نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و نائب رئیس انجمن علمی عرفان اسلامی ایران.
2 کارشناسی ارشد عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی و مدرس دانشگاه محقق اردبیلی و پیام نور مرکز اردبیل.
چکیده
کلیدواژهها
نقش ابتلا به شداید در تقویت روحانی انسان با تأکید بر آرای امام خمینی
(در شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل)
بیوک علیزاده[1]
ملیحه ملکی مرشت[2]
چکیده: ابتلا به معنای «گرفتار و دچار شدن» و «امتحان» و «اختبار» است. ابتلا در معنای گرفتار و دچارشدن، به صورت نعمات یا نقمات ظاهر میشود و جزء لاینفک نظام عالم است. پیشامدهایی که در زندگی بشر اتفاق میافتد دربردارندة معنایی ژرف است. اهمیت ابتلا به این است که شأن آدمی را تعالی میبخشد و سبب تکامل روحی او در جهتی میشود که قابلیت رسیدن به آن را دارد. نشئه دنیا دار نقصان است و قابلیت این را ندارد که دار ثواب و عقاب باشد. دنیا فقط دارالتربیتی برای تربیت بشر، جهت وصول به غایتی برتر در عوالم برتر است.
ابتلا در معنای «آزمون» و «اختبار» به معنای آگاهی و باخبر شدن نسبت به آفرینش انسان و جهان و نگاه معنانگرانه نسبت به تمام داشتهها و نداشتهها، خوشیها و ناملایمات و دیگر پیشامدها است. به این لحاظ بجا خواهد بود اگر همواره بر این تأکید شود که ابتلائات عامل مهمی در جهت تکامل و ارتقای معنوی و روحانی بشر هستند. نویسندگان این مقاله تلاش نمودهاند با محور قراردادن سخنان امام در باب ابتلا از آیات و روایات و همینطور سخنان دیگر بزرگان برای فهم بهتر سخنان امام استفاده نمایند.
کلیدواژهها: ابتلا، اختبار، دار دنیا، شداید، نعمات، ارتقای معنوی.
یکی از ویژگیهای بارز دنیا این است که دنیا دار ابتلا و امتحان است. وقتی سخن از ابتلا به میان میآید اغلبگمان میشود که دلالت آن تنها بر شداید و ناملایمات است.امام خمینی معتقد است که بلا و آزمون و امتحان و اختبار که واژههای هم معنا هستند، در نیک و بد استعمال میشوند (امام خمینی 1383: 236). البته لازم است ذکر شود که در این پژوهش تأکید ما بر ابتلا به شداید و ناملایمات است. آنچه در این مقال در باب ابتلا به شداید و ذکر نمونههایی از آن آورده میشود اشارهای بسیار مختصر است و پر واضح است که ذکر موارد ابتلا به طور کامل میسور نمیشود چرا که ابتلائات صور مختلف و پیچیدگیهایی دارند که از حدّ شناخت همه جانبة بشر خارج است به همین خاطر آنچه میآوریم تنها به گوشة ناچیزی از حقیقت ابتلا به شداید و بررسی آثار آن به ویژه به لحاظ تربیت روحانی انسان مربوط میشود.
ابتلا اهمیت فراوانی دارد و تاروپود زندگی انسان را شامل شده است. در قرآن کریم میخوانیم: «إنَّمَا اَمْوَالُکُم وَ اَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ» (تغابن:15) در این آیة کریمه اموال و اولاد که از جمله نعمات میباشند فتنه و آزمون و در آیة:«وَ نَبلُوَکم بالشَّرِّ وَ الخَیْرِ فِتْنَةً وَ اِلَیْنَا تُرْجَعُونَ» (انبیا:35) همة موارد نیک و بد و خیر و شر از موارد ابتلا معرفی شدهاند. بنابراین ابتلائات حوزة وسیعی دارند، امام صادق(ع) فرمود: «هیچ کف بستن و کف گشودنی (داد و ستدی) نیست جز آنکه برای خدا در آن خواست و حکم و آزمایش است» (کلینی1400 ج1 :278). لذا اگر گمان کنیم که تنها در شرایط خاصی مبتلا و مورد آزمون و امتحان هستیم در حقیقت پذیرفتهایم که در باقی شرایط آزاد و خارج از کنترل رها شدهایم. پذیرش این که انسان در معرض آزمونی دائمی است و لذا مبتلا میباشد پیش از هر چیز دال بر این است که حیات او عبث و بیهوده نیست و همه چیز معنا دار و غایتمند است و او به حال خود رها نشده و اعمالش مورد توجه، اثرگذار و ماندگاراست.
امام خمینی در بیانات خویش در کنار «ابتلا» از واژههایی همچون «اختبار»، «امتحان» و «بلا» نیز استفاده نموده است و همة آنها را به صورت مترادف به کار برده است. ابتلا در لغت به معنای دچار شدن و گرفتارشدن و در بلا افتادن است؛ همچنین به معنی آزمودن و امتحان کردن نیز میباشد (معین 1377 ج 1: 562). کاربرد بلا و ابتلا در مورد نیک و بد واقعیتی است که از لابلای دهها حدیث و روایت، آیات قرآن و بیانات بزرگان به دست آمده است. از باب نمونه در قرآن کریم آمده است، شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم و سرانجام به سوی ما بازگردانده میشوید (انبیا: 35). امام خمینی نیز معتقد است که هر چه از ناملایمات و شداید و امور مقابل آنها (از خوشیها و کامرواییها) که به بندگان میرسد همه بلا و اختبار و آزمون حق به شمار میآیند. البته بنا به فرمایش ایشان، اگر بلا به طور مطلق ذکر شود اشاره به ناملایمات و شداید دارد (امام خمینی 1383: 236).
امام خمینی در کنار واژة بلا و آزمون و امتحان از واژة اختبار نیز استفاده کرده است. اختبار از حیث لغت به معنی آگاهی دادن و خبر دادن از چیزی میباشد (معین 1377 ج 1: 164). هر آنچه از پیشامدهای نیک و بد که بشر با آنها مواجه میگردد حکایت از حقیقتی دارد، به همین جهت است که از بلا، به اختبار نیز تعبیر میشود. بلا، امری معرفت بخش است و برای کسی که صاحب تعقل باشد، خبر از حقایقی میدهد. معرفت بخش بودن ابتلائات تنها مختص به ناخوشایندها نیست، همانطور که ویژة امور خوشایند نیز نمیباشد. لذا هم شداید و ناملایمات و هم راحتیها و خوشیها دال بر معنا و مفهومی هستند. اولین معرفتی که صاحبان تفکر و عقل سلیم از مواجهه با هر گونه ابتلائی حاصل میکنند ادراک این امر است که هیچ پیشامدی پوچ و تهی از حقیقت و معنا و حکمی نیست. لازم است ذکر شود که علاوه بر این آگاهی، موارد مهم دیگری از آگاهی و معرفت نیز هست که تدبر در ابتلائات و حکمت وقوع آنها قابل حصول است و در مباحث آینده خواهد آمد.
