسی و ارزیابی میزان مشروعیت سیاسی آنها می‌باشد، به‌چشم نمی‌خورد.

 

چهارچوب مفهومی پژوهش

مفهوم کانونی مطالعة حاضر «مشارکت سیاسی»[4] است، که همواره یکی از مفاهیم بنیادی و اصلی در مطالعات جامعه‌شناسانة پدیده‌های سیاسی بوده است (Orom 1983: 235-236; Buzze 2002:xiii). تعریف و تلقی از مفهوم مشارکت سیاسی، در گذار تاریخی، متغیر و متحول بوده است. تصویری که پیش از این راجع به مشارکت سیاسی وجود داشت، گویای ارتباط نزدیکی بین مفهوم مشارکت و دموکراسی بود و تقریباً به‌طور کامل در چهارچوب‌های دموکراتیک ترسیم می‌شد. در این تلقی، مشارکت واقعی به‌معنی جریانی منظم و کنترل‌شده است که ممکن است گاهی از کنترل خارج شود. اعتراضات گسترده و بیش از هر چیز خشونت سیاسی، بازتاب نبود یا ناکارایی نهادها و فراگردهای مشارکت است. درواقع، اعتراض، نقطه‌مقابل مشارکت است. مشارکت، خواه برای شهروندان و خواه برای سیستم‌ها، امری مطلوب به‌شمار می‌رود. اما تصویر جانشین دربارة مشارکت، ناشی از تلاش برای شمولیت بیشتر و نیز ادغام اعتراض در نظام‌های دموکراتیک با الگوهای سنتی‌تری از مشارکت است. در این تصویر، مشارکت به‌معنی تلاش‌های مردم عادی در هر نوع نظام سیاسی، جهت نفوذ بر کارهای حاکمان خود و گاهی تغییر دادن آنان است. در تصویر دوم، مشارکت می‌تواند از گفتگوهای مدنی شروع‌شده و تا رأی‌دهی سازماندهی‌شده و سرانجام شورشی آشوب‌برانگیز برسد. این تصویر از مشارکت از لحاظ هنجاری، خنثی است. مشارکت می‌تواند در این حالت، خوب یا بد، یا هردوی آنها باشد و این امر، به ارزشی که شخص می‌خواهد بدان بیشترین ارج را بدهد و نیز شرایط تحقق مشارکت، بستگی خواهد داشت (نلسون 1379: 139-137).

بنابراین به‌طور خلاصه، تعبیر و تلقی اول از مشارکت سیاسی، مبین تصوری سنّتی و ابتدایی از مشارکت سیاسی است که آن را ملازم با رقابت و دموکراسی، در چارچوب‌های دموکراتیک، رسمی و قانونی، دارای جریان منظم و کنترل شده، متضاد مفهوم اعتراض و خشونت، و امری ذاتاً مطلوب و وسیله‌ای برای رسیدن به بسیاری از اهداف متعالی مانند آزادی، عدالت و ثبات در نظر می‌گیرد. اما تلقی دوم، که معرف دیدگاهی نوین به موضوع مشارکت سیاسی می‌باشد، مشعر به الحاق اعتراض و حتی خشونت به فرایند مذکور بوده و آنها را مختص نظام‌های دموکراتیک نمی‌داند. یک اتفاق مهم در تحول تفکر علمی و تحقیقات مربوط به مشارکت در نیم‌قرن گذشته، جایگزینی تصویر اول با تصویر دوم است. با توجه به آنچه گفته شد، در یک سنتز و تعریف کلی، می‌توانیم مشارکت سیاسی را چنین تعریف کنیم:

هرگونه فعالیت سیاسی داوطلبانه، مسالمت‌آمیز یا خشونت‌بار، فردی یا گروهی، سازمان‌یافته یا توده‌وار، در جهت انتخاب‌کردن، انتخاب‌شدن یا تأثیرگذاری، اصلاحی یا بنیادی، بر کارگزاران، فرایندها یا کلیت ساختار سیاسی حاکم.

در تعریف فوق، مشارکت سیاسی می‌تواند در جهت حمایت از نظام سیاسی مسلّط، یا در راستای تقابل با آن صورت بگیرد. بر این اساس و عطف به جهت‌گیری نسبت به نظام سیاسی حاکم، می‌توانیم دو نوع عمده از مشارکت سیاسی را از یکدیگر تمییز دهیم:

الف) «مشارکت اثباتی»[5] که اقدامی مشروع، نهادمند، مسالمت آمیز، رسمی و پذیرفته‌شده از جانب نظام سیاسی حاکم، در چهارچوب‌های قانونی و در راستای تداوم حاکمیت می‌باشد. مقصود ما از مشارکت سیاسی اثباتی در این تحقیق، «مشارکت انتخاباتی» و به‌طور خاص «میزان رأی‌دهی» در انتخابات سراسری می‌باشد.

ب) «مشارکت سلبی»[6] که مشارکتی خارج از چهارچوب‌های تعریف‌شده، غیرقانونی، غیررسمی، نامشروع، غیرنهادمند و بعضاً خشونت‌آمیز در جهت تقابل با حاکمیت می‌باشد (ر.ک.به: راش 1377: 34-133). مشارکت سلبی، که ما آن را در یک تعریف مقدماتی، به‌عنوان «هرگونه اقدام جمعی‌ علیه صاحب‌منصبان سیاسی، رژیم سیاسی یا سیاست‌های آن در درون یک واحد سیاسی» تعریف می‌کنیم اشکال و صور گوناگونی دارد که در قالب اصطلاحاتی چون خشونت جمعی، اعتراض سیاسی، منازعة مدنی، بی‌ثباتی سیاسی، خشونت سیاسی، جنبش انقلابی و نظایر آن، قابل ردیابی و مطالعه است. این مفهوم، شامل مجموعه‌ای از اقدامات است که وجه مشترک تمامی آنها، استفادة واقعی از خشونت یا تهدید به کاربرد آن است. تعریف فوق، شامل انقلاب و نیز جنگ‌های چریکی، طغیان‌ها[7] و شورش‌ها[8] هم می‌شود (ر.ک.به: گار 1379: 24). باید بدین فهرست، اعتصابات و تظاهرات را نیز افزود؛ چرا که آنها نیز نوعی تقابل با حاکمیت تلقی می‌شوند.

