نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانش اموخته دکترای عرفان اسلامی واندیشه های امام خمینی
چکیده
کلیدواژهها
منازل و مقامات سالکان در نظریة سلوکی امام خمینی(س)
سید مرتضی مبلغ[1]
چکیده: امام خمینی گرچه همانند بسیاری عارفان دیگر در هیچیک از آثار خود بهطور اختصاصی و جداگانه از منازل و مقامات در سیر و سلوک سخن نگفتهاند؛ اما در سراسر آثار خود به این موضوع مهم و اساسی توجه ویژه داشته و ضمن توضیح و تشریح برخی منازل و مقامها، به نقد بعضی نظریات سلوکی چند تن از عارفان بزرگ پرداخته و آرای اختصاصی خود را مطرح نمودهاند.
این مقاله به بررسی و سامان دهی نظریات امام حول سه محور عمده پرداخته است:
الف) نظریات ویژة امام در خصوص منازل و مقامات سالکان و ترتّب کلی آنها که از سه منظر «معرفتشناختی»، «جهانشناختی» و «انسانشناختی» مورد بررسی قرار گرفته است.
ب) نظریات ویژه امام در «توضیح و تفسیر» و «مراحل و مراتب» برخی مقامهای اهل سلوک؛
ج) نظریات ویژة امام در خصوص «حضور قلب و مراتب آن
کلیدواژهها: منازل و مقامات، قلب، اسفار اربعه، تجلیات حق، مقامات نفس، حضور قلب
مقدمه
مقصد اصلی در مکتب عرفان و تصوف، ملاقات با پروردگار و فنای در ذات احدیّت، و در یک کلام، وصول به «توحید حقیقی» است. نیل به این مقصد اصلی و عروج به قلة رفیع کمال مطلق، مستلزم پیمودن راههای صعب و پرپیچ و خم، و تحمل زحمات و مشقّات فراوان است. سالک این راه عظیم و پرمخاطره، با توشه و ابزار لازم، پای در راه میگذارد و با پیمودن تدریجی راه، در هر مقطع به منزلی میرسد که در آن بخشی از حقایق ملکوت برایش جلوهگر شده و جرعهای از شراب عشق الهی را سر میکشد.
گذر از هر منزل و وصول به منزل بعدی، با تجلی حقیقتی برتر و نوشیدن جرعهای مستکنندهتر همراه است و سالک گام به گام و مرحله به مرحله به دروازههای توحید ناب و عشق بیمنتهای حق نزدیک و نزدیکتر میشود تا در نهایت سر بر آستان با عظمت ربوبی حق تعالی فرود آرد و در بارگاه وصفناپذیر او وارد شود و با فنای در ذات احدیّت، معشوق مطلق را در آغوش گیرد.
حرکت در این مسیر پر پیچ و خم و سرشار از رمز و راز؛ یعنی سیر وسلوک عارفانه که حاوی «مراحل و مراتب» یا «منازل و مقامات» فراوان است، موضوع اصلی مکاتب عرفانی، بویژه در بخش «عرفان عملی» است. عرفان صوفیان و عارفان را سراسر، راه و رسم این سیروسلوک معنوی، توشههای لازم، سرابها و مخاطرات در پیشرو، راههای غلبه بر مشکلات و مخاطرات، روشها ونحوة پیمودن راههای پیچ در پیچ، منازل و مقامات سائرین و ویژگیهای آن، مواجید و مکاشفات عرفانی و امثال اینها تشکیل میدهد.
همة عارفان از سیر و سلوک عارفانه به تفصیل سخن گفتهاند، اما برخی از آنان، به خلق آثار ویژه و مستقلی در این خصوص و ترسیم منازل و مقامات سلوک عرفانی و ویژگیهای آنها همت گماردهاند. عارفانی همچون امام محمد غزالی، خواجه عبدالله انصاری، عطار نیشابوری و ابوسعید ابوالخیر. آنچه در آثار سلوکی صوفیان و عارفان مشهود است، تفاوت چشمگیر منازل و مقامات در نزد آنان است. این تفاوت شامل هر سه عرصة «تعدّد»، «ترتب» و «تنوع» منازل است.
در «تعدّد منازل»، برخی معتقد به هفت وادیاند (عطار)، برخی از چهل مقام سخن گفتهاند (ابوسعید)، و برخی از صد یا هزار منزل سخن گفتهاند (خواجه عبدالله) و برخی به گونههای دیگر.
در «تنوّع منازل» نیز برخی از مراتبی سخن گفتهاند که در آثار دیگران نیست و خود نیز از برخی مراتب مذکور در آثار دیگران ذکری به میان نیاوردهاند.
در «ترتّب منازل» نیز تفاوتهای چشمگیری در آثار آنان مشاهده میشود. منزلی در نظر یک عارف در ابتدای راه است و در نظر دیگری، در وسط راه و در نظر سومی در انتهای راه. برخی هم از منازل و مقامات سالکان و ویژگیهای آن سخن گفته بدون آنکه تعداد خاصی برای آن قائل شوند یا بر ترتّب ویژة آنها نسبت به یکدیگر تأکید نمایند، در عین حال به برخی ترتّبها اشاره کرده و بر آنها تأکید نمودهاند. خواجه عبدالله انصاری که خود از منازل و مقامات سیر و سلوک و ترتّب آنها سخن گفته و اثر مستقلی در این زمینه دارد، تأکید میکند که:
«اختلاف رهروان در این مقامات آنچنان زیاد است که هیچ ترتیب قطعی آنها را جمع نمیکند و هیچ پایان جامعی آنها را در خود متوقف نمینماید» (انصاری 1383: 4).
به بیان دیگر، اختلاف به گونهای است که نه به ترتیب واحد و قطعی میتوان دست یافت، نه پایان مشخصی میتوان برای آن تعیین کرد.
«دلیل اصلی این اختلاف، تفاوت استعدادهای سالکان است که به اختلاف در سلوک میانجامد» (شیخالاسلامی 1379: 25).
اینها همه مربوط به «سالکان مجذوب» است و با لحاظ کردن حال و مقام «مجذوبان» و «مجذوبان سالک» این اختلافها گسترده و تنوع بیشتری مییابد.
در برابر این اختلافها و تفاوتها، جنبههای مشترکی نیز در منظر عارفان نسبت به مراتب و مقامات و مدارج سیر و سلوک وجود دارد. از جمله مقامهای «سه گانه و چهارگانه و پنجگانه و هفتگانه»، یعنی مراتب سه گانة: «طبیعت، برزخ، آخرت» و مراتب چهارگانه: «ملک و ملکوت و جبروت و لاهوت» و «حضرات خمس» و «هفت اقلیم وجود یا هفت شهر عشق». اشتراک این وجوه عمدتاً به لحاظ انطباق با مراتب عالم هستی از منظر عارفان است، اما در میان جزئیات، مراحل و منازل تفصیلی و حالات و مواجید و مکاشفات سالکان در طی مقامهای مذکور، تفاوتهای چشمگیر رخ مینماید.