امام خمینی قائل است انسان ولیدة طبیعت میباشد و دلبستگی طبیعی به امّ خویش دارد. توضیح اینکه، عُلقة انسان به این نشئه بدون وجود عوامل اختبار و آگاهی بخش تشدید شدنی است. و این در حالی است که دار دنیا دار فانی و سرای نقصان و ضعف است. لذا فطرت کمال طلب و البته غیر محجوبة انسان را راضی نخواهد ساخت. بنابراین آدمی نیازمند عواملی است که در نظام این عالم گنجانده شده و در شناخت این منزل و آگاهی دادن و ایجاد بصیرت نسبت به مأوای حقیقی، او را مدد رسانند و از غفلت نجات دهند. اگر افراد بنی نوع انسان به حال خود رها شوند در حیوانیت بالفعل باقی خواهند ماند. لذا بایستی عوامل آگاهی بخش و بیدارگر در دسترس انسان باشد تا دچار غفلت نشود و این نشئه را جایگاه ابدی و مطلوب فطری خویش نپندارد بلکه به این آگاهی برسد که این عالم دارالتربیت و خانة جهد و تلاش است و این تلاش نه برای خود این عالم که به منظور آمادگی و تهیأ برای حیاتی ابدی در عالمی برتر و بزرگتر است.
بر اساس آنچه ذکر شد بهره مندیهای آدمی از نعمات این نشئه و همچنین برخورد وی با انواع ناملایمات و ابتلائات جنبة سرگرمی و گذران اوقات اینطور نیست که دلالت بر هدف و مقصودی متعالی نداشته باشد، بلکه همه چیز به گونهای نظاممند جریان دارد و هدفی برتر در پسِ جریانات عالم و در باطن نعمات و نقمات نهفته است.
امام خمینی دنیا را دار امتحان[3] معرفی کرده و سپس سخن از امتیاز یافتن سعید و شقی و مطیع و عاصی از یکدیگر به میان میآورد (امام خمینی 1383: 245). ایشان در همین جا به کارکرد تعیین کننده و مهمی از امتحان و ابتلا اشاره نموده است و آن این است که امتحان، امتیازدهندة افراد بر طبق قابلیتی است که دارند. در سورة مبارکة هود آمده است: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمواتِ و الأرْضَ فِی سِتَّةِ أیَّامٍ وَ کَانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ لِیَبلُوَکُمْ اَیُّکُمْ أحْسَنُ عَمَلاً...» (هود:7): او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر آب قرار داشت (بهخاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدام عملتان بهتر است. در تفسیر این آیه آمده است که انسان هدف مهم آفرینش جهان هستی است. انسانی که باید در مسیر تعلیم و تربیت قرار گیرد و راه تکامل را بپوید و هر لحظه قرب او به خدا بیشتر شود. خداوند این آفرینش با عظمت را به این خاطر قرار داد که شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل میکنید (مکارم شیرازی1386 ج9: 44). بر اساس تفسیر حاضر انسان در دستگاه آفرینش محوریت دارد، او خلق شده است تا برای خداوند تربیت شود و به او تقرب یابد و بدین منظور است که مبتلا میشود.
ابتلائات جوهر واقعی هر فرد را آشکار میکنند؛ یعنی کسانی که شایستگی وصول به قرب حق را دارند بدین وسیله ارتقا مییابند و کسانی که قابلیت این قرب را ندارند در مسیر بُعدِ از حق که برطبق استعداد درونی ایشان است راه ضلالت را خواهند پیمود. لذا هر کسی بر اساس قابلیتهای خویش راه تکامل را (چه در جهت تقرب به حق و چه در جهت بُعد از خداوند) پیدا خواهد نمود. بنابراین ابتلائات امتیاز دهندة افراد و مشخِص و جداسازندة آنها بر اساس قابلیات ایشان به شمار میآیند.
امام خمینی معنی امتحان و اختبار را امتیاز واقعی بشر از یکدیگر میداند نه علم به امتیاز، چون علم حق تعالی ازلی و متعلق به هر چیز قبل از ایجاد است (امام خمینی 1383: 239 ـ 238). پس یکی از دلایل مهمی که ابتلای بشر را توجیه میکند مسألة «امتیاز» افراد بنی نوع انسان از یکدیگر است. آزمونها و ابتلائات که به امتیاز افراد میانجامد صفوف و مراتبی از آنها ایجاد میکند؛ یعنی در صف سعدا همگان در یک مرتبه قرار نمیگیرند، همانطور که در صف اشقیا همه در یک رتبه قرار ندارند.
لازم است ذکر شود که در مواضع گوناگون آنجا که سخن از امتیاز افراد به واسطة ابتلائات به میان آمده است غالباً مصادیق این امتیاز یکسان و محدود به حدود معینی نمیباشد. مسأله این است که در هر حال ابتلائات و آزمونهای الهی افراد را از یکدیگر ممتاز میکنند چه این امتیاز به لحاظ جدا ساختن صابران از ناشکیبایان باشد یا مدعیان ایمان از مؤمنان واقعی یا عاصیان از فرمانبرداران. در سورة مبارکة محمد میفرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی َنْعلَمَ الْمُجَاهِدیْنَ مَنْکُم والصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أخْبَارَکُمْ»: ما شما را قطعاً میآزماییم تا مجاهدان واقعی و شکیبایان شما را بازشناسانیم، و اخبار شما را بیازماییم (محمد:31). بر اساس این آیة شریفه نیز خداوند افراد را میآزماید تا کسانی که در راه او مجاهدت نموده و بر این امر صابر میباشند از صفوف مقابل خود جدا و ممتاز گردند.
حضرت علی(ع) در نهج البلاغه به آیة «إنَّمَا اَمْوَالُکُم وَ اُولادُکُمْ فِتْنَةً» (تغابن: 15) اشاره نموده و سپس میفرماید: «معنی آن این است که خدا آنها را به مالها و فرزندان میآزماید تا ناخشنود از روزی وی و خشنود از آن را آشکار نماید» (شهیدی 1378: 375). در این آیه بر اساس تفسیر امام علی(ع) باز مسأله امتیاز افراد مطرح میشود و ناخشنودان از خشنودان جدا می گردند.