 

روش تحقیق

این مطالعه، از آن حیث که بررسی داده‌های از قبل‌ موجود می‌باشد نه تولید داده و گردآوری اطلاعات جدید یک «تحلیل ثانویه[9]» محسوب می‌شود (ر.ک.به: بیکر 1377: 305) اما از آن حیث که گزارش‌های موجود از رخداد‌ها در برهة انقلابی را به‌صورت داده‌های کمیت‌پذیر و سنجش‌پذیر درآورده است، می‌توان گفت که به‌نوعی تولید داده اقدام نموده است. از طرفی، نوع داده‌های مورد استفاده در این پژوهش، نه داده‌های پیمایشی، بلکه اسناد و مدارک آرشیوی دربارة آمارهای انتخاباتی از یک‌طرف، و گزارش‌های مضبوط از وقایع اتفاقیه در برهة انقلابی می‌باشد. از این حیث، مطالعة حاضر، «مطالعه‌ای اسنادی[10]»، به‌حساب می‌آید. همچنین از آن حیث که داده‌های مورد استفاده در این تحقیق، بر شواهدی از گذشته و دربارة گذشته استوارند، با مطالعات تاریخی[11] ــ به‌معنای عام ــ نیز قرابت دارد (بیکر 1377: 326).

وانگهی، مطالعة حاضر، معطوف به مقایسة میزان مشارکت سیاسی شهرستان‌های کشور، پیش و پس از انقلاب اسلامی می‌باشد؛ ضمن آنکه واحد تحلیل و مشاهده در این تحقیق، واحدهای کلان اجتماعی می‌باشند و نه افراد. لذا می‌توان آن را نوعی مطالعة تطبیقی[12] دانست (ر.ک.به:Ragin 1987: 3-7 ). بالاخره اینکه پژوهش حاضر به‌جای بررسی یک نقطة زمانی، یک مقطع زمانی نسبتاً طولانی را تحت پوشش قرار می‌دهد و از این حیث، مطالعه‌ای مقطعی[13] محسوب می‌شود.

«واحد تحلیل» و «واحد مشاهده» در این پژوهش، «شهرستان» است. سطح تحلیل نیز کشور ایران می‌باشد. شهرستان‌ها، کوچک‌ترین ــ و بنابراین دقیق‌ترین ــ واحد‌های اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی در ایران هستند که آمار‌های انتخاباتی قابل مقایسه در انتخابات ریاست‌جمهوری از آنها، قابل دسترسی هستند. وانگهی، اغلب اطلاعات مضبوط دربارة وقایع اتفاقیه در برهة انقلابی نیز مربوط به شهرستان‌های کشورند، و در این سطح گزارش شده‌اند.

تحقیق حاضر، به‌صورت تمام‌شماری است و نه نمونه‌گیری. لذا جمعیت‌ آماری تحقیق، کلیة شهرستان‌های موجود کشور در مبدأ زمانی مقاطع مورد بررسی ــ سال 1356 برای مقطع 1357-1356 و سال‌ 1368 برای مقطع 1384-1368 ــ را شامل می‌شود. تعداد شهرستان‌ها در این دو مقطع، با اندکی تغییر در محدوده‌ها، حدود 190 مورد بوده است.

منبع داده‌های تحقیق: برای مشارکت اثباتی، یعنی نرخ‌های رأی‌دهی سطح شهرستانی، آمارهای مستند و رسمی ثبت‌شده در وزارت کشور است. منبع اصلی داده‌های مربوط به مشارکت سلبی (میزان مبارزات انقلابی) نیز، مجموعة ده جلدی روزشمار انقلاب اسلامی بوده، که واحد تدوین تاریخ انقلاب اسلامی حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی آن را تهیه کرده است. محدوده زمانی برای سنجش میزان مشارکت اثباتی، کلیة انتخابات ریاست‌جمهوری پس از جنگ تحمیلی (1368) تا سال 1384 (یعنی پنج دوره انتخابات) را شامل می‌شود. محدودة زمانی برای سنجش میزان انقلابی‌گری، از آغاز برهة انقلابی در کشور (23 شهریور 1356) تا پیروزی انقلاب اسلامی (22 بهمن 1357) را شامل می‌شود.

دو متغیر اصلی در این تحقیق، عبارتند از: مشارکت سلبی (انقلابی‌گری) و مشارکت اثباتی (رأی‌دهی). لازم است البته این دو متغیر را به ‌صورت عملیاتی تعریف کرد.

1) مشارکت اثباتی (میزان رأی‌دهی): کنش «رأی‌دهی» در سطح سیستمی، غالباً به‌صورت نسبتی از واجدین شرایط رأی‌دهی در زمان برگزاری انتخابات که برای تعیین مناصب سیاسی، رأیشان را به صندوق می‌اندازند، سنجیده می‌شود (ر.ک.به:olson 1997: 82; Geys 2006: 638). بالتبع، ما در این تحقیق، مشارکت اثباتی (میزان رأی‌دهی) را برحسب متوسط نرخ رأی‌دهی سطح شهرستانی در پنج دوره انتخابات ریاست‌جمهوری (طی یک مقطع 16 ساله از 1368 تا 1384) ؛ و نرخ هر دوره را بر پایة تعداد آرای ریخته‌شده به صندوق در آن دوره تقسیم بر جمعیت واجد سن قانونی رأی‌دهی شهرستان در زمان برگزاری انتخابات، ضرب‌در صد، محاسبه می‌کنیم.[14]

2)مشارکت سلبی (میزان انقلابی‌گری) :چنان‌که پیش‌تر اشاره شد،مقصود از مشارکت سلبی در این تحقیق، هرگونه اقدام فراقانونی جهت مقابله با رژیم شاه می‌باشد. واحد تحلیل برای سنجش این اقدامات نیز همانند مشارکت اثباتی، «شهرستان» است چرا که شهرستان‌ها ظرف اصلی اقدامات انقلابی علیه حکومت شاه، و در عین‌حال واحد اصلی ثبت و ضبط وقایع اتفاقیه در برهة انقلابی بوده‌اند. لذا با این واحد تحلیل، مقایسه‌پذیری کاملی برای دو نوع مشارکت سلبی ــ علیه رژیم شاه ــ و اثباتی ــ له جمهوری اسلامی ــ حاصل می‌شود.