در این مقاله، منازل و مقامات سالکان در نظریه سلوکی امام خمینی مورد بررسی قرارگرفته است.
منازل و مقامات در نظریه سلوکی امام خمینی
امام همانند بسیاری از عرفای دیگر، در هیچیک از آثار خود از منازل و مقامات در سیر و سلوک بهطور اختصاصی و مستقل سخن نگفتهاند، اما در سراسر آثار خود این موضوع مهم و اساسی را مورد توجه و بررسی قرار دادهاند. علت هم آن است که ایشان منازل و مقامات را برای هر سالک، متفاوت و متناسب با حالات قلبیّة وی میدانند. در واقع هر سالک متناسب با حالات و شرایط خود، سیر و سلوک مخصوصی دارد که تعدد و ترتبّ منازل و مقامات آن متفاوت با دیگران است. تفاوت و تنوع راهها در بین سالکان آنقدر زیاد است که میتوان گفت به عدد هر سالک، طریق ویژه و سیر و سلوک منحصر به فردی وجود دارد:
«بدان که از برای هریک از منازل سالکان مراتبی است که به حسب حالات قلوب آنها فرق میکند» (امام خمینی ب 1381: 279).
و در جای دیگر: «براق سیر و رَفرَف عروج اهل معرفت و اصحاب قلوب نماز است؛ و هرکس از اهل سیر و سلوک الی الله را نمازی مختصّ به خود او و حظّ و نصیبی است از آن، حسب مقام خود» (امام خمینی الف 1381: 5).
امام در نظریة سلوکی خود به این نکتة دقیق روانشناختی توجه ویژه داشتهاند که هر فرد، یک شخصیت با ویژگیهای منحصر به فرد است، لذا از نظر ایشان در سیر و سلوک نمیتوان نسخة جامع و همگانی پیچید؛ زیرا این راه رابطة مستقیم با ویژگیهای شخصیتی هر فرد دارد و هرکس متناسب با شرایط روحی خود میتواند پای در این وادی نهد و گام بردارد. این نکته بهطور ویژه در مورد قلب که آیینه و محور اصلی تجلیات و مکاشفات عرفانی است بیشتر خود را نشان میدهد. قلوب سالکان، متناسب با شخصیت آنان و لذا متفاوت است. برخی قلوب، شیفته و مجذوب زیباییها، سرمست از روایح رحمانی و عاشق جلوههای جمالی است. برخی قلوب نیز خائف و نگران زشتیها و آلودگیها، مرتعش از هیبت و عظمت الهی و بیخود از جلوههای جلالی است. برخی قلوب نیز از ظرفیت وسیعتری برخوردار بوده، واجد هر دو جنبة عشقی و خوفی دیگر قلوبند. این قلوب در وادی سلوک و سفر مخاطرهآمیز و پر رمز و راز عرفانی، در همة جنبهها با تفاوتها و تنوعهای چشمگیری مواجه خواهند بود. هم توشهها و سازوکارهای پیمودن راه برای آنان متفاوت است، هم منازل متفاوتی خواهند داشت، هم ترتّب مراحل سلوکی آنان متفاوت خواهد بود. هریک متناسب با ظرفیت و حالت خود حرکت میکند و نقاط قوت و ضعف خاصی از خود بروز میدهد و با مواجید و مکاشفات و تجلیات متفاوتی روبرو میشود:
قلوب اولیاء، آیینة تجلیات حق و محل ظهور او است... در اینکه تجلیات حق در آنها تجلی و ظهور کند، مختلف است. پارهای از قلوب، عشقی و ذوقی است که خدای تعالی به اینگونه دلها به جمال و زیبایی و بهاء تجلی کند؛ پارهای از قلوب خوفی است که خدای تعالی بر آنگونه قلبها به جلال و عظمت و کبریاء و هیبت تجلی میفرماید و بعضی از قلوب، هر دو جهت را داراست که خداوند بر آن به جلال و جمال و صفات متقابله تجلّی فرماید و یا به اسم اعظم جامع تجلی کند که این مقام به خاتم انبیاء و اوصیای آن حضرت اختصاص دارد (امام خمینی 1373: 66).
شاید به همین دلیل است که امام در عین حال که در آثار خود به نحو نسبتاً مبسوطی به موضوع سیر و سلوک پرداختهاند، آن را در چارچوب مشخص و در سلسله مراتب معین قرار ندادهاند.
اما آنچه ذکر شد بدین معنی نیست که امام در مورد مراحل و مقامات سلوکی سخنان اختصاصی و نظریات بدیع و ابتکاری ندارند. امام در مواضع مختلف به توضیح و تشریح برخی منازل و مقامها پرداخته، برخی نظریات سلوکی عارفان بزرگ در این موضوع را نقد کرده و نظریات ویژة خود را ابراز نمودهاند. علاوه بر این در چند مورد مهم نیز به ترسیم «سیر کلی منازل و مقامات و ترتّب آنها» پرداخته، دقائق و لطائف آنها را برملا ساختهاند.
امام در نظریات سلوکی خود در عین آنکه منازل و مقامات سالکان را متفاوت و متناسب با حالات و ظرفیت آنان میدانند، اما برای کلیت سفر روحانی سالکان، قائل به مقامات و سلسله مراتب معین هستند و تعدّد و تنوع منازل و مقامات را به اجزا و جنبههای مختلف آن مراتب کلی و عام، مربوط میدانند:
«بدان که اهل سلوک را در این مقام و سایر مقامات مراتب و مدارجی است بیشمار، و ما به ذکر بعض از آن مراتب بطور کلی میپردازیم. و اما احاطه به جمیع جوانب و احصاء همة مراتب آن از عهدة این ناچیز بیرون است» (امام خمینی 1380: 10).
در جای دیگر هنگامی که در مورد «اسفار اربعه» که یکی از نمونههای کلی منازل و مقامات ترتیبی سیر و سلوک عرفانی است سخن میگویند، این نکته را به نحو دقیق و بدیعی مورد توجه قرار دادهاند:
«معلوم باد که این چهار سفر برای هر صاحب شریعت و رسولی باید وجود داشته باشد ولیکن در عین حال مراتبشان با همدیگر تفاوت دارد و مقاماتشان با یکدیگر فرق دارد» (امام خمینی 1360: 211).