از طریق ابتلائات، جناح حق و باطل و در نهایت سعدا و اشقیا از یکدیگر جدا میشوند. امام خمینی میفرماید دنیا دار امتحان و امتیاز شقی و سعید، مطیع و عاصی از یکدیگر است. بر اساس قول ایشان صفوف ممتاز شده در دو صف سعدا و اشقیا خلاصه میشوند.[4] ایشان در چهل حدیث اشاره میکند به اینکه در این امتحان و اختبار، حجت خدا بر خلق تمام میشود و هلاکت و شقاوت و سعادت و حیات هر یک از افراد از روی حجت روشن میگردد و راهی برای اعتراض نمیماند (امام خمینی 1383: 239). این قول امام دال بر این است که ابتلائات و امتحانهای الهی قابلیتها و استعدادهای افراد را میسازند و آنها را به هستی لایق خود رهنمون میشوند و بالنتیجه عدهای هستی لایقشان این میشود که از اشقیا باشند و عدهای دیگر به سعادت نایل گشته و از اشقیا ممتاز میشوند.
سابق بر این ذکر شد که ابتلا و آزمون الهی در دار دنیا سنّت و نظام تخلف ناپذیر الهی است و امری است که تحقق آن حتمی میباشد. بنابراین هیچ امری در این عالم رخ نمیدهد که خارج از این نظام و سنّت لایتخلف باشد، امام علی(ع) میفرماید: «کسی از شما نگوید، خدایا از فتنه به تو پناه میبرم چه هیچ کس نیست مگر اینکه در فتنهای است. لیکن آن که پناه خواهد از فتنههای گمراه کننده پناهد...» (شهیدی 1378: 375). سپس حضرت اشاره میفرماید به این آیه کریمه که: «إِنَّمَا اَمْوَالُکُمْ وَ اُولادُکُم فِتْنَةٌ وَ اللهُ عِنْدَهُ اَجرٌ عَظِیم (تغابن:15). بنابراین زندگی در دار دنیا یعنی اینکه همگان در حوزه و محدودة این سنّت قرار گرفتهاند.
مطلب دیگری که جا دارد مورد بحث قرار گیرد اشاره به یک دسته بندی کلی در باب ابتلائات است. با اندکی مداقه در مسألة ابتلائات میتوان دریافت ابتلائاتی که در دنیا افراد بنینوع انسان با آنها روبرو میگردند دو دستهاند: دسته اول ابتلائاتی هستند که خارج از حوزة کنترل انسان میباشند، به طوری که تلاش و کوشش آدمی در دفع آنها بیتأثیر است. از آن جمله میتوان به ابتلائاتی همچون پیری و مرگ یا نظام آمیختگی عالم هستی به کامیابیها و ناکامیها که جزء لاینفک آن است اشاره نمود. دستة دوم ابتلائات و حوادثی هستند که تلاش و کوشش آدمی در وقوع یا رفع آنها دخیل است. مثل پاداشها یا کیفرهایی که بیشتر بازتاب طبیعی و تکوینی اعمال انسانهاست که دامنگیر آنها میشود.
نقش انسان در باب آن دسته از ابتلائاتی که خارج از حوزة کنترل بشر نمیباشند این گونه قابل توجیه است: اول اینکه، غالباً کردارهای انسان موجد و موجب یک سری ابتلائات میگردد؛ یعنی هم کیفرها و هم پاداشها[5] اغلب بازتاب طبیعی اعمال انسانهاست- گرچه تأکید ما در اینجا بر ابتلا به شداید و ناملایمات است. امام رضا(ع) به نقل از امام اول شیعیان چنین آورده است که فرمود:« دندان به خنده منما با اینکه به کردارهای رسوا اندری و از بلای شبگیر آسوده مباش با اینکه به بد کرداری به سر بری» (کلینی 1400ج3: 403). این قول اشاره، به کیفرهایی داردکه بازتاب کردارهای بد آدمی هستند. عصیان و گناه نقش عمدهای در ابتلا به مصایب و ناملایمات و ضرر و زیان در جسم و مال و اولاد و امثال اینها دارد، اما تلاش و کوشش انسان نیز در رفع این نوع ابتلائات مؤثر است؛ چرا که دوری از گناه و عصیان در حد توان امری شدنی است. استغفار از ذنوب و اصلاح نمودن ضعفها و جبران کردن کاستیها چیزی نیست که خارج از حوزة توان آدمی باشد. در اینجا سؤالی مطرح میگردد و آن اینکه آیا ابتلائات، چه از سنخ دستة اول باشند یا از سنخ دستة دوم، اموری هستند که بتوان در مورد آنها تعبیر به «شر» نمود؟ به بیانی دیگر اکنون باید به این جواب رسید که آیا ابتلائاتی که دامنگیر بشر در این نشئه میشوند شرند و اصلاً شرور چگونه تعریف میشوند و چه جایگاهی در عالم ملک دارا میباشند؟
پیش از پرداختن به بحث جایگاه شرور در عالم، لازم است معنای شر را بیان کنیم. «شر» در لغت به معنای بدی، فساد و تباهی است (معین 1377 ج 2: 2034). در اصطلاح تعبیر شر در مورد ناملایمات و امور ناروا بهکار میرود. امام خمینی تمام عوالم را دارای کمال و نورانیت میداند؛ سپس میفرماید این کمال و نورانیت پرتو نور و کمال حق است (امام خمینی 1378: 36). بنابراین عوالم خالی از نور و جمال و کمال نمیباشند. شهید مطهری نیز وجود را مساوی با خیر میداند و قائل است که شر امری اضافی و نسبی میباشد و هر شری، خیری را در بردارد (مطهری 1357: 85).
به رغم آنچه در باب نورانیت و کمال ساری در عوالم وجود آورده شد، وجود نقایص و کدورات را در این نشئة دنیا نمیتوان انکار کرد. نقایصی همچون جهلها، فقرها و بیماریها و حوادث ناگوار طبیعی و مرگ و پیری و امثال اینها در این عالم وجود دارند که غالباً از آنها تعبیر به شرور و بدیها می شود. صاحبان اندیشه و بزرگان ما اینگونه ناملایمات را شر محض تعبیر نمیکنند. علامه طباطبایی دراصول فلسفه و روش رئالیسم قولی دارد که در آن شر و فساد و نظایر آنها را بدیها و نارواییهایی میداند که در جهان ماده پیدا میشوند. از سوی دیگر، مفهوم بد و ناروا را مفهومی معرفی میکند که در مقایسه با خوب و روا محقق میشود (علامه طباطبایی بی تا ج5: 172). امام خمینی شر بالذات را عدم وجود یا عدم کمالات وجود میداند و معتقد است اطلاق آن به اشیای دیگر از جمله موذیات و حیوانات ضارّه امری بالعرض است (امام خمینی 1383: 641). توجیه دیگری که امام خمینی در این باب ارائه میدهد این است که میفرماید:
تمام نقایص و قصورات و جمیع ظلمات و کدورات و همة اَعدام و فقدانات و کلیه قذارات و کثافات و قاطبة خسّت و نکبت و جملة ذلّت و وحشت، به نقص امکانی و بحر اجاج هیولایی برگشت کند و این شجره خبیثه، امّ الفساد و مادة الموادّ همه این امور است (امام خمینی 1378: 36).