به‌منظور برساخت مقیاسی برای سنجش میزان فعالیت و مبارزة انقلابی در هر شهرستان، ابتدا انواع و اقسام این فعالیت‌ها، از طریق مطالعة روزشمار انقلاب (مجلدات ده‌گانه) شناسایی و احصا گردیدند. ما به تبع تعریف‌گار (1379: 24) دامنة این اقدامات را تمامی حملات جمعی ـ اعم از محدود یا گسترده، واقعی (فیزیکی) یا تهدید به کاربرد آن (در تظاهرات‌ها، بیانیه‌ها …) ـ در هر شهرستان، علیه کارگزاران، سیاست‌گذاری‌ها و ساختار سیاسی حاکم (نظام شاهنشاهی) در نظر گرفتیم. این تعریف، شامل مبارزات منفی (شامل اعتصابات، تحصن …) به‌عنوان نوعی تقابل با حکومت نیز می‌شود که موجب فلج شدن امور و اعمال فشار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روی حاکمیت می‌گردد. اقدامات مذکور در جنبش انقلابی مردم ایران، بسیار متنوع بوده‌اند. لذا ما پس از احصای آنها در اسناد موجود، با جرح و تعدیل مقوله‌بندی‌های مورد اشاره در ادبیات نظری، آنها را تحت 9 طبقة کلی، جای دادیم. سپس این طبقات برحسب میزان خشونت نهفته در کنش، مخاطره‌آمیز بودن و هزینه‌های بالقوة اقدامات، رتبه‌بندی گردیدند (معیار شدّت مشارکت). ما برای تأمین این هدف، به‌روش داوری، متوسل شدیم؛ و از سه کارشناس متخصص و دارای دکترای تخصصی در حوزة جامعه‌شناسی انقلاب، جامعه‌شناسی سیاسی و تاریخ معاصر ـ که در عین‌حال، خود نیز جزء کنش‌گران انقلابی بوده‌اند، کمک گرفتیم. در نتیجه، بر اساس رأی غالب، طبقات مذکور را به‌ترتیب شدت کنش (از کم به زیاد)، بدین‌صورت مرتب نمودیم :  

اول) اجتماع سیاسی: هرگونه گردهمایی سیاسی مخالفت‌آمیز؛ شامل برگزاری مجالس سخنرانی، یادبود، مراسم سیاسی‌ـ مذهبی، ترحیم، تجلیل از شهدا و قربانیان مبارزه (هفتم، چهلم و سالگرد شهدا)، استقبال از زندانیان سیاسی، دیدار از تبعیدی‌ها؛

دوم) موضع‌گیری سیاسی:هرگونه مبارزه و مقابلة شفاهی و بیانی علیه رژیم شاه؛ شامل صدور، پخش و نصب اعلامیه‌ها، بیانیه‌ها و شب‌نامه‌های ضدحکومتی، اعلام عزا، حمایت، همبستگی و همدردی، دعوت به اعتراض و اعتصاب …  ؛

سوم) تظاهرات مسالمت‌آمیز:برپاییتظاهرات و راهپیمایی دسته‌جمعی بدون درگیری و تنش، جهت بیان خواسته‌ها و مطالبات از رژیم.

چهارم) مبارزة منفی:محروم کردن حکومت از انواع خدمات مساعد، جهت فلج‌کردن جریان عادی امور دولتی (عمدتاً شامل اعتصاب، تحریم، تعطیلی، استعفا) یا برپایی تجمّع، تحصّن، بست‌نشینی و روزة مقاومت؛

پنجم) شورش:حملات خسارت‌بار به اماکن دولتی، اموال عمومی، مراکز فساد …؛

ششم) تظاهرات خسارت‌بار:تظاهرات توأم با حمله به اماکن و اموال عمومی؛

هفتم) تظاهرات خشونت‌بار:توأم با درگیری میان مردم و نیروهای دولتی؛

هشتم) تظاهرات تمام‌عیار:تظاهرات خسارت‌بار و خشونت‌بار؛

نهم) تهاجم: حملات طراحی‌شده به کارگزاران و مأموران رژیم، به‌صورت ترور، بمب‌گذاری، عملیات مسلحانه، درگیری و زد و خورد با مأموران.

در این رتبه‌بندی، اجتماع سیاسی، ضریب یک و خشونت سیاسی، ضریب نه را به خود، اختصاص می‌دهند.[15] اما از آنجا که میزان مشارکت مردم و ورودشان به هر یک از این اقدامات، در موارد مختلف (برحسب مکان‌ها و زمان‌های رخداد آنها) متفاوت بوده است؛ لذا نمی‌توان همة آنها را علی‌السویه تلقی کرد. در واقع، وسعت و گسترة اغلب این اقدامات، تفاوت معناداری با یکدیگر داشته‌اند (محدود/ گسترده). بنابراین در مرحلة سوم، معیار وسعت مشارکت نیز لحاظ ‌گردید. اقدامات محدود، ضریب یک، و اقدامات گسترده، ضریب دو را به‌خود اختصاص دادند. در این بین، «موضع‌گیری سیاسی» از حیث گستره، قابل وزن‌دهی نبود. 

در نهایت، معیار کثرت (تواتر) مشارکت انقلابی را نیز به معیارهای شدت و وسعت افزودیم تا بتوانیم حجم یا میزان کلی مبارزة انقلابی شهرستان‌ها را محاسبه نماییم.

بنابراین، انواع اقدامات انقلابی با تقاطع سه‌معیار کثرت (دفعات وقوع)، وسعت (میزان مشارکت مردم) و شدت (پتانسیل خشونت و ویرانگری) کنش، اندازه‌گیری شدند؛ و بدین‌طریق، شاخص مشارکت سلبی (انقلابی) شهرستان‌ها از تجمیع 9 شاخصة وزن‌‌دهی‌شدة اقدام انقلابی بر اساس معیارهای مذکور، سنجیده شد:

شدت× وسعت × کثرت = ارزش کمّی هر کنش انقلابی

این روش شاخص‌سازی، تاحدود زیادی با روش معمول صاحب‌نظران حوزة جامعه‌شناسی انقلاب و خشونت سیاسی، تطابق دارد. به‌عنوان نمونه گار (1379: 30-29) برای اندازه‌گیری حجم خشونت سیاسی، از شاخصه‌های میزان مشارکت افراد در خشونت سیاسی (دامنه[16] ، شیوع یا فراگیری[17]) و میزان ویرانگری اقدام از حیث میزان ضایعات بشری (شدّت[18]) استفاده کرده است (کوهن 1372: 206).[19]

یوشیو سوگیموتو[20] در مطالعه‌ای دربارة «اغتشاشات توده‌ای» در ژاپن از سال 1952 تا اواسط سال 1960 با الهام از تعاریف و رویه‌های تیلی، و نیز به پیروی از سوروکین و گار مقیاسی ساخت که از سه شاخصه تشکیل شده بود: تعداد حوادث، میزان دوام و شدت. سوگیموتو سپس به‌وسیلة مقادیر استخراج‌شده از تحلیل عوامل این سه نمرة منفرد، آنها را برای هر مرحله از کنش با هم ترکیب کرده، و با ضرب‌کردن آنها با یکدیگر، حجم هر مرحله از کنش را بدین‌گونه، محاسبه کرد: شدت × اندازه × دوام. وی سپس با جمع‌زدن تمامی مراحل کنش، حاصل‌جمع حادثه را به‌طور کلی محاسبه کرد (تیلی1385: 145-135). سوروکین نیز برای اندازه‌گیری حجم ناآرامی‌های داخلی، سنجه‌های زیر را ترکیب کرد: بخشی از ملت که تحت تأثیر قرار می‌گیرند (حوزة اجتماعی)، نسبت جمعیتی که فعالانه درگیر می‌شوند، دوام، شدت و قوت تأثیرات خشونت (ر.ک.به: گار 1379: 29-28 ؛ نیز برای مطالعه بیشتر: هول 1964 به نقل از فایرابند 1379: 83-82 ؛ بنسون 1379: 202-201).