بهطور کلی نظریات امام در خصوص منازل و مقامات را میتوان حول سه محور یا عنوان اصلی سامان داد:
الف) آنچه امام در خصوص منازل و مقامات سالکان و ترتّب آنها بهطور کلی ذکر کردهاند.
ب) نظریات ویژة امام در «توضیح و تفسیر» و «مراحل و مراتب» برخی مقامهای اهل سلوک.
ج) نظریات ویژة امام در مورد «حضور قلب» و مراتب آن.
الف) منازل و مقامات سالکان و ترتّب آنها
امام از سه منظر متفاوت به موضوع مقامات اهل سلوک و مراتب آن پرداخته و ابعاد کلی آن را برشمردهاند:
1) از منظر معرفتشناختی
سیر و سلوک عرفانی ضمن آنکه فرد را در مدارج کمال و مراتب وجود استعلا میبخشد، منجر به توسعه و تعمیق معرفت و ارتقای سطح علمی وی میشود تا جایی که فاصلة میان سالک به عنوان عالِم یا عارف با معلومات و حقایق جهان برداشته شده، با اتصال وجودی و وحدت حقیقی با جهان معلومات، به مشاهده مستقیم و عینی حقایق عالم پرداخته، به مقام حقالیقین، یعنی معرفت حضوری که کمال معرفت است نائل میآید. در واقع و به بیان دقیقتر، سیر و سلوک یک فرایند وجودی است که طی آن سالک در همة زمینههای کمالی، از جمله معرفت توسعه و ارتقا مییابد. به ویژه آنکه برجستهترین وجه وجودی انسان، هویت علمی و معرفتی اوست و در ادبیات عرفانی امام، وجه معرفتی سیر و سلوک عرفانی از جایگاه ویژه و ممتازی برخوردار است.
امام در این منظر، مقامات سلوکی را از جنبة مراتب معرفت و شهود حقایق مربوط به سلوک عرفانی مورد توجه قرار دادهاند. در بیان ایشان معرفت چهار مرتبه دارد که در مرتبة چهارم به کمال نهایی خود یعنی معرفت حضوری و شهودی میرسد:
مرتبة اول: «عقل»، مرتبة دوم: «قلب»، مرتبة سوم: «اطمینان»، مرتبة چهارم: «مشاهده»
در مرتبة اول، استدلال و برهان حاکم است. این مرتبه فاقد یقین است و جنبة ظنّی دارد و مخصوص علما و حکماست. در مرتبة دوم، ایمان به حقایق عقلی پدید میآید. جایگاه این مرتبه یعنی جایگاه یقین علمی، قلب است. در این مرتبه، فرد به اولین مرتبة یقین علمی (علمالیقین) میرسد و مؤمنان و ارباب یقین، واجد این مقامند. در مرتبة سوم، ایمان قلبی به اطمینان قلبی ارتقا مییابد که مرتبة کمال یافتهتر یقین قلبی است (عینالیقین). در مرتبة چهارم مشاهدة عینی و حضوری حاصل میشود. در این مرتبه، سالک با حقیقت مورد مشاهده، اتصال و وحدت وجودی پیدا میکند و اوج یقین که وحدت عالم و معلوم است حاصل میشود (حقالیقین). این مرتبه مخصوص اهل شهود و اصحاب قلوب است که به نور مشاهده، توحید تام در قلب آنان تجلّی میکند.
هریک از مراتب چهارگانه نیز واجد مراحل و مدارج فراوانی است که تناسب با حال و ظرفیت سالک دارد. سالک با طی این مراتب معرفتی به جایی میرسد که نوری الهی و تجلیای رحمانی در سرّ او ظهور میکند و جان او را سراسر به نور شهود روشن میسازد و در دریای لایتناهی وحدت مستغرق میشود:
یکی از آن مراتب مرتبة «علم» است. و آن، چنان است که به سلوک علمی و برهان فلسفی ثابت نماید ذلّت عبودیّت و عزّت ربوبیّت را. و این یکی از لباب معارف است که در علوم عالیه و حکمت متعالیه به وضوح پیوسته که جمیع دار تحقق و تمام دایرة وجودْ صرف ربط و تعلق و محض فقر و فاقه است. و عزّت و ملک و سلطنت مختص به ذات مقدّس کبریا است... (امام خمینی 1380: 11-10).
[مقام دوم] و آن، چنان است که آنچه را عقل با قوّت برهان و سلوک علمی ادارک کرده با قلم عقل به صفحة قلب بنگارد و حقیقت ذلّ عبودیّت و عزّ ربوبیّت را به قلب برساند و از قیود و حُجب علمیّه فارغ گردد... نتیجة مقام دوم، حصول ایمان به حقایق است.
مقام سوم، مقام «اطمینان و طمأنینة نفس» است که در حقیقتْ، مرتبة کاملة ایمان است.
مقام چهارم، مقام «مشاهده» است که آن نوری است الهی و تجلّیای است رحمانی که تَبَع تجلیّات اسمائیّه و صفاتیه در سرّ سالک ظهور کند و سرتاپای قلب او را به نور شهودی متنوّر نماید. و در این مقام درجاتی است کثیره که ذکر آنها از حوصلة این اوراق خارج است (امام خمینی 1380: 12).
امام در جای دیگر، در بیان حقیقت سجده، با اندکی تفاوت به این مراتب چهارگانه اشاره کرده و دو مرتبة دیگر را به آن افزودهاند. در آنجا مراتب دوم و سوم را به عنوان یک مرتبه، یعنی مرتبة «ایمان وکمال آن که اطمینان است دانسته و مقام چهارم را با عنوان مقام «محو مطلق» و «فنای تام» و «صعق کلّی» که مخصوص اصحاب تحقق و کمل اولیاست، ذکر کردهاند. در حقیقت این مقام، مربوط به مراتب و مدارج کمالی همان مقام مشاهده است؛ زیرا مقام مشاهده همان مقام «فنا»ست که در مراتب کمالیّه خود به مقام فنای تام و محو مطلق و صعق کلی نائل شود:
.... و از برای آن، به حسب احوال علماء بالله مقامات و مراتبی است که بهطریق کلّی و اجمال:
یکی، مقام ادراک این مقام است علماً و فکراً، به طریق تفکّر و قدم برهان و علم. و این مرتبة اصحاب حجاب اعظم است که علما و حکما هستند. دوم، مقام ایمان، وکمال آن اطمینان است. و این مقام مؤمنین و ارباب یقین است. سوم، مقام اهل شهود و اصحاب قلوب است که به نور مشاهده، فنای مطلق را مشاهده کنند و حضرت توحید تامّ در قلب آنها تجلّی کند. چهارم، مقام اصحاب تحقّق و کمّل اولیاء است که متحقّق به مقام وحدت صرف شوند و کثرت «قاب قوسین» از میان برخیزد .... پس، محو مطلق دست دهد و صعق کلّی حاصل آید و فنای تامّ رخ دهد و غشوة تمام عارض شود و غبار عبودیّت از میان برخیزد (امام خمینی الف 1381: 102ـ101).