ملاصدرا نیز در شواهد الربوبیه هر ظلمتی در عالم وجود را به هیولی راجع می داند و آن را ریشه دنیا و منبع همه شرور میداند (ملاصدرا 1385: 231).
لذت درک خیرات و ملایمات در گرو این است که شداید و شرور نیز به نوعی تجربه شده باشند. مشقات و سختیها به خوشیها و راحتیها معنا و مفهوم میبخشند. کسانی که ناملایمات را تجربه کردهاند قدر عافیت را میدانند بنابراین خیرات و شرور به نوعی مکمل یکدیگرند. البته این در مورد شروری است که از سنخ نیستی به شمار نمیآیند. شروری که از سنخ نیستی میباشند ریشه در عدم قابلیت قابلها دارند و ریشة شروری که از سنخ نیستی نمیباشند در جداییناپذیری آنها از خیرات است (مطهری 1357: 147). امام خمینی عالم طبیعت را نشئهای توصیف میکند که نقصان و تنگی آن علت تمامی این شرور و امراض و هلاک و حوادث مهلکه و امثال اینهاست وتصادمات و تضادی که بین موجودات است سبب این امور می باشد (امام خمینی 1383: 643). این است علت اینکه اساساً فطرت کمال طلب و سلیم انسان را چنین عالمی قانع نمیکند، لذا اگر عواملی همچون ابتلا به شداید موجب تنفر او از چنین نشئهای گردند انتظار میرود به عنوان عوامل سازنده و تربیتی روحانی مورد استقبال قرار گیرند. البته این تأثیر ـ همانطور که گفته شد ــ در مورد فطرت سلیم قابل صدق است و فطرت سلیم به تعبیر امام فطرت غیر محجوبه میباشد؛ یعنی فطرتی که از اصل نخستین خود مهجور و محجوب نشده باشد.
در توضیح اینکه گفتیم سبب شرور و مهلکات و موذیات و امثال این امور در نشئه دنیا به فرمودة امام خمینی تضادها و تصادمات بین موجودات است، بایستی بیفزاییم که تضاد و تزاحم جاری در این نشئه، لازمة تکامل نظام هستی میباشد. از اینرو حکما گفتهاند: «لو لا التضاد ما صحّ دوام الفیض عن المبدأ الجواد». عالم ماده بهواسطه همین تزاحم و تضاد بسط مییابد و ماده قابلیت صورتهای جدید را پیدا میکند. بنابراین گرچه این تضادها و تزاحمها و شرور و مهلکات و موذیات در نشئة دنیا که متصف به نقصان و ضعف است اتفاق میافتد اما همین عالم به لحاظ اینکه دارالتربیت آخرت است و از سوی دیگر هر آنچه را که میتوانست دارا باشد، دارد نظام احسن است.
در قرآن کریم آمده است: «َلقَدْ خَلَقْنَا إلانْسانَ فِی کَبَد» (بلد: 4): همانا انسان را در رنج و سختی آفرینش کردهایم. در آیهای دیگر سخن از موارد مختلف ابتلا به سختیها و ناملایمات به میان میآید و سپس خداوند صابران را بشارت میدهد «وَ لَنَبْلُونَّکُمْ بِشَیءٍ مِنَ الخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأمْوَالِ وَ الْأنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ» (بقره: 155). بر اساس این آیة کریمه، ابتلا به مشقات مذکور و یقیناً صبر که به عنوان بهترین عملکرد در مواجهه با آن مشقات میباشد بابی برای بشارت الهی میگشاید. پس میتوان پی برد که ابتلا به مشقات و ناملایمات میتواند از جایگاه مثبتی برخوردار باشد؛ لذا شر به معنای مطلق کلمه نه تنها در عالم وجود ندارد بلکه بلایا و مشقات و ناملایمات ظهوراتی از نعمات و الطاف میباشند که در لباس قهر ظاهر شدهاند.
امام خمینی دنیا را جایگاه نقصان و ضعف معرفی میکند (امام خمینی 1383: 245) و ابتلائات و ناملایمات را موجب انصراف از چنین جایگاهی میداند (امام خمینی 1383: 240). لذا این ناملایمات و ابتلائات را به معنای مطلق کلمه نبایستی شر تعبیر کرد؛ به دلیل اینکه انسان را از نشئهای که جایگاه واقعی و ابدی او نیست انصراف میدهند. ناملایمات و ابتلائات شرور حقیقی نیستند بلکه بلایایی شرند که بازتاب فطرت جدا مانده از اصل خویش و به تعبیر امام فطرت محجوبه میباشند. امام خمینی جمیع شروری را که در این عالم از انسان صادر میشود از احتجاب فطرت میداند (امام خمینی 1378: 82). اگر بلایایی که بازتاب اعمال نادرست آدمی هستند در نشئة دنیا واقع شوند، شرور مطلق و بدی محض،تعبیر نمیشوند؛ لیکن اگر بنا باشد بازتاب اعمال حاصل از فطرت محجوبه در عوالم برتر به آدمی برگردد بلای واقعی خواهد بود. از سوی دیگر، اگر کسانی که از فطرت سلیم خویش دور ماندهاند علیرغم ملاقات کیفر اعمال نادرست خویش در این نشئه، از آثار سازندة این ابتلائات و شداید ــ اگر از سنخ شداید باشد ــ بهرهمند نگردند به یقین آنچه بعد از این دامن ایشان را خواهد گرفت شر و بدی خواهد بود! بنابراین نکبتهای واقعی نتایج اعمال وآثار اعمال انسان میباشد (مطهری 1357: 187). همانطور که ذکر شد مراد از این نکبتهای واقعی بازتاب اعمال نادرست انسان در نشئة آخرت است. در منهاج العابدین آمده است: «مکروهی و ابتلائی نباشد الا برای مصلحت تو که ترا بدان شعوری نباشد» (غزالی 1365: 179). امام صادق(ع) میفرماید: «...اجر بزرگ برای بلای بزرگ است و خدا مردمی را دوست ندارد جز آنکه آنها را گرفتار کند» (کلینی1400 ج3: 172).