مقصود ما از «خاستگاه انقلاب»، کلیة شهرستان‌هایی‌اند که به‌نحوی از انحا و نوعی از انواع کنش‌های انقلابی، صرف‌نظر از میزان و کمیت آن، در جنبش انقلابی مردم علیه رژیم پهلوی، سهم داشته و نقش‌آفرینی کرده‌اند.  

 

یافته‌های تحقیق

یافته‌های تحقیق نشان دادند: ـ از حدود 190 شهرستان موجود در برهة انقلابی (یعنی هجده ماه منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ـ تعداد 148 شهرستان (یعنی حدود 78 درصد) به‌نحوی در مبارزات انقلابی علیه رژیم شاه مشارکت داشته‌اند.

ـ از 148 شهرستان انقلابی تعداد 31 شهرستان (حدود یک‌پنجم)، اجتماعات سیاسی آرام را سروسامان دادند. نیز در 139 شهرستان (یعنی قریب به اتفاق آنها) به‌صورت محدود یا گسترده، تظاهرات مسالمت‌آمیز، برگزار شده است. تعداد 72 شهرستان (حدود نیمی از شهرستان‌های انقلابی) به‌نحوی از انحا و کم یا بیش، به مبارزة منفی (برحسب اعتصاب، تحریم، تعطیلی، استعفا، یا برپایی تحصّن، بست‌نشینی و روزة مقاومت) علیه حکومت شاه متوسل شده‌اند. در 46 شهرستان انقلابی، شورش‌های شهری و در 44 شهرستان، تظاهرات شورشی (خسارت‌بار و توأم با حمله به اماکن و اموال دولتی) به‌صورت محدود یا گسترده، رخ داده است. در بیش از نیمی از شهرستان‌های انقلابی (یعنی 87 شهرستان از 148 شهرستان)، تظاهرات خشونت‌بار و توأم با تلفات انسانی، رخ داده است. تنها 17 شهرستان انقلابی، شاهد خشونت سیاسی تمام‌عیار (توأماً خسارت‌بار و خشونت‌بار) بوده‌اند. در حدود یک‌سوم از شهرستان‌های انقلابی (52 شهرستان) حداقل یک‌بار، عملیات مسلحانه علیه مأموران حکومتی ــ که به‌جای عِدّه، به عُدّة زیادی نیاز دارند ــ صورت گرفته است.

ـ در مجموع، 20 شهرستان پیشگام در بین شهرستان‌های انقلابی به‌ترتیب عبارت بوده‌اند از: تهران، اصفهان، مشهد، قم، تبریز، زنجان، شیراز، کرمان، کرمانشاه، اهواز، همدان، آبادان، یزد، اراک، بوشهر، رشت، قزوین، بابل، آمل و کاشان.

ـ شهرستان تهران، در انواع مبارزات انقلابی علیه حکومت پهلوی در برهة انقلابی، پیشگام سایر شهرستان‌ها بوده است. مردم تهران به‌جز اعتصابات که در آن، حائز رتبة دوم گردیده‌اند انقلابی‌ترین مردم در دوران چالش قدرت بوده‌اند. شهرستان اصفهان، پیشتاز اعتصابات فلج‌کننده در برهة انقلابی بوده است. این شهرستان، در دیگر گونه‌های مبارزات انقلابی نیز، یکی از رتبه‌های دوم تا ششم را به‌خود اختصاص داده‌ است. همچنین، شهرستان‌های مشهد و قم، در اغلب گونه‌های مبارزات انقلابی، رتبه‌های دوم و سوم را به‌خود اختصاص داده‌اند. در گونه‌های پرهزینه‌تر مبارزات انقلابی (شامل تظاهرات خشونت‌بار، تظاهرات تمام‌عیار و تهاجمات مسلحانه علیه اهداف دولتی) نیز شهرستان‌های قم، مشهد، اصفهان، تبریز و شیراز نقش پررنگ‌تری داشته‌اند.

ما به‌منظور معرفی میزان رواج و شیوع هر یک از انواع اقدامات انقلابی در برهه چالش قدرت، در جدول 1، تعداد و نسبت (درصد) شهرستان‌های درگیر در انواع 9گانة کنش‌های انقلابی را محاسبه و آنها را از کم به زیاد مرتب کرده‌ایم. یافته‌های مندرج در این جدول نشان می‌دهند که از حیث میزان رواج روش‌های مبارزه، رایج‌ترین روش، تظاهرات مسالمت‌آمیز، با 92/93 درصد مشارکت بوده است. سایر انواع روش‌های مبارزه به‌ترتیب میزان رواج، عبارت بودند از: تظاهرات خشونت‌بار، اعتصابات سیاسی، تهاجم مسلحانه، شورش، تظاهرات خسارت‌بار، اجتماعات سیاسی، موضع‌گیری سیاسی و تظاهرات تمام‌عیار. چنان‌که ملاحظه می‌شود نادرترین روش، تظاهرات تمام‌عیار (توأم با تلفات مالی و جانی)  با 48/11 درصد مشارکت بوده است.

ردیف

شیوه‌های

اقدام انقلابی

تعدادشهرستان‌های‌

مشارکت کننده

درصدشهرستان‌های‌

مشارکت کننده[21]

1

تظاهرات   مسالمت‌آمیز

139

92/93

2

تظاهرات خشونت‌بار

87

78/58

3

اعتصابات سیاسی

72

65/48

4

تهاجم مسلحانه

52

13/35

5

شورش

46

08/31

6

تظاهرات خسارت‌بار

44

73/29

7

اجتماعات سیاسی

31

94/20

8

موضع‌گیری سیاسی

21

19/14

9

تظاهرات تمام‌عیار

17

48/11

جدول (1): میزان نسبی شیوه‌های اقدام انقلابی برحسب نسبت شهرستان‌های درگیر در انواع کنش‌های انقلابی

در زاویة مشارکت ایجابی (انتخاباتی) ما میانگین مشارکت انتخاباتی (میزان رأی‌دهی) تک‌تک شهرستان‌های انقلابی در 5 دورة متوالی از انتخابات ریاست‌جمهوری و در یک دورة نسبتاً طولانی (1384-1368) را محاسبه کرده‌ایم.