نکتة مهمی که در اینجا اضافه میکنند، اشاره به مقام دیگری است فوق مقامهای چهارگانة قبل، یعنی مقام «تمکین» و «صحو بعد المحو» که این مقام، در حقیقت، مقام نیست؛ زیرا در مرتبة چهارم که مرتبة محو مطلق و فنای تامّ (فنای از فنا) است، سیر و سلوک پایان یافته و دیگر اثری از سالک و سلوک باقی نمیماند. این مقام، مقام وصفناپذیری است که ورای مقامات سلوکی و خارج از افق عبودیّت است. آنجا مقام «فیض اقدس» است که همه چیز، حق و حقّانی است:
.... اگر قلبش وسیع باشد و مورد تجلی فیض اقدس شده باشد، در این حالت محو باقی نماند و از این غشوه به تجلیّات لطفیّه افاقه حاصل کند و حالت تمکین و طمأنینه برای او دست دهد و به حالت صحو بعدالمحو برگردد.... در این مقام اسنی، سلوک سالک را به هیچوجه اثری نباشد و قدم عبودیّت بکلّی منقطع است (امام خمینی الف 1381: 102).
2) از منظر جهان شناختی
1-2) اسفار اربعه:
سیر و سلوک عرفانی از منظری دیگر واجد دو حرکت بزرگ و رستاخیز عظیم در طی مراتب عالم هستی است. اول: طی نمودن «قوس صعود»، یعنی حرکت از خلق (آفاق) و بیت مظلم نفس (انفس) تا دروازههای توحید و وارد شدن به بارگاه با عظمت آن و سیاحت در حقایق و اسرار آن. دوم: طی کردن «قوس نزول»، یعنی حرکت و بازگشت از بارگاه توحید به عالم خلق و سیاحت در آن و حقّانی کردن آن. هریک از این دو حرکت بزرگ، دارای دو مرحله است: حرکت اول دارای دو مرحله «وصول به حق» و «سیر در حق» وحرکت دوم دارای دو مرحلة «بازگشت حقانی به خلق» و «سیر حقانی در خلق» است که جمعاً چهار مرحله میشود. این مراحل چهارگانه به چهار سفر عرفانی یا: «اسفار اربعه» مشهور است. عارفان بزرگ در مورد این سفرها بحث کرده، مشاهدات و مکاشفات خود و ویژگیهای هر یک را برشمردهاند. امام در کتاب مصباح الهدایه خود، ویژگیهای اسفار اربعه را از زبان عارف بزرگ، آقا محمدرضا قمشهای که کمابیش همان نظر عمومی عرفا در این مورد است را ذکر نموده، سپس نظرات اختصاصی خود را اظهار کردهاند (امام خمینی 1360: 208-204). خلاصة نظریات آنان که نشان دهندة آرای اختصاصی امام هم هست، در پی میآید:
عنوان سفرها:
ویژگی سفرها:
سفر اول از دیدگاه قمشهای
- از میان برداشتن حجابهای ظلمانی (نفسانی) و نورانی (عقلی و روحی) که میان سالک و حقیقتش است (حقیقتی که از ازل تا ابد با اوست).
- پس از برداشتن حجابهای سه گانه، جمال حق را مشاهده میکند و به مقام فنا میرسد (که دارای سه مقام «سرّ» و «خفی» و «اخفی» است) و وجودش حقانی میشود و حالت محو به او دست میدهد و «شطح» از او صادر میشود.
- چنانچه عنایت الهی شامل حال او شود، حالت محو از او زایل شده و پس از ظهور به ربوبیّت، به عبودیّت اقرار میکند.
سفر اول از دیدگاه امام
- از میان برداشتن حجابهایی که جنبة «یلی الخلقی» دارد.
- پس از برداشتن این حجابها، جمال حق را به ظهور فعلی حقّ (که ظهور ذات در مراتب هستی است) مشاهده میکند (یعنی وجه حق بر او مکشوف میشود).
- همة خلق را ظهور حق و آیات او میبیند.
- اگر از انانیّت چیزی در او باقی مانده باشد، «شطح» از او صادر میشود که از نقصان سالک و سلوک است.
سفر دوم از دیدگاه قمشهای
- سالک به مقام ولایت میرسد و وجودش وجود حقانی میشود.
- سلوک را از ذات بهسوی کمالات انجام میدهد تا به همة اسمای الهی علم پیدا کند (بهجز اسمای مستأثر).
- سپس ولایتش تام میشود و ذات و صفات و افعالش در ذات حق فانی میشود و در او فنای از فنا حاصل میشود که مقام «اخفی» است و دایرة ولایت تمام میشود.
سفر دوم از دیدگاه امام
- هوّیات وجودیّه نزد او مضمحل و تعیّنات خلقی بهطور کلی مستهلک میشود.
- با ظهور وحدت تام، قیامت کبرای او برپا میشود و حق تعالی برای او به مقام وحدانیّت تجلی میکند.
- در این مقام اشیاء را اصلاً نمیبیند و از ذات و صفات و افعال خود فانی میشود.
- اگر از انانیّت در او چیزی باقی مانده باشد، «شطح» از او سر میزند که از نقصان سالک و سلوک است.
- اگر عنایت الهی شامل حال او باشد، خداوند او را به خویشتن باز میگرداند (و سفر سوم را شروع میکند)
سفر سوم از دیدگاه قمشهای
- سلوک در مراتب افعال انجام میگیرد و صحو تام برای سالک حاصل میشود و با ابقای خداوند باقی میماند.
- در عوالم جبروت و ملکوت و ناسوت سفر میکند.
- برای او بهرهای از نبوّت حاصل میشود، اما برای او نبوّت تشریعی نیست.
سفر سوم از دیدگاه امام
- از حضرت احدیّت جمعی به حضرت اعیان ثابته سفر میکند و در طی آن حقایق اشیاء و کمالات آنها و نحوة ارتقای تدریجی آنها به مقام اول و وصول به وطن اصلی برایش مکشوف میشود.
- در این سفر نمیتواند به نبوّت تشریعی دست یابد؛ زیرا هنوز به عالم خلق در نشئة عینی بازنگشته است.
سفر چهارم از دیدگاه قمشهای
- مخلوقات و آثار و لوازم آنها را مشاهده میکند و به مضار و منافع آنها و نحوة رجوعشان بهسوی خداوند و آنچه آنان را بهسوی خداوند سوق میدهد، علم پیدا میکند.
