هدف اصلی از نگارش این مقاله ارائه پاسخ به این پرسش اساسی است که چالشهای مهم انقلاب اسلامی در دهه سوم کدامند؟ نگارنده با رویکردی تاریخی ـ تحلیلی سعی کرده تا تحولات ساختاری دو دهه قبل را به عنوان مبنای نظری تحلیل دستمایه قرار دهد و بر این اساس چالشهای انقلاب اسلامی را در دو حوزه فرهنگ و سیاست بررسی نماید. خلاصه ماشینی: "در نگاه بومیگرایانه به توسعه، از آنجا که جامعه ایران آموزهها، ایستارها، هنجارها و بستر اجتماعی متفاوتی را ــ نسبت به جوامع غربی ــ با خود حمل میکند، ضرورت دارد تا تحولات ساختاری در بستر ملی تعریف شود و لذا عناصر ذیل را در این فرایند مؤثر میدانیم: 1) افزایش نسبت شهرنشینی و صنعتی شدن؛ 2) تحرک اجتماعی، رشد سواد و گرایش عمومی به رسانهها؛ 3) هویتیابی افراد جامعه بر مبنای آموزههای دین اسلام و مؤلفههای ملی ایران؛ 4) حاکمیت ایستارها و انگارههای عقلانی؛ 5) افزایش سطح مشارکت سیاسی شهروندان. با توجه به آنچه گفته شد و با فرض این موضوع که انقلاب اسلامی ایران در دهه سوم فضای جدیدی را از نظر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تجربه خواهد کرد، در این نوشتار سعی خواهد شد تا مدل ذیل به آزمون گذاشته شود: تحول ساختاری انقلاب ساختاری چالشهای اجتماعی بروز خواستههای جدید تکوین انگارههای نو مطالبات جدید الولاده ظهور رفتار جدید شهروندان در الگوی فوق چالشهای اجتماعی عبارت است از مسائل و عرصههایی که در حال حاضر و آینده حیات اجتماعی ایران را بنا به الزامات موجود به مبارزه خواهد طلبید و در نهایت به تکوین انگارهها، فضای جدید و رفتارهای نو خواهد انجامید. به این ترتیب نرخ رشد تحصیلات عالی در ایران و مراکز آموزشی تحقیقاتی که نقش مستقیم و عمیقی بر شکلگیری جریان روشنفکری در جامعه ایران داشته است، طی سالهای اخیر و به طور کلی در سالهای 1355 تا 1375 به طور بیسابقهای افزایش داشته است و مسلما این طیف با تأثیرگذاری بر افکار عمومی، بینش و سطح آگاهیهای مردم و مسئولین و تغییر ذائقههای موجود جامعه، آن را به عنوان بستری مسالمتآمیز، به دگرگونی واداشته است و این موضوع با نظریه تحولات ساختاری ارتباط دقیق و کامل دارد."