مقادیر به‌دست‌آمده نشان می‌دهند که شهرستان‌های تفت، فردوس، بویراحمد، ایلام، ری، اردکان، اقلید، سپیدان، مهران و گچساران، ده شهرستان انقلابی‌اند که بالاترین میانگین مشارکت انتخاباتی را نسبت به سایر شهرستان‌ها داشته‌اند. در مقابل، شهرستان‌های اهر، تبریز، ارومیه، خمینی‌شهر، سردشت، بروجرد، سنندج، مهاباد، شادگان و مسجدسلیمان، ده شهرستان انقلابی‌اند که دارای کمترین میزان از مشارکت مثبت نسبت به سایر شهرستان‌های انقلابی، در مقطع مورد اشاره بوده‌اند.

 اما عطف به موضوع و مسألة تحقیق حاضر، این مقادیر هنگامی می‌توانند معنادار و دلالت‌آمیز باشند که در نسبت با میزان مشارکت انقلابی قرار گیرند. بر اساس استدلال، در وضعیت مطلوب و آرمانی، بایستی نسبت مستقیم و معناداری میان این‌دو نوع مشارکت (مشارکت انقلابی و مشارکت انتخاباتی) برقرار باشد. به‌عبارت دیگر، ایده‌آل آن است که به‌تناسب مشارکت انقلابی، مشارکت پساانقلابی (مشارکت انتخاباتی) نیز بیشتر باشد؛ یعنی هر قدر مشارکت انقلابی بیشتر، مشارکت انتخاباتی نیز بیشتر باشد. ما به‌منظور بررسی ارتباط میان مشارکت انقلابی و مشارکت انتخاباتی، پس از استاندارد سازی شاخص‌های انقلابی‌گری و مشارکت سیاسی، و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، نسبت میان مشارکت انقلابی و مشارکت انتخاباتی را از حیث جهت، شدت و معناداری آماری رابطه، سنجیده‌ایم:

 

ارتباط‌ مشارکت انقلابی و انتخاباتی

ضریب‌همبستگی مرتبه‌صفر

معناداری آماری

مشارکت   انقلابی ـ مشارکت انتخاباتی

156/0-

058/0

جدول (2): ضریب همبستگی پیرسون بین میزان مشارکت انقلابی و مشارکت انتخاباتی

 

چنان‌که در جدول فوق، پیداست، ارتباطی معکوس بین میزان مشارکت انقلابی و میزان مشارکت انتخاباتی وجود دارد؛ اما شدّت این ارتباط، نسبتاً ضعیف، و به‌لحاظ آماری معنادار،  نبوده است. جهت این رابطه نشان می‌دهد که در مقطع مورد مطالعه، هر قدر شهرها، انقلابی‌تر بوده‌اند؛ میزان مشارکت‌جویی‌شان در انتخابات‌های پس از انقلاب، کمتر بوده است و بالعکس. با این‌حال، به‌دلیل معنادارنبودن آماری این رابطه نمی‌توان آن را قطعی پنداشت و احتمال تصادف در حصول این یافته را نادیده انگاشت. اما اگر بخواهیم نگاهی دقیق‌تر به وضعیت مشارکت انتخاباتی شهرستان‌های انقلابی برحسب میزان مشارکت انقلابی‌شان داشته باشیم، می‌توانیم مقطع زمانی مورد مطالعه دربارة مشارکت انتخاباتی را تجزیه نماییم.

 

 

 


 

ارتباط میان مشارکت انقلابی

و مشارکت انتخاباتی

ضریب‌همبستگی مرتبه‌صفر

معناداری   آماری

مشارکت انقلابی   ـ مشارکت

در انتخابات   1368

*190/0-

021/0

مشارکت انقلابی   ـ مشارکت در انتخابات 1372

*180/0-

028/0

مشارکت انقلابی   ـ مشارکت در انتخابات 1376

070/0-

398/0

مشارکت انقلابی   ـ مشارکت در انتخابات 1380

070/0-

397/0

مشارکت انقلابی   ـ مشارکت در انتخابات 1384

063/0-

444/0

مشارکت انقلابی   ـ مشارکت در انتخابات 84-1368

156/0-

058/0

جدول (3): ضریب همبستگی پیرسون بین میزان مشارکت انقلابی و میزان مشارکت انتخاباتی در دوره‌های مختلف

*معنادار در سطح 05/0 (آزمون یک‌دامنه)

نتایج مندرج در جدول 3 نشان می‌دهند که در مقطع مورد مطالعه، ارتباط میان میزان مشارکت انقلابی و مشارکت پساانقلابی (انتخاباتی)، همواره منفی بوده است (هرقدر انقلابی‌گری بیشتر، میزان مشارکت سیاسی کمتر، و بالعکس). اما بلافاصله باید دو نکته را بدین یافته بیافزاییم: اول آنکه این رابطة معکوس، تنها در دو دوره انتخابات 1368 و 1372، معنادار بوده است. ثانیاً، رابطة معکوس فوق، در گذار زمان، تضعیف و به صفر نزدیک شده است. بنابراین، هر چند در تحلیل استاتیک، مشارکت سیاسی شهرهای انقلابی در مقایسه با میزان مشارکت‌شان در جنبش انقلابی، وضعیتی مطلوب نیست؛ اما در تحلیل دینامیکی، باید روند مشارکت‌جویی شهرستان‌های انقلابی را در مجموع، روندی روبه بهبود ارزیابی کرد.