- آنچه در مورد مخلوقات علم پیدا کرده و آنچه مانع از سیر بهسوی خداوند است را به دیگران (خلایق) اطلاع میدهد.
- به نبوّت تشریعی دست مییابد.
سفر چهارم از دیدگاه امام
- از حضرت اعیان ثابته بهسوی اعیان خارجی و بهوسیلة وجود حقّانی خودش سفر میکند و جمال حق را در همه چیز مشاهده میکند.
- به مقامات اعیان خارجی در نشئة علمیه معرفت پیدا میکند و به راه سلوک آنان بهسوی حضرت اعیان ثابته و بالاتر از آن و نحوه وصل آنان به وطن اصلی خود عالِم میشود.
- به مقام تشریع میرسد و احکام ظاهری بدنی و باطنی قلبی وضع میکند و از خداوند و صفات و اسمای او و معارف حقّه به قدر استعداد مستعدان خبر میدهد (امام خمینی 1360: 208ـ204).
مقایسة دو نظریّه:
در مقایسة نظریات امام با آقامحمدرضا قمشهای، برخی اختلاف تعبیرها و اصطلاحها، و نیز برخی توضیحات بیشتر یا کمتر مشاهده میشود که فاقد اختلاف در محتواست. اما برخی نکات بدیع و اختصاصی نیز وجود دارد که به آنها اشاره میشود:
- امام سر زدن «شطح» از سالک را علاوه بر سفر اول که قمشهای نیز بدان اشاره کردهاند، در سفر دوم هم ممکن میدانند. ضمن آنکه امام اصولاً معتقدند «شطح» مربوط به نقصان سالک و سلوک است که اگر این نقصان نباشد، اصولاً شطحی از سالک سر نمیزند.
- از این مهمتر، امام در سفر سوم، «خلق» را نه به معنی اعیان خارجی (چنانچه در نظر قمشهای مطرح است)، بلکه به معنی اعیان ثابته، البته از آن جهت که همة حقایق و اسرار اشیاء (اعیان خارجی) در آن است، میدانند. در واقع میتوان گفت از نظر امام، سفرسوم عکس سفر دوم است، یعنی سفر سوم هم، سفر از حق به حق است، با این تفاوت که سفر دوم در قوس صعودِ مراتب الوهیّت انجام میپذیرد اما سفر سوم در قوس نزول آن مراتب است. در حقیقت، سالک در سفر سوم هنوز با وجود حقّانی خود به عرصة اعیان خارجی (عوالم جبروت، ملکوت و ناسوت) وارد نمیشود، اما بر حقایق و اسرار و... آنها واقف میگردد.
- نکتة بدیع دیگر، تأکید امام بر یکی دانستن «خلق با حق» و «حق با وجود حقانی سالک» در سفر چهارم است. از نظر امام، در سفر چهارم که سفر «از خلق به خلق بهوسیلة حق است، خلق اوّل، «خلق حقانی» است که سالک در سفر سوم به آن رسیده است، و خلق دوم، «اعیان خارجی» است، و بالحق، «وجود حقانی سالک» است. این همان مقام عظمای «قرب فرائض» است که طی آن عارف به عنوان چشم و گوش و دست خدا تجلی میکند و در خلق ظاهر میشود. در این مقام که مقام برزخیّت کبری است، نه خلق، حجاب حق میشود، نه حق، حجاب خلق واقع میگردد. این مقام، مقام کثرت در وحدت و وحدت در کثرت است.
- قمشهای وصول به مقام ولایت و «ولایت تامّ» و اتمام دایرة ولایت برای سالک را در سفر دوم ذکر کردهاند. امام گرچه در این سفر به فنای تام سالک و ظهور وحدت تام برای او اشاره کردهاند (که ترجمان حقیقت ولایت است)، اما به نظر میرسد وصول به مقام «ولایت تام» که مقام بسیار والا و دوردست است را در سفر سوم میدانند؛ زیرا احراز ولایت تام مستلزم وقوف به حقایق و اسرار اشیاء در اعیان ثابته است که در سفر سوم حاصل میشود.
2-2) مراحل و مراتب شهود حقایق و انوار هستی
تبیین دیگر امام از منازل و مقامات که از منظر جهانشناختی انجام گرفته است، مراحل و مراتب شهود حقایق و انوار هستی توسط سالک است که بر اساس عرفان نظری بیان شده است و امام در طی دو بیان به آن اشاره کرده با ارائة توضیح خلاصه، اسرار و دقائقی را مکشوف ساختهاند:
بیان اول: امام در این بیان به تبیین شش مرحله پرداختهاند:
مبدأ سفر روحانی بیت مُظلمة نفس است؛ (مرحلة اول)، و منازل آن، مراحل و مراتب آفاق (مرحلة دوم) و انفس (مرحلة سوم) است؛ و غایت آن ذات مقدس حق است که برای انسان غیر کامل به شکل اسمی و صفتی و تعیّنی از اسماء و صفات و تعیّنات تجلی میکند (مرحلة چهارم) و برای انسان کامل، در ابتدای امر به جمیع اسماء و صفات تجلی میکند (مرحلة پنجم) و در پایان امر به نحوی که اسماء و صفات در آن مضمحل است متجلی میشود (مرحلة ششم) (امام خمینی ب 1381: 590).
بیان دوم: این بیان واجد جزئیات و مراحل بیشتری است و چهارده مرحله را تبیین میکند:
«پس از آنکه سالک، قدم بر فرق انیّت و انانیّت خود گذاشت (مرحلة اول) و منازل و مراحل تعیّنات را سیر کرد (مرحلة دوم) و حجب ظلمانیّه و نورانیّه را خرق نمود (مرحلة سوم) و دل از همة موجودات برکند و بتها را از کعبة دل به ید ولایت مآبی فرو ریخت (مرحلة چهارم) و کواکب و اقمار و شموس از افق قلبش افول کردند (مرحلة پنجم) و وجهة دلش یک رو و یک جهت بیتعلق به غیر، الهی شد و حال قلبش «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَالسَّمَوَاتِ وَالْأرْضَ» شد (مرحلة ششم) و فانی در اسماء و ذات و افعال گردید (مرحلة هفتم)، در این حال از خود بیخود شود (مرحلة هشتم) و محو کلی برایش حاصل شود (مرحلة نهم) و صعق مطلق رخ دهد (مرحلة دهم)، پس حق در وجود او کارگر شود و به سمع حق بشنود و به بصر حق ببیند و به ید قدرت حق بَطْش کند و به لسان حق نطق کند و به حق ببیند و جز حق نبیند و به حق نطق کند و جز حق نطق نکند. در اینجا به قرب نوافل رسیده است (مرحلة یازدهم). پس منتهای قرب نوافل، فنای کلی و اضمحلال مطلق و تلاشی تامّ است. پس از این، حالت صحو از برای او دست دهد (مرحلة دوازدهم)..... و در این حالت صحو در مرآت ذات، صفات و در آنها اعیان ثابتات و لوازم آنها را کشف نماید. اینجا همان قرب فرائض است که حق تعالی در مرآت جمال سالک، موجودات دیگر را مشاهده فرماید، بلکه هم افق با مشیّت گردد (مرحلة سیزدهم) و اگر انسان کامل باشد با مشیّت مطلقه هم افق گردد و روحانیت او عین مقام ظهور فعلی حقّ گردد (مرحلة چهاردهم). در اینجا خود او ارادة نافذة حق و مشیّت کامله و علم فعلی است.» (امام خمینی ب 1381: 591ـ590).