در اندیشة امام خمینی، ناملایمات و ابتلائات جایگاهی برجسته و نقشی مهم و تکامل دهنده در این نشئه ایفا میکنند. بر اساس اندیشة ایشان که ناملایمات و شداید را موجب تنفر و انصراف نسبت به دار دنیا میداند بهطوری که هر چه ناملایمات بیشتر باشد این تنفر و انصراف نیز بیشتر میشود (امام خمینی 1383: 240). بلایا و ناملایمات پلی هستند برای رساندن انسان به آسایش نهایی. البته این رستگاری در گرو اتخاذ عملکردی صحیح در برخورد با ابتلائات و ناملایمات و به بیانی بهتر بهرهگیری درست در جهت تربیت باطنی و روحانی میباشد و گرنه شر و بدی را به دنبال خواهد داشت. آنچه گفته شد تنها شامل برخورد با ناملایمات نمیشود بلکه کامرواییها نیز مستلزم برخورد صحیح و بهرهگیری درست از آنهاست. به یقین عکسالعملها در قبال ابتلائات یکسان نیستند به همین علت است که افراد انسان به وسیلة ابتلائات و آزمونهای الهی از یکدیگر ممتاز میگردند؛ یعنی ایشان با توجه به چگونگی برخورد با ابتلائات صفوف خود را معلوم میکنند.
بنا به عقیدة امام خمینی، راحتی مطلق در این دنیا یافت نمیشود و حال آنکه منتهای مرام هر انسانی دست یافتن به راحتی مطلق است، و تفاوت افراد در مصداق یافتن برای این طلب فطری میباشد. مطلب اینجاست که اساساً آن عده از افراد که راحتی مطلق را در عالم مُلک و نشئة دنیا جستجو میکنند، در برخورد با ناملایمات به ناامیدی یا عصیان کشیده میشوند. ایشان قائل است، صاحب فطرت محجوبه، چون کمال را در امور دیگر تشخیص داده، رضایت و خشنودی او به آن امور است و اگر خللی به محبوب او که دنیا و آمال نفسانیة اوست وارد شود، به حسب فطرت خویش از آن کس که این خلل را به آن وارد کرده سخطناک میشود (امام خمینی 1378: 165). بر این اساس فردی که دنیا را غایت به شمار میآورد و مطلوب فطری او دنیا و آمال نفسانی است، ناملایمات و ابتلائات را به جز شر محض که مخرب دنیای او و براندازندة آسایش و راحتی دنیویاش میباشند، نمی بیند. بنا به فرمایش امام، وقتی که اهل دنیا چیزی از زخارف دنیوی را از دست میدهند به حزن و اندوه بیپایان مبتلا میشوند و در برابر مصایبی که به آنها وارد میشود تاب و توان ندارند و لذا دائماً در رنج هستند و راحتی قلب و جسم ندارند (امام خمینی 1383: 564). این دسته از افراد اگر اظهار تنفر و اندوه و خشم از دنیا دارند نه به دلیل معرفت آنها به جایگاه واقعی عالم ملک، که به دلیل خشم از قضای الهی و تقدیر آنهاست. حضرت علی(ع) میفرماید: «کسی که از دنیا اندوهناک است از قضای خدا خشمناک است» (شهیدی 1378: 398). بنا به قول امام خمینی باطن و قلب انسان غیر صابر، مضطرب و دلش لرزان و متزلزل است و این خود بلیه و مصیبتی فوق مصایب است که سربار انسان میشود و راحتی را از او سلب میکند (امام خمینی 1383: 262).
امام خمینی به صبر در ابتلائات تأکید ویژهای دارد. جایگاهی که صبر به عنوان عملکردی نیکو در برخورد با بلیات و شداید در آرای امام دارد جایگاهی والا و در خور توجه است. ایشان همواره توصیه میکند به اینکه افراد در پیشامدهای ناگوار و بلیات روزگار و همچنین مشقات عبادات و مناسک و تلخی ترک لذات نفسانیه بهواسطة فرمان ولی نعمت خویش صبر کنند (امام خمینی 1383: 261). امام قائل است به اینکه کسانی بر واردات بیتابی و از فقدان مطلوبات طبیعیه جزع میکنند که محتجب به حجابهای نفسانیة طبیعیه بوده و زنگار خودبینی و خودخواهی آینة قلب ایشان را فراگرفته باشد (امام خمینی 1378: 420).
شهید مطهری نعمتها و همچنین شداید و بلایا را موهبت معرفی میکند زیرا قائل است که میتوان از هر یک از آنها بهره برداری عالی کرد و همچنین ممکن است بلا و بدبختی به شمار آیند، چرا که ممکن است هر یک از آنها مایة بیچارگی و تنزل شوند (مطهری 1357: 186-185). ایشان در همان جا اشاره میکند به اینکه نعمت بودن و نقمت بودن بستگی به نوع عکس العمل انسان در برابر آنها دارد؛ سپس عملکرد صحیح در برابر نعمات را، شکرگزاری و در قبال نقمات را صبر و بردباری و نه بیارادگی یا سست عنصری، ذکر میکند (مطهری 1357: 186-185). بنا به عقیدة امام خمینی، صبر موجب تخفیف مصیبت شده و سبب میگردد که قلب بر بلیات و اراده بر مصایب غالب و قاهر شود (امام خمینی 1383: 262).
پیشتر ذکر شد که تمام انسانها در معرض ابتلائات قرار میگیرند چرا که ابتلا از نظام عالم هستی منفک نمیشود؛ اما فلسفة ابتلای صفوف مختلف انسانها متفاوت از یکدیگر است. عدهای از افراد مبتلا میشوند و در این ابتلا اعمال نادرست ایشان دخیل میباشد، و عدهای دیگر به گونهای دیگر مبتلا میشوند و این ابتلا با اعمال درست و پسندیدة ایشان مرتبط است؛ اما مطلب مهم این است که فلسفه یا حکمت این ابتلائات متفاوت است.
در میزان الحکمه به نقل از امام علی(ع) آمده است که فرمود: «بلا برای ستمگر تأدیب است و برای مؤمن امتحان و برای پیامبران مقام و درجه» (محمدی ری شهری1383 ج2: 583). بخشی از ابتلا به شداید به علت ارتکاب گناه و عصیان و تجاوز از حدود الهی و انسانی است که گریبانگیر انسان میشود. قرآن کریم میفرماید: «وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیِکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ» (شوری: 30): آنچه از رنج و مصایب به شما میرسد همه از دست (اعمال زشت) خود شماست در صورتی که خدا بسیاری از اعمال بد را عفو میکند. مفضل بن عمر گوید حضرت ابوعبدالله(ع) فرمود:
ای مفضل از گناهان بپرهیز و شیعیان ما را نیز از آن برحذر بدار به خدا سوگند گناه به احدی نزدیکتر از شما نمیباشد. اگر ایذا و آزاری از سلطان به یکی از شما برسد، محققاً بهخاطر گناه و معصیتی است که مرتکب شده و اگر بیماری به یکی از شما عارض گردد حتماً به جهت گناهی است که انجام داده چنانچه اگر رزق و روزی از او حبس شده صرفاً بهخاطر گناهی است که از او صادر گردیده و همچنین اگر هنگام مرگ امر جان دادن بر او سخت و مشکل گردد فقط بهخاطر صدور گناه از اوست ولی حاضرین میگویند به واسطه فرا رسیدن مرگ متألم و بدحال گردیده...ای مفضل میدانی برای چه چنین است...به خدا سوگند شما بهخاطر گناهان در آخرت عقوبت نخواهید شد بلکه ابتلائات و شداید در دنیا که به آنها گرفتار میشوید کفاره گناهانتان میباشد (شیخ صدوق 1380 ج1: 937، 935).