آسیب‌شناسی مشارکت سیاسی شهرستان‌های انقلابی، از زاویه‌ای دیگر نیز میسر است؛ و آن، مقایسة میزان مشارکت‌شان با میزان مشارکت شهرستان‌های غیرانقلابی است. در مقایسه با شهرستان‌های غیر انقلابی، یعنی شهرستان‌هایی که در برهة انقلابی هیچ‌گونه اقدامی در آنها علیه رژیم شاه صورت نگرفته است، انتظار می‌رود میانگین مشارکت انتخاباتی شهرستان‌های انقلابی، بیشتر باشد. ما با استفاده از آزمون تی[22] میانگین مشارکت سیاسی شهرستان‌های انقلابی و غیرانقلابی را با یکدیگر مقایسه کرده، و‌ تفاوت‌های احتمالی بین این میانگین‌ها را به لحاظ آماری، آزموده‌ایم:

 

متوسط   مشارکت سیاسی

تعداد

میانگین

انحراف‌معیار

مقدار t

معناداری

شهرهای   انقلابی

148

82/66

64/8

094/2

040/0

شهرهای   غیرانقلابی

44

13/70

37/9

جدول (4). آزمون تی برای مقایسة میانگین مشارکت انتخاباتی شهرستان‌های انقلابی و غیرانقلابی (1384-1368)

خروجی آزمون تی نشان می‌‌دهد که در مقطع 16 سالة مورد بررسی، میانگین میزان مشارکت انتخاباتی شهر‌های انقلابی (82/66) کمتر از شهرستان‌های غیرانقلابی (13/70) می‌باشد. آزمون معناداری تفاوت میانگین‌های فوق نیز نشان می‌دهد که این تفاوت، به‌لحاظ آماری، معنادار است (040/0 = sig). بدین‌ترتیب با میزان اطمینان 95 درصد می‌توان ادعا کرد که در مقطع مورد مطالعه، شهرهای انقلابی، عموماً کمتر از شهرهای غیرانقلابی، مشارکت سیاسی داشته‌اند. یافته‌های ما نشان می‌دهند که هیچ‌یک از 20 شهرستان پیشتاز در جنبش انقلابی، در زمرة 20 شهرستان پیشگام در مشارکت پساانقلابی قرار ندارند، و بالعکس. ذیلاً رتبة مشارکت سیاسی انقلابی‌ترین شهرستان‌ها در بین 192 شهرستان کشور را نشان داده‌ایم:

 

 

انقلابی‌ترین

‌شهرستان‌ها

رتبة

‌مشارکت‌ انقلابی

رتبة

مشارکتانتخاباتی

انقلابی‌ترین شهرستان‌ها

رتبة

مشارکت ‌انقلابی

رتبة

مشارکت‌انتخاباتی

تهران

1

179

همدان

11

98

اصفهان

2

155

آبادان

12

167

مشهد

3

65

یزد

13

63

قم

4

42

اراک

14

107

تبریز

5

182

بوشهر

15

55

زنجان

6

103

رشت

16

176

شیراز

7

148

قزوین

17

89

کرمان

8

67

بابل

18

118

کرمانشاه

9

171

آمل

19

88

اهواز

10

156

کاشان

20

114

جدول (5). رتبة انقلابی‌ترین شهرستان‌ها در شاخص مشارکت انتخاباتی (تعداد= 192)

در یک نگاه کلی ملاحظه می‌کنیم که قریب به اتفاق بیست شهرستان پیشگام در پیروزی انقلاب اسلامی، دارای رتبه‌های نسبتاً پایینی در مشارکت سیاسی می‌باشند. به‌نحوی که 12 مورد از این شهرستان‌ها در مقیاس مشارکت انتخاباتی دارای رتبه‌هایی بالاتر از 100 هستند. در عین‌حال، هیچ‌یک از 20 شهر برتر در مبارزات انقلابی، دارای یکی از مراتب 1 تا 20 در مشارکت انتخاباتی نیستند.

همة این یافته‌ها نشان می‌‌دهند که وضعیت مشارکت انتخاباتی در خاستگاه‌های انقلاب اسلامی، وضعیت مطلوبی نیست و نه تنها تناسبی با میزان حضورشان در مبارزات انقلابی ندارد، بلکه در قیاس با شهرستان‌های غیرانقلابی نیز در تراز پایین‌تری قرار دارد.

 ما به‌منظور شناسایی روند مشارکت سیاسی در شهرستان‌های انقلابی، میانگین مشارکت انتخاباتی آنها در پنج انتخابات متوالی از 1368 تا 1384 را محاسبه کرده‌ایم:

 

 

 

سال برگزاری انتخابات

میانگین نرخ مشارکت انتخاباتی(رأی‌دهی)

1368

22/65

1372

23/60

1376

79/78

1380

15/67

1384

72/62

جدول (6). میانگین مشارکت انتخاباتی شهرستان‌های انقلابی در پنج دوره متوالی انتخابات

چنان‌که در جدول بالا پیداست، الگوی واحد و روند همگونی را در کنش مشارکتی شهرستان‌های انقلابی، در مقطع شانزده‌سالة مورد مطالعه، نمی‌توان تشخیص داد. اما می‌توان این الگوی جزئی را ملاحظه کرد که از سال 1376 به این‌سو، روند مشارکت‌جویی شهرستان‌های انقلابی، روندی نزولی و کاهنده بوده است؛ هرچند شدت نزول در این سال‌ها، رو به افول بوده و از حدود 10 درصد به 5 درصد تنزل یافته است.

 

 جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

ما در این تحقیق، بر آن بودیم تا با رویکردی پیامدشناسانه و آسیب‌شناسانه به انقلاب اسلامی، با تکیه بر یک مطالعة تجربی و مبتنی بر اطلاعات عینی و قابل اندازه‌گیری، وضعیت مشارکت سیاسی در «خاستگاه‌های انقلاب اسلامی» را، در قیاس با شهرستان‌های غیرانقلابی، و به‌تناسب میزان مشارکت‌‌شان در پیروزی انقلاب اسلامی، بررسی نماییم. پرسش اصلی تحقیق حاضر این بود که در عرصة مشارکت سیاسی ــ به‌عنوان مهم‌ترین مجرای موجود برای دخالت در فرایندهای سیاسی قانونی و مساعدت به تداوم یا اصلاح وضع موجود ــ کانون‌های دخیل در پیروزی انقلاب اسلامی در مقایسه با سایرین (غیر انقلابیون) و نیز در نسبت با میزان دخالت‌شان در پیروزی انقلاب اسلامی، چه وضعیتی داشته و دارند؟ ایدة اصلی و انتظار تئوریک در پژوهش حاضر آن بوده است که خاستگاه‌های انقلاب اسلامی، بایستی به تناسب میزان نقش‌آفرینی‌شان در پیروزی انقلاب اسلامی (میزان انقلابی‌بودن یا مشارکت انقلابی) و در قیاس با مناطق غیرانقلابی، در تثبیت و تداوم انقلاب اسلامی از طریق مشارکت در مهم‌ترین فرایند سیاسی رسمی پس از انقلاب اسلامی (انتخابات)، مشارکت داشته باشند. به لحاظ تئوریک، سه وضعیت احتمالی برای نسبت میان مشارکت انقلابی و پساانقلابی در خاستگاه‌های انقلاب اسلامی متصوّر است: توازن مثبت (دوام شور انقلابی)، موازنه (رخوت و عادی‌شدن) و توازن منفی (بیگانگی سیاسی).