در کتاب شرح دعای سحر نیز در توضیح فرازهای اول و آخر دعا (ابتدا و انتهای کتاب) مشابه همین مراحل و مراتب را به گونههای دیگری بیان کردهاند.
3) از منظر انسان شناختی
1. مقامات نفس:
در این منظر، امام مباحث متنوعی را در مورد مقامات نفس و جنبههای سعادت و شقاوت آن و کیفیت جهاد نفس در هر مقام مطرح ساخته و ابعاد سلوک اخلاقی و عرفانی فرد در مراتب نفس را ترسیم مینمایند.
نفس از نظر امام دارای سه مقام است وهر مقام جهاد ویژة خود را دارد. امام در آغاز کتاب چهل حدیث صرفاً مقامهای اول و دوم نفس را مطرح ساخته و به بررسی ابعاد و اجزای سلوک و جهاد نفسانی در هر مقام پرداختهاند اما از توضیح مقام سوم صرفنظر کرده و آنرا به نگارش رسالة مستقلی در آن باب موکول کردهاند که ظاهراً دیگر فرصت نگارش آن رساله برایشان دست نداده است.
مقام اول نفس:
مقام اول نفس که پائینترین مقام آن است، منزل ملک و ظاهر و دنیای آن است. نفس در این مقام دارای قوای مختلف ظاهری است (قوای سبعه یا اقالیم سبعة: چشم و گوش و زبان و شکم و فرج و دست و پا) که تحت تسلط نفس است به واسطة «وهم». اگر «وهم» به تصرّف خود یا شیطان در آن قوا تصرّف نماید، مملکت نفس، شیطانی میشود و اگر به تصرف عقل و شرع در آن قوا تصرف نماید، مملکت نفس، رحمانی و عقلانی میگردد. لذا مجاهدة نفس در این مقام عبارت است از غلبه کردن انسان بر قوای ظاهرة خود و آنها را تحت فرمان خالق قرار دادن و خالی کردن مملکت نفس از قوای شیطان و جنود آن (امام خمینی ب 1381: 6ـ5).
پنج عامل اساسی انسان را در مجاهدة نفس در این مقام مساعدت میکند:
«تفکر، عزم، مشارطه، مراقبه، محاسبه» و امام در مورد هریک توضیحات دقیقی ارائه دادهاند (امام خمینی ب 1381: 10-7).
مقام دوم نفس:
مقام دوم نفس، نشئة ملکوت و مملکت باطن اوست. جنود نفس در این مقام بیشتر و مهمتر از مقام اول است و مجاهدة نفس در این مقام، نزد مشایخ عظام از اهل سلوک و اخلاق بسیار اهمیت دارد حتی میتوان سرچشمة تمام سعادتها و شقاوتها و درجات و درکات را در این مقام دانست (امام خمینی ب 1381: 12 ـ 11). قوای نفس در این مقام قوای «واهمه، غضبیّه، شهویّه» است که سرچشمة تمام ملکات حسنه و سیّئه و منشأ تمام صور غیبیّة ملکوتیّهاند. اگر سالک این قوا را تسلیم عقل سلیم و انبیای عظیمالشأن نماید، از جنود رحمانی شده و موجب سعادت و خوشبختی وی میگردد و اگر این قوا رها شده و وهم افسار گسیخته بر آنها حاکم شود. از جنود شیطانی میشوند (امام خمینی ب 1381: 17ـ13) دو عامل اساسی سالک را در مجاهدة نفس در این مقام کمک میرساند: «ضبط خیال» و «موازنه» که امام در مورد آنها توضیحات لازم را ارائه دادهاند(امام خمینی ب 1381: 18-17).
2. ارکان سفر معنوی:
امام سفر معنوی را دارای دو رکن اساسی میدانند که یکی مربوط به «طهارت» است و دیگری مربوط به «نماز». برای هر رکن نیز چهار مرتبه وجود دارد که هر مرتبه، باطن و سرّ مرتبة قبلی است:
این سفر معنوی و معراج قرب حقیقی را دو رکن است، که یک رکن آن در باب طهارات حاصل شود، که سرّ آن تخلیه[2] و سرّ سرّ آن تجرید[3] و سرّ مستسر آن تنزیه[4] و سرّ مقنَّع به سرّ آن تنزیه ازتنزیه و تقیید[5] است؛ و رکن اعظم آن در باب صلوة حاصل شود، که سرّ آن تجلیه[6] و سرّسّر آن تفرید[7] و سرّ مستسر آن توحید[8] و سرّ مقنع به سرّ آن تنزیه از توحید و تقیید است (امام خمینی الف1381 : 55).
ب) نظرهای امام در «توضیح و تفسیر» و «مراحل و مراتب» برخی مقامهای اهل سلوک
امام در ضمن توضیح برخی مقامهای عرفانی یا مقامهای اخلاق عرفانی که برگرفته از احادیث معصومین(ع) است، نظرهای ویژهای پیرامون آنها بیان داشتهاند که بعضاً متفاوت یا معارض با سایرین است. به علاوه برای برخی مقامها نیز مراتب خاصی را بیان کردهاند:
1)مقام رضا:
در این مورد ضمن نقد تعریف خواجه عبدالله انصاری از مقام رضا، تعریف ویژة خود را بدینگونه بیان میدارند: «رضا عبارتست از: خشنودی بنده از حق ــتعالی شأنه ــ و ارادة او و مقدرّات او. و مرتبة اعلای آن، از اعلا مراتب کمال انسانی و بزرگتر مقامات اهل جذبه و محبّت است؛... و آن فوق مقام تسلیم و دون مقام فناست» (امام خمینی 1382: 161).
برای رضا نیز سه درجه یا مرتبه ذکر کرده در مورد هریک توضیحات لازم را دادهاند:
درجة اول رضای بالله است ربّاً؛ یعنی، رضا به مقام ربوبیّت حق است... درجة دوم، رضا به قضا و قدر حق است... و درجة سوم، رضا از روی محبت و جذبه است و آن چنان است که عبد از خود خشنودی ندارد و رضایت او تابع رضایت حق است (امام خمینی 1382: 169-166).