در این روایت ضمن اینکه مبحث عقوبت گناهان مورد اشاره قرار گرفته، از سوی دیگر جبران کنندگی این ابتلا که با عنوان عقوبت نام نهاده شده مورد تأکید است.
در سوره مبارکة تغابن نیز میفرماید: «مَا أصَابَ مِنْ مُصِیبةٍ إلاّ بِإذْنِ اللهِ وَ مَنْ یُؤمِنُ بِالله یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمْ» (تغابن :11): هیچ مصیبتی رخ نمی دهد مگر به اذن خدا و هر کس به خدا ایمان آورد خدا قلبش را هدایت میکند و خدا به هر چیز داناست. در تفسیر نمونه، این آیه چنین تفسیر شده است: قرآن درباره آن دسته از مصایب که انسان به نحوی در آن نقش دارد میفرماید به خاطر اعمال خود شما دامنگیرتان شده است (مکارم شیرازی 1386 ج24 :210). بر این اساس بخشی از ابتلا به ناملایمات و شداید حاصل اعمال خود انسان است و البته این امر نیز خارج از اذن خداوند صورت نمیگیرد؛ یعنی حتی در مصایب و ناملایمات و شدایدی که خود انسان در ابتلا به آنها نقش دارد بی شک اذن و اراده حق نافذ است. گفتنی است که یک سری ابتلائات ــ همانطور که سابق بر این اشاره شد ــ خارج از حوزة کنترل بشر هستند که تنها به اذن و خواست و ارادة حق و بدون اینکه انسان نقشی در آنها داشته باشد اتفاق میافتند.
مطالب فوق که در باب عقوبت بیان شد، مقدمهای است برای بیان اینکه، بازتاب اعمال ناپسند که اساساً با عنوان عقوبت گناه از آنها یاد میشود جبران عصیان و خطا و گناه آدمی به شمار میآیند (در روایت فوق الذکر از حضرت ابوعبدالله(ع) به این مهم اشاره شد). با عنایت به آثار مثبتی که ابتلا به شداید و ناملایمات در سازندگی روحی افراد و تأدیب ایشان دارد ــ البته در صورت اتخاذ عملکردی صحیح در قبال آنها ــ حتی اگر شدایدی که در نشئة دنیا دامنگیر انسان میشوند عقوبتی باشند برای کردارهای ناپسند انسان، باز این امر رحمت و نعمتی از جانب حق است، زیرا اولاً، شداید و ناملایمات به طور کلی قهرمان آفرین و سازنده هستند و نقش اساسی در تأدیب افراد دارند. ثانیاً، جبران گناهان محسوب شده و بالنتیجه موجب ایمنی از عذاب اخروی بوده یا آن را کاهش میدهند. عقوبتی که به خاطر گناهان انسان، گریبان او را میگیرد خود از موارد ابتلا به شداید است اما از سوی دیگر کارکردی از ابتلا به شداید است به این معنا که یکی از کارکردهای ابتلا به شداید، رساندن انسان به عقوبت و مصیبت و بازتاب اعمال نادرست او میباشد تا بدین وسیله او را از ناپاکی حاصل از گناه و شقاوت اخروی برهاند. و دیگر اینکه غالباً موجبات تربیت و تأدیب فرد را فراهم میسازند البته در صورتی که خود فرد بهرة درستی از این ابتلائات بگیرد.
عقوبت اعمال ناپسند، چه در مورد مؤمنین و چه در مورد غیر مؤمنین ــهمانطور که ذکر شد ــ دال بر رحمت و نعمتی از جانب خداوند در حق بندهاش است. اگر علی رغم خطایا و ذنوبی که فرد مرتکب میشود، شادیها و لذات دنیوی به او روی آورد جای تأمل و سؤال است. آیت الله حسینی طهرانی در معادشناسی آورده است؛ هر لذّتی که کافر در دنیا ببرد جزای اعمال حسنة اوست و چون کافر معنای تقوی و تقرب را درک نمیکند و اعمال حسنهاش برای نیات دنیوی است خداوند نیز پاداش دنیوی به او عنایت میکند و این پاداشها به صورت برخورداری او از مال و جاه و انواع تنعم است (حسینی طهرانی 1361 ج2: 148-147).
خطایا و غفلتهایی که ناگزیر ممکن است از هر فردی سر بزند برای مؤمنین[7] نیز ثابت است. مؤمنین علاوه بر این که به عقوبت غفلتها و خطایای خویش دچار میشوند و بدین وسیله کفاره ذنوب ایشان میشود، ابتلائاتی نیز دارند که ارتباطی به گناه و خطا نداشته و صرفاً امتحان و آزمونی از جانب حق است.گفتنی است آنچه به عنوان عقوبت اعمال ناپسند از آن یاد میشود علیرغم آثار مثبتی که به عنوان جبران و کفارة ذنوب به دنبال دارد، طبق فرمایش امام علی(ع) در حدیث اخیر، در تأدیب و تربیت فردی که مرتکب ستم و گناهی شده است نقش به سزایی دارد و البته این نقش تربیتی برای مؤمنینی هم که مرتکب ستم و گناهی میگردند ثابت است و اگر ابتلا به شداید در حق ایشان به دلیل گناه و ستمی نباشد بنا به روایت فوق، امتحان است.
همانطور که در تعریف امتحان و آزمون الهی گفته شد، معنای امتحان «امتیاز» است؛ یعنی امتحان، فرایندی است که دست کم دو دسته از افراد را از یکدیگر ممتاز میسازد که در مباحث سابق از این دو دسته با عناوینی همچون سعدا و اشقیا یاد شد. وقتی سخن از امتیاز صفوف افراد از یکدیگر به میان میآید این امتیاز بدین معنا نیست که امتحان کننده از عاقبت امر آگاه نبوده و این امتحان برای وی به منزلة تعیینکنندة رتبة افراد است. امام خمینی معنی امتحان و اختبار را امتیاز واقعی بشر از یکدیگر میداند نه علم به امتیاز چون علم خداوند ازلی بوده و قبل از ایجاد متعلق به هر چیز میباشد. بنابراین امتحان فرایندی است که قابلیتهای افراد در آن عرصه و طی آن فرایند آشکار میشود و به کمال و به فعلیت خود میرسند. در همین مسیر است که عدهای به تکامل روحی و معنوی لایق خود واصل میگردند و عدهای دیگر از مجرای این ابتلائات در صف اشقیا قرار میگیرند؛ چرا که قابلیت سعادت را دارا نبودهاند.