یافته‌های عینی و مستند این تحقیق تجربی نشان دادند که سه ویژگی اصلی جنبش انقلابی مردم ایران عبارت بودند از: توسّع، تنوّع و تکثّر: انقلابیون، به‌صورت فراگیر (در قریب به 80 درصد از شهرستان‌های کشور) و با روش‌های مبارزاتی گوناگون (در 9 گونة اصلی و ده‌ها گونة فرعی) ، رژیم شاه را آماج فشارهای بی‌وقفة خویش (در یک برهة حدوداً 550 روزه) قرار داده بودند. اما عطف به مسألة تحقیق، یافته‌های ما نشان دادند که در تحلیل مقطعی، ارتباطی معکوس، ولی نسبتاً ضعیف و به لحاظ آماری بی‌معنا، بین مشارکت انقلابی و مشارکت انتخاباتی وجود دارد (ضریب‌همبستگی = 156/0- ). این بدان معناست که شهرستان‌های انقلابی، به تناسب میزان مشارکت و نقش‌آفرینی‌شان در تأسیس انقلاب اسلامی، در تداوم و تثبیت نظام سیاسی برآمده از این انقلاب، تشریک‌مساعی نمی‌کنند؛ و بلکه بالعکس، هر قدر میزان مشارکت انقلابی بیشتر، میزان مشارکت انتخاباتی کمتر. گو اینکه عدم معناداری آماری این رابطه، اطمینان به یافتة مذکور را منوط به مطالعات بیشتر می‌نماید. مقایسة میانگین مشارکت سیاسی شهرستان‌های انقلابی (82/66 درصد) با شهرستان‌های غیرانقلابی (13/70 درصد) در مقطع 16 سالة مورد بررسی نیز نشان داد که تفاوت معناداری بین این میانگین‌ها به‌نفع شهرستان‌های غیر انقلابی وجود دارد. این بدان معناست که شهرستان‌های انقلابی، در مقایسه با شهرستان‌های غیرانقلابی، به‌طور متوسط با نرخ‌های پایین‌تری در فرایند سیاسی مهمی چون انتخابات، مشارکت می‌جویند. یافته‌های مذکور نشان می‌‌دهند که وضعیت مشارکت سیاسی در خاستگاه‌های انقلاب اسلامی، نه تنها تناسبی با میزان حضور این شهرستان‌ها در مبارزات انقلابی ندارد، بلکه در قیاس با شهرستان‌های غیرانقلابی نیز، در تراز پایین‌تری قرار دارد.

در تحلیل استاتیک، باید گفت که وضعیت مورد اشاره، طبعاً و طبیعتاً، نامطلوب و نگران‌‌کننده ارزیابی می‌شود و با وضعیت آرمانی و مورد انتظار از مشارکت‌جویی خاستگاه‌های انقلاب، کمی فاصله دارد؛ چرا که به‌نوعی، حاکی از فروکش‌کردن تب انقلابی‌گری، و تاحدودی، بروز نشانه‌های رخوت و حتی کناره‌گیری سیاسی انقلابیون می‌باشد.

اما در تحلیل دینامیکی (طولی) و به تفکیک انتخابات‌ مختلف، دریافتیم که میزان همبستگی معکوس بین مشارکت انقلابی و مشارکت پساانقلابی در انتخابات‌ مختلف، روندی نزولی داشته و از منفی معنادار به‌سمت منفی بی‌معنا و در صورت تداوم این روند، مآلاً به‌سمت صفر شدن، میل می‌کند. از طرفی، یافته‌های ما نشان دادند که هرچند متوسط مشارکت سیاسی در خاستگاه‌های انقلاب اسلامی از 1376 به این‌سو، روندی نزولی بوده، با وجود این، شدت این نزول در سال‌های اخیر، رو به افول بوده است و ادامة این روند، می‌تواند اختلاف میانگین مشارکت بین خاستگاه‌های انقلاب و مناطق غیرانقلابی را به صفر برساند. لذا در تحلیل دینامیک و روندشناسی از این وضعیت، باید تنزل نسبی مشارکت‌گریزی خاستگاه‌های انقلاب را روندی نوید‌بخش، و نشانه‌ای از بازتولید قدرت بسیج‌سازی و بقای مشروعیت سیاسی جمهوری اسلامی تلقی کرد. در مقام ترسیم روندهای پیش‌رو، اگر حدنصاب مشارکت در خاستگاه‌های انقلاب، حدّنصاب قابل قبولی باشد و روند افزایشی مشارکت سیاسی شهرهای غیرانقلابی، با روند کاهشی مشارکت سیاسی در شهرهای انقلابی، توأم نباشد؛ از جهتی، این بدان معناست که نظام تأسیس‌شده، رویش‌های جدیدی داشته و توانسته است بخش‌های جدیدی از جامعه را با خود همراه و همنوا سازد. در این‌صورت، بیشتر شدن متوسط مشارکت انتخاباتی شهرهای غیر انقلابی نسبت به شهرهای انقلابی ــ و به بیانی دیگر، کمتر شدن متوسط مشارکت انتخاباتی شهرهای انقلابی نسبت به شهرهای غیرانقلابی ــ را باید به فال نیک گرفت، و در غیر این‌حالت، خیر.

 

منابع

-       آلموند، گابریل، بینگهام پاول و جی مونت. (1377) چارچوبی نظری برای بررسی سیاست تطبیقی، ترجمة علیرضا طیب، تهران: سازمان امور اداری و استخدامی، مرکز آموزش مدیریت دولتی.

-       بنسون، میشل و جاسک کوگلر. (1379)«دولت، اپوزیسیون و خشونت سیاسی داخلی»، در: خشونت و جامعه، گردآوری و ترجمة اصغر افتخاری، تهران: نشر سفیر، چاپ اول، ص 211-195.

-          بودون، ریمون و فرانسوا بوریکو. (1385) فرهنگ جامعه‌شناسی انتقادی، ترجمه عبدالحسین نیک‌گهر، تهران: انتشارات فرهنگ معاصر، چاپ اول.

-          بیکر، ترز ال. (1377) نحوة انجام تحقیقات اجتماعی، ترجمه هوشنگ نایبی، تهران: انتشارات روش، چاپ اول.

-       تیلی، چارلز. (1385) از بسیج تا انقلاب، ترجمه علی مرشدی‌زاد، تهران: پژوهشکدة امام خمینی و انقلاب اسلامی (وابسته به مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ اول.