2) مقام شکر:
در این مورد برخی معانی شکر را ذکر کرده و نظر خاص خود را بدین شرح آوردهاند:
«مراتب شکر عبارت است از: قدردانی نعمتهای منعم، و این معنی در مملکت قلب به طوری ظاهر شود، و در زبان به طوری، و در جوارح به طوری، و این قدردانی متقوّم است به معرفت منعم و نعمت او» (امام خمینی 1382: 182).
در مورد مراتب شکر خاطرنشان ساختهاند که:
«مراتب شکر، به حسب مراتب معرفت منعم و معرفت نعم، مختلف شود، و نیز به حسب اختلاف مراتب کمال انسانی مختلف شود» (امام خمینی 1382: 182).
3) توکّل خاصّه:
در این مورد، تعریف امام محمد غزالی را درست نمیدانند. غزالی در این مورد گفته است: «توکّل خاصه این است که متوکل در بیابانها بیزاد و راحله سیر کند و اعتماد به خدا کند برای تصحیح مقام توکل»، اما امام اعتراض میکند که وی قلندری و صحراگردی را با مقام توکل اشتباه کرده و ترک سعی و از کار انداختن قوایی را که حق تعالی عنایت فرموده به خرج توحید و توکل گذاشته است. سپس در مورد توکل خاصّه چنین میگویند: «سالک الیالله برای تصحیح مقام توکّل باید به نور معرفت، از اسباب ظاهره منقطع شود و از اسباب ظاهره طلب حاجت نکند؛ نه ترک عمل کند» (امام خمینی 1382: 214).
4) مقام زهد:
امام چهار احتمال را دربارة این مقام طرح میکنند: اول: بیرغبتی به دنیا مطلقاً، چه اعراض کند عملاً یا نکند. دوم: ترک دنیا عملاً، چه بیرغبت باشد یا نباشد. سوم: بیمیلی ملازم با ترک باشد. چهارم: ترک از روی بیرغبتی باشد. سپس به بررسی این چهار احتمال پرداخته و میگویند: از این چهار احتمال، مورد دوم، بعید است؛ زیرا به حسب نصّ اهل لغت، زهد خلاف رغبت است، ایشان احتمال سوم را نسبت به دو احتمال دیگر ارجح میدانند و پس از آن احتمال چهارم و آنگاه احتمال اول را. همچنین احتمال پنجمی را اضافه میکنند: زهد عبارت است از بیرغبتی و بیمیلی که نوعاً با ترک و اعراض مقارن باشد، گرچه ملازم نباشد (امام خمینی 1382: 294).
علاوه بر این، سه درجه و مرتبه نیز برای زهد ذکر میکند و تعاریف دقیق آنها را بیان میدارند: درجه اول: زهد عامه، درجة دوم: زهد خاصّه، و درجة سوم: زهد اخصّ خواص (امام خمینی 1382: 296 - 295).
5) خوف:
برای این مقام چهار درجه ذکر میکنند:
درجة اول: خوف از عقاب و عذاب که خوف عامّه است. درجة دوم، خوف از عتاب که خوف خاصه است. درجة سوم، خوف از احتجاب که خوف اخصّ خواص است. درجة چهارم، خوف اولیاست که آنها از رنگ انیّت و انانیّت پاک و پاکیزه شدند و منصبغ به صبغة الله شدند. اینان از جلوههای جمال و جلال که بر قلوب صافیهشان میشود، رهبت بر ایشان حاصل میشود (امام خمینی 1382: 328 ـ 327).
6) مقام تواضع:
ایشان برای تواضع نیز چهار درجه برشمرده و معانی دقیق آنها را بیان نمودهاند: «درجة اول: تواضع اولیای کمّل و انبیای عظام... درجة دوم: تواضع اهل معرفت.... درجة سوم: تواضع حکما.... درجة چهارم: تواضع مؤمنین... (امام خمینی 1382: 336 ـ 335).
7) مقام صبر:
امام تعاریف خواجه عبدالله و خواجه طوسی و عبدالرزّاق کاشانی در مورد مقام صبر را مربوط به مقامات متوسّطین دانسته و مقام بالاتری برای آن قائل میشوند که عبارت است از «رضای به قضا» و آن را چنین تعریف میکند که خشنودی کردن و خوشوقت بودن نسبت به واردات بر نفس و بلیّات و ناگوارها. خریدار بودن دل، آنچه را از محبوب برسد (امام خمینی 1382: 410) سپس بر اساس روایتی از حضرت علی(ع)، سه مرتبه را برای صبر ذکر میکنند:
مرتبة اول: صبر بر بلیّات و مصیبات. مرتبة دوم: صبر در اطاعت. مرتبة سوم: صبر در معصیت. علاوه بر این، مراتب صبر را که مخصوص اهل سلوک و کمّل اولیاست، بر اساس روایتی که مربوط به «شبلی» است، به ترتیب بیان کرده، معانی هریک را با دقت و ظرافت بیان نمودهاند:
صبر لِلّه، صبر علیالله، صبر فیالله، صبر معالله، صبر عنالله (امام خمینی 1382: 420-412).
8 ) مقام اخلاص:
امام برخی مراتب مقام اخلاص را اینگونه برشمردهاند:
یکی از مراتب آن تصفیه عمل – چه عمل قلبی یا قالبی – از شائبة رضای مخلوق و جلب قلوب آنها، چه برای محمدت یا برای منفعت یا برای غیر آن.... مرتبة دوم، تصفیة عمل است از حصول مقصودهای دنیوی و مآرب زائلة فانیه... مرتبة سوم، تصفیة آن است از رسیدن به جنّات جسمانیّه و حور و قصور و امثال آن از لذّات جسمانیّه... مرتبة چهارم، آن است که عمل را تصفیه کند از خوف عقاب و عذاب[های] جسمانی موعود .... مرتبة پنجم، تصفیة عمل از رسیدن به سعادات عقلیّه و لذّات روحانیّة دائمة ازلیّة ابدیّه و مُنسلک شدن در سلک کرّوبیّین و منخرط شدن در جرگة عقول قادسه و ملائکة مقرّبین .... مرتبة ششم... تصفیة آن است از خوف عدم وصول به این لذّات و حرمان از این سعادات.... مرتبة هفتم، تصفیة آن است از وصول به لذّات جمال الهی و رسیدن به بهجتهای انوار سبحات غیرمتناهی که عبارت از جنّت لقاء است. ... مرتبة هشتم... تصفیة عمل از خوف فراق (امام خمینی 1380: 166-164).