پیشتر گفته شد که بخشی از ابتلائات در حوزة کنترل بشر هستند؛ یعنی انسان در اینگونه ابتلائات نقش دارد. در باب نقش انسان در ابتلا به شداید ــ به عنوان قسمی از موارد ابتلا ــ بایستی ذکر کرد که ابتلا به شداید دربرگیرندة فلسفهای تأمل برانگیز است. اگر نقشی که انسان در ابتلا به شداید دارد از نوع انجام اعمال و کردارهای ناپسندی باشد که ناملایمات و شداید بازتاب طبیعی آن است اساساً اینگونه شداید ــ همانطور که گفته شد ــ با عنوان عقوبت گناه و عصیان معرفی میشوند. از سوی دیگر گفته میشود مؤمنین نیز ابتلا به شداید و ناملایمات دارند، بلکه ابتلای آنها بیش از سایرین است؛ اما این ابتلا در حقّ آنها لزوماً عقوبتی برای گناهان نیست و اگر چنین نیز باشد رحمتی از جانب حق است و جبران گناهان به شمار میآید. عمرو بن جمیع از قول امام صادق(ع) آورده است که فرمود: «به راستی بنده مؤمن در دنیا غمگین و اندوهناک شود تا از آن بیرون رود و گناهی بر او نباشد» (کلینی 1400 ج4: 196)؛ یعنی ابتلا مؤمنین به شداید و ناملایمات و رنجها به این جهت که موجب آمرزش گناهان میشود التفات حق تعالی برای ایشان است.
واقعیت امر این است که ابتلای مؤمنین به ناملایمات بیارتباط بهعبودیت و ایمان آنها نیست. ایمان و بندگی زمینهساز ابتلا به شداید در حقّ مؤمنین است و این امر با التفات و رحمت حق در مورد ایشان قابل توجیه میباشد. در علل الشرایع از قول حضرت ابی عبدالله(ع) آمده است که ایشان به نقل از کتاب امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: «...مؤمن به مقدار اعمال نیکی که انجام داده مبتلا میشود» و سپس ذکر شده است که اساساً مؤمن به میزان اعمال و کردار نیکی که انجام داده مبتلا میگردد افرادی که دین و اعمالشان صحیح است، ابتلائشان سخت و شدید است (شیخ صدوق1380 ج1: 169). امام خمینی در شرح حدیث «و من سخُف دینه و ضعُفَ عقله قلَّ بلاءُه» سخن از یک قسم از بلایا که روحانیه می باشند به میان آورده و در این قسم شداید سهم کسانی را که شدت ادراکشان بیشتر است بیش از دیگران ذکر میکند. میفرماید: بلیات اعم هستند از جسمانیه و روحانیه اشخاصی که ضعیف العقل بوده و ادراکشان کم است به مقدار ضعف عقل و ادراک خود از بلایای روحانی و ناملایمات عقلی در امانند بر خلاف کسانی که عقلشان کامل و ادراکشان شدید است که به مقدار کمال عقل و شدت ادراک خود بلیات روحانی آنها زیاد می شود و هر چه ادراک کاملتر و روحانیت قویتر باشد بلیات بیشتر و ادراک ناملایمات افزون میگردد (امام خمینی 1383: 246). بنا به فرمایش ایشان این قسم از شداید نیز که از سنخ ابتلا به ناملایمات روحانی هستند در حق کسانی که مقام روحانی و ادراک عقلانی قویتری دارند بیشتر است، میفرماید:
هرکس عظمت و جلالت ربوبیت را بیشتر ادراک کند و مقام مقدّس حق جل و علا را زیادتر بشناسد، از عصیانبندگان و هتک حرمت آنها بیشتر متأثر و متألم گردد، و نیز هر کس رحمتش و عنایت و لطفش به بندگان خدا بیشتر باشد از اعوجاج و شقاوت آنها بیشتر اذیت میشود(امام خمینی 1383: 246).
امام خمینی عمدة سرّ این که خدا چرا مؤمنین را مبتلا (به شداید) میکند «محبت» خدا نسبت به آنها ذکر میکند (امام خمینی 1378: 174). ایشان درجات کثرت ابتلا را به درجات فضل افراد میداند (امام خمینی 1383: 236).
جهت دیگری از دلایل ابتلای مؤمنین به شداید و ناملایمات در قولی از امام خمینی که در ارتباط با شرح حدیث شریف «...ان الله لم یجعل الدنیا ثواباً لمؤمن و لا عقوبةً لکافر»میباشد اینطور بیان شده است:« جهت اینکه مؤمن در این عالم مبتلا به بلیّات شود آن است که خدای تعالی قرار نداده این دنیا را ثواب برای مؤمنی و نه سزا برای کافری» (امام خمینی 1383: 245)؛ لذا ابتلای مؤمنین به شداید در دنیایی که نعمات و مشقات آن فانی است تجارتی پر سود برای آخرت ایشان که عالم باقی است خواهد بود و اگر این ابتلا به شداید در مورد کافران نیز به منظور عقوبت گناهانشان در همین نشئه اتفاق میافتاد برای ایشان رحمت بود. بنابر آنچه ذکر شد اگر گفته میشود ابتلا به شداید و ناملایمات در حق مؤمنینامتحان است بدین معناست که از مجرای همین شداید، زمینههای ارتقا و تکامل و تقرب به حق برای ایشان فراهم میشود و اگر عقوبت گناهان و خطایا و غفلتهای ایشان نیز باشد عین رحمت و نعمت است.
طبق حدیث شریفی که از قول امام علی(ع) در آغاز همین مقال ذکر کردیم بلایا در حق پیامبران مقام و درجه محسوب میشود. از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: «به راستی سخت ترین مردم در بلا پیغمبرانند و سپس آن کسانی که پهلوی آنانند سپس افراد به ترتیب مقام و منزلتی که نزد خدا دارند» (کلینی1400 ج3: 375). بنابراین شدت گرفتاری انبیا و ائمه بیش از دیگران است و این نکته در آثار متعدی که به مبحث ابتلائات پرداختهاند مورد اشاره قرار گرفته است. در ترجمة جلد هفتم بحارالانوار نقل است، بریدة بن حصیب اسلمی گفت که پیامبر(ص) از قول خدای تعالی در مورد حضرت علی(ع) میفرماید: من او را ممتاز به بلا و گرفتاری کردهام که هیچ یک از امت تو به آن گرفتار نخواهد شد... (مجلسی1364 ج5: 170).
انبیاء و اولیاء به انواع شداید و ناملایمات از امراض و فقر و تنگدستی و آزار دیدن از خلایق و ابتلائات سخت دیگر مبتلا میشوند و از این حیث تفاوتی با افراد عادی ندارند؛ اما مطلب اینجاست که ابتلا ایشان ــ بالاخص ائمه معصومین(ع) ــ به شداید بهخاطر گناهی نیست که مرتکب شده باشند. از قول امام باقر(ع) نقل شده است که درباره بلایایی که به ائمه(ع) وارد شده به شخصی به نام حمران میفرماید:
این بلاها که به آنان رسید به خاطر گناهی نبود که مرتکب شده باشند و به حساب گناهی نبود که مخالفت خدا کرده باشند بلکه برای رسیدن به منزلت و کرامتی بود از طرف خدا که خدا خواسته بود بدین وسیله بدان برسند، مبادا درباره آنها مذاهب باطله بر تو چیره شوند و تو را از راه حق بهدر برند (کلینی1400 ج2: 12).
بنابراین ابتلا به شداید و ناملایمات نه تنها به لحاظ معنا و باطن، اموری نامطلوب و شر نیستند بلکه چه در حق ستمگران و چه در حق مؤمنین و انبیا و اولیاء دلالت بر رحمت و خوشی و نعمت بالاخص در نشئة اخری دارند. شهید مطهری قول تأمل برانگیزی در باب جایگاه مثبت و مطلوب ناملایمات در زندگی بشر، بیان کرده است. ایشان به نقل از روایات آورده است:«رسول اکرم حاضر نبود از غذای کسی تناول کند که هیچ وقت شدت و سختی و گرفتاری به سراغ او نیامده است. این را علامت عدم قابلیت او و دور بودن از خدا میدانست» (مطهری 1358: 175).
با توجه به ویژگیهایی که دار دنیا دارد و آثار منفی که بر حبّ دنیا مترتب است و مضراتی که از قِبَل محبت و تعلق خاطر به دنیا دامنگیر انسان میشود، اگر عواملی در دنیا باشند که موجبات انصراف از چنین نشئهای را فراهم کنند مطلوب فطرت پاک و عقل سلیم خواهند بود. خوشیها و راحتیهایی که در این نشئه انسان را مشغول میکنند مطلق و کامل نیستند، اما در هر صورت موجبات تعلق خاطر و محبت آدمی به این نشئه را فراهم کرده و در نتیجه انسان را دچار غفلت میکنند. بنا به فرمایش امام خمینی، هر لذتی که انسان از این عالم میبرد ــ در صورتی که محدود به حدود الهیه نباشد ــ موجب قرب آدمی به دنیا میشود و علاقه به روحانیت و حق را کم میکند (امام خمینی 1378: 84). اما از سوی دیگر بر عقل سلیم ثابت است هر خوشی و راحتی که فانی، محدود و مهم تر از همه، پیچیده شده به دردها و سختیها و نقایص باشد، شایستة دلبستگی نمیباشد و این در حالی است که اگر کامرواییها و خوشیهای فریبنده، به طور پی در پی در زندگی هر فردی خود را نشان دهند همانطور که از قول امام نقل شد موجبات دلگرمی و وابستگی وی را به این نشئه فراهم میکنند؛ نشئهای که نقص بزرگتر آن فانی بودن آن است. لذا بدیهی است کارکرد مهم شداید و ناملایمات و مشقاتی که در این دنیا دامنگیر افراد میشوند انصراف دادن ایشان از دنیا است. خواجه نصیر طوسی قولی دارد که: چون خداوند بندهای را دوست بدارد او را از دنیا انصراف و احتماء میدهد همانگونه که بیمار از آب احتماء و انصراف داده میشود (طوسی 1377: 148). بنابراین بلا و سختی در حق مؤمن نوازشی از جانب حق تعالی میباشد. به این معنا که شداید دال بر خشونت و غضب نیست بلکه نشان رأفت و دوستی و عطوفت است درست همانند هدیهای که نشان از یادکرد و محبت به کسی است که هدیه به نام او و برای او آورده میشود.
انس گرفتن با دنیایی که متصف به نقص و تغییر و فنا و کاستیهای گوناگون است موجب بُعد انسان از تعالی میشود. هر عاملی که موجب دوری از چنین نشئهای شود میتواند راهبر آدمی به سوی تعالی و تکامل باشد و این تکامل در بستر عالمی فراتر از این عالم میسر میشود؛ عالمی که در نقطة مقابل این عالم قرار دارد. شداید و ناملایمات که با فطرت راحت طلب و کمال طلب انسان ناسازگاری دارند و از مشخصههای این نشئه به شمار میآیند، اگر چه موجب دلزدگی از این عالم میشوند اما زمینه ساز تعالی و تکامل میشوند و این تکامل به لحاظ سازندگیهای معنوی و تقویت بعد روحانی که مربوط به نشئة عقبی هستند، میباشد. به دیگر بیان، انسان بالفطره از نقص و رنج و مشقت و امثال اینها گریزان است. بنا به فرمایش امام خمینی غایت مقصود و نهایت آرزو، راحتی مطلق بدون آمیختگی آن با رنج و مشقت است که چنین چیزی در این عالم میسر نمیشود. تمام نعمات این دنیا با درد و رنج و زحمت آمیخته شده است (امام خمینی 1383: 186). بنابراین انتظار می رود در صورتی که فطرت انسان محجوب نشده باشد از دنیایی که راحتی مطلق در آن فراهم نمیگردد تنفر داشته باشد و جویا و مشتاق عالمی باشد که راحتیها و لذاتش محفوف به رنج نیست و از هر آنچه که به وی مدد میرساند تا سعادت در دنیایی بینقص را حاصل کند استقبال نماید.
در روایات به کرات میبینیم که حصول سعادت عقبی در گرو دل کندن از حب دنیا ذکر میشود؛ چون دنیا و آخرت در نقطة مقابل هم قرار گرفتهاند، به همین دلیل جایگاه مثبت و سازندة ابتلا به شداید و ناملایمات در این عالم، توجیه میشود و وجود آنها معنا پیدا میکند. شداید و ناملایمات مربوط به هر نشئهای که باشند انسان از آن نشئه گریزان خواهد بود، همانگونه که اهل دنیا از آخرت گریزان و ترسان هستند چون آن را ویران کردهاند در مورد عالم ملک نیز چنین است. به همین علت کسانی که در این عالم مبتلا به سختیها و مشقتها میشوند از آن دلسرد میگردند و این خود نعمتی برای ایشان است تا درصدد کسب سعادت اخروی بر آیند. البته،کسب سعادت در عالم آخرت بدین معنا که نعمات اخروی غیرمشوب به رنج و نقمت برای فرد حاصل آید منظور و مراد برخوردارانِ از درجه و رتبة معنوی والا نیست. بنا به فرمایش امام خمینی، اهل الله از هر دو عالم مستغنی و از هر دو نشئه وارستهاند و تنها محتاج غنی علی الاطلاق میباشند (