-          راش، مایکل. (1377) جامعه و سیاست: مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: انتشارات سمت، چاپ اول.

-          رنی، آستین. (1374)حکومت: آشنایی با علم سیاست، ترجمه لیلا سازگار، مرکز نشر دانشگاهی.

-       روزشمار انقلاب اسلامی (ده جلد: از 1/1/1356 تا  22/10/1357)، تهران، حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ادبیات انقلاب اسلامی، واحد تدوین تاریخ انقلاب اسلامی، نشر از سال 1376 تا 1386.

-       فایرابند، ایو و روزالیند فایرابند. (1379) «خشونت سیاسی و ثبات سیاسی»، در: خشونت و جامعه، گردآوری و ترجمة اصغر افتخاری، تهران: نشر سفیر، چاپ اول، ص 115-77.

-          کوهن، کارل. (1372) دموکراسی، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ اول.

-          گار، تد رابرت. (1379)چرا انسان‌ها شورش می‌کنند، ترجمه علی مرشدی‌زاد، تهران: انتشارات پژوهشکدة مطالعات راهبردی، چاپ دوم.

-       نلسون، جان ام. (1379) «مشارکت سیاسی» در: درک توسعه سیاسی، مایرون واینر و ساموئل هانتینگتون؛ ترجمه و انتشار: پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول.

-          چالش‌های آیندة انقلاب اسلامی. (مجموعه مقالات همایش) (1382)، معاونت پژوهشی پژوهشکدة امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی.

-       آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی : مجموعه مقالات اولین دورة سلسله همایش‌های آسیب‌شناسی انقلاب اسلامی (1385). به همت کانون امید جوانان انقلاب اسلامی، تهران: نشر سنبله، چاپ اول.

 

-          Alberro, Irina N. (2007) Do the Poor Go to the Voting Booths? A Revaluation of the Socioeconomic Model of Turnout in Established and Emerging Democracies,A dissertation for the degree Doctor of Philosophy, Field of Political Science, Evanston, Illinois, Northwestern University.

-          Buzze, Timothy; Betty A. Dobratz and Liska Waldner (editors). (2002) Sociological Views On Political Participation In 21th Century, Printed In Netherland, Elsevier Science Ltd.

-          Darmofal, David Christopher. (2003) Voter Participation Across Space and Time: Institutions, Contexts, and Citizens, 1828-2000, Thesis submitted for the degree of Ph.d in political science, university of Illinois at Urbana-Champaign, Urbana, Illinois.

-          Das, Hari Hara; Bishnu Charan Choudhury. (1997)  Introduction to Political Sociology; India, New Delhi: Vikas Publishing House PVT LTD.

-          Franklin, Mark N. (2002) The Voter Turnout Puzzles, Revision of a paper presented at the Fulbright Brainstorm Conference on voter turnout, Held in Lisbon, Portugal, February.

-          Geys, Benny. (2006) "Explaining Voter Turnout: A Review of Aggregate-level Research",  Electoral Studies, 25.

-          Greco, Donald Edward. (1997) People, Places and Politics: Voter Turnout in the United States, 1828 to 1992; Thesis Submitted in partial fulfillment of the requirements for the degree of Doctor of Philosophy in Political Science in the Graduate College of the University of Illinois at Urbana-Champaign.

-          Monroe, Alan D. (1977) "Urbanism and Voter Turnout: A Note on Some Unexpected Findings", American Journal of Political Science, vol. 21, No 1.

-          Olson, David G. (1997) Place Matters: Explaining Turnout in New York City Elections (1988-1994); A dissertation submitted to the university at Albany state university of New York in partial fulfillment of the requirements for the degree of Doctor of Philosophy; Rockefeller College of public affaires and policy, Department of political science.

-          Orum, Anthony M. (1983) Introduction To Political Sociology: The Social Anatomy Of The Body Politic, Second Edition, Prentic-Hall, Inc.,Englewood, Cliffs,New jersey.

-          Ragin, Charles c. (1987) The Comparative Method : Moving Beyond Qualiative and Quantitaive Strategies ; University of California press, Berkeley and Los Angeles, California.

-          Segal, David R. (1974) Society and Politics: Uniformity and Diversity in Modern Democracy; U.S.A., Glenview, Illinois, Scott, Foresman and Company.

-          Verba, Sidney, and Norman H. Nie. (1972) Participation in America: Political Democracy and Social Equality, New York: Harper and Row.

-          White, Jacqueline A. (2004) A Theory of Proportional Population Change on Voter Turnout,  A Dissertation Submitted for the degree of Doctor of Philosophy in the Graduate Faculty of Political Science, Claremont, California.

 



[1] .  عضو هیأت علمی گروه جامعه شناسی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.

e-mail:r.memar@yahoo.com

این مقاله در تاریخ 23/4/1389 دریافت گردید و در تاریخ 16/6/1389 مورد تأیید قرار گرفت.

[2] . political activism

[3] .indifference

[4].  Political participation

[5]. Positive participation

[6] . Negative participation

[7]. rebellions

[8]. riots

[9]. secondary Analysis

[10].  documentary method

[11]. historical study

[12]. comparative study

[13]. cross-sectional study

[14]. یکی از دلایل تصمیم به مطالعة انتخابات ریاست‌جمهوری آن بود که در این انتخابات، واحد پایه برای برگزاری و محاسبه میزان مشارکت، شهرستان است که واحدی بسیط‌تر و متجانس‌تر از «حوزة انتخاباتی» به‌عنوان واحد پایه در انتخابات مجلس محسوب می‌شود.

[15]. بدیهی است که در صورت وجود اطلاعات و آمار  دقیق، میزان تلفات انسانی (کشته و زخمی) شاخصة دقیق‌تری برای سنجش میزان شدت کنش انقلابی می‌باشد. ما در این تحقیق، متأسفانه چنین اطلاعاتی را در دست نداشتیم.

[16]. Scope

[17] . Pervasiveness

[18] . Intensity

[19]. البته گار علاوه بر وسعت و شدت، مدت زمانی که خشونت به‌طول انجامیده است (دوام)  را نیز مدنظر قرار داده بود (کوهن 1372: 206).

[20]. Yoshio Sogimoto

[21]) این نسبت برای انواع کنش‌های انقلابی، برمبنای کل شهرهای انقلابی (148 شهرستان)، و برای مقیاس کلی انقلابی‌گری، بر اساس کل شهرهای موجود در برهة انقلابی (190 شهرستان) محاسبه شده است.

[22] . (T-test)