9) هدایت:
ایشان در خصوص «هدایت» نیز بحث ویژهای را مطرح کرده و برای آن ده مرتبه و مقام قائل شدهاند که به ترتیب در پی یکدیگر واقع میشوند:
هدایت فطری، هدایت به نور قرآن، هدایت به نور شریعت، هدایت به نور اسلام، هدایت به نور ایمان، هدایت به نور یقین، هدایت به نور عرفان، هدایت به نور محبّت، هدایت به نور ولایت، هدایت به نور تجرید و توحید.
10) آداب عبودیّت:
امام در بیان اسرار و آداب نماز، آنجا که در باب «قرائت» بحث کردهاند، برای قرائت، مراتب و مدارجی قائل شدهاند که برترین آن مربوط به کسانی است که در قرائت، آداب عبودیّت را بهجا میآورند. آنگاه به استناد حدیث قدسی، آداب عبودیّت در قرائت را به چهار رکن، قائم میدانند: رکن اول: تذکر، رکن دوم: تحمید، رکن سوم: تعظیم، رکن چهارم: تقدیس (امام خمینی 1380: 218-215).
ج) نظریّات ویژة امام در مورد «حضور قلب» و مراتب آن
امام روح عبادت و کمال و تمام آن را به حضور قلب و اقبال آن دانسته و معتقدند که هیچ عبادتی بدون آن مقبول درگاه احدیّت و مورد نظر و لطف و رحمت او واقع نشود و از درجة اعتبار ساقط است. به همین دلیل سه فصل از کتاب سرالصلوة (معراجالسالکین و صلوة العارفین)، را به موضوع «حضور قلب» اختصاص داده و در فصل چهارم، بهطور اختصاصی به حضور قلب و مراتب آن پرداختهاند: ایشان حضور قلب را در دو سطح مطرح کردهاند: «در سطح عبادت» و «در سطح معبود»:
حضور قلب در باب عبادات: حضور قلب در این باب، دارای دو مرتبة کلی است: 1) حضور قلب در عبادت، اجمالاً 2) حضور قلب در عبادت، تفصیلاً.
«حضور قلب اجمالی» برای همه کس میسّر است و آن، چنان است که انسان به قلب خود بفهماند که باب عبادات، باب ثنای معبود است و از اول عبادت تا آخر آن بهطور اجمال قلب را به این معنی که اشتغال به ثنای حق دارد حاضر کند، گرچه خود نمیداند چه ثنایی میکند. اما «حضور قلب تفصیلی» بدین معنی است که قلب عابد در جمیع عبادات حاضر باشد و بداند که حق را به چه توصیف میکند و چطور مناجات میکند. برای حضور قلب تفصیلی چهار مرتبة کلی وجود دارد که عناوین آن همان چهار مرتبهای است که در مبحث «مقامات اهل سلوک از منظر معرفتشناختی» بدان پرداختیم. اما امام جزئیات بدیع و دقیقی از این مراحل و مراتب را در حضور قلب تفصیلی بیان مینمایند.
حضور قلب در باب معبود: این سطح از حضور قلب، پس از حضور قلب در عبادت و طی مراتب آن حاصل میشود، و بهطور کلی دارای سه مقام است: 1) حضور قلب در «جلوة فعلی معبود». این مقام نیز خود دارای دو مرتبه است: «اول» آنکه سالک با علم برهانی، عالم را محضر ربوبیّت بداند و عبادت خود و جمیع حرکات ظاهر و باطن خود را عین حضور و نفس محضر بداند. «دوم» آنکه مرتبة اول را به سطح «ایمان و اطمینان» رساند (مرتبة ایمان و اطمینان). 2) حضور قلب در مقام «تجلیّات اسمایی». برای این مقام نیز مراتب کثیرهای وجود دارد. 3) حضور قلب در مقام «تجلیّات ذاتی». این مقام نیز دارای مراتب مختلفی است.
امام در مورد هریک از مقامهای مربوط به حضور قلب، توضیحات خلاصهای مناسب با مرتبة آن مقام و حاوی مضامین دقیق ذکر کردهاند (امام خمینی الف 1381: 25-17).
منابع
- امام خمینی، سیّد روحالله. (الف 1381) سرالصلوة (معراجالسالکین و صلوة العارفین)، تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ هفتم.
- ــــــــــــــــــ . (ب1381) چهل حدیث، تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ و نشر عروج، چاپ بیست و پنجم.
- ــــــــــــــــــ . (1360) مصباحالهدایه الی الخلافة والولایه، ترجمه احمد فهری، تهران: انتشارات پیام آزادی.
- ــــــــــــــــــ . (1380) آداب الصلاة (آداب نماز)، تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ دهم.
- ــــــــــــــــــ . (1382)شرح حدیث جنود جهل و عقل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ هشتم.
- ــــــــــــــــــ . (1373) شرح دعای سحر، ترجمه سید احمد فهری، تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ چهارم.
- انصاری، خواجه عبدالله. (1383) منازلالسّائرین، ترجمه عبدالغفور روان فرهادی، تهران: انتشارات مولا.
- شجاعی، حیدر. (1379)اشارات (فرهنگ اصطلاحات صوفیّه)، تهران: انتشارات مجد.
- شیخالاسلامی، علی. (1379) راه و رسم منزلها، تهران: مرکز نشر فرهنگی آیه.
[1]. دانشآموخته دکترای عرفان اسلامی و اندیشههای امام خمینی از پژوهشکدة امام خمینی و انقلاب اسلامی.
E-mail: s.m.moballegh@gmail.com
تاریخ ارسال: 3/2/1393 تاریخ پذیرش: 6/4/1393
پژوهشنامه متین/سال شانزدهم/شماره شصت و سه/تابستان 1393/صص 141-121
[2] . اختیار خلوت و اعراض از هر چیزی که سالک را از ذکر حق مشغول دارد.
[3] . مجرد شدن از اعراض دنیا و هیچ چیز از عوارض دنیا نگرفتن و ترک حطام دنیوی کردن و به عوض ترک دنیا چیزی طلب نکردن.
[4] . تنزیه ذات حق از صفات نقص یا از صفات ممکنات، مطلقاً.
[5] . همان «تشبیه» است، در برابر تنزیه – ممکنات و صفات ممکنات را جلوة حق دانستن.
[6] . اشراق نور اقبال حق بر دل مقبلان (سالکان) – رفع حجب بشریّت.
[7] . نفی نفس کردن -در اعمال صالحه، نفس خود را ندیدن و همه را از خدا دانستن- در افعال خود، توحّد جستن.
[8] . دیده جز یکی نمیبیند، دل جز یکی نمیداند و جز یکی در علم نمیآید (شجاعی 1379: 74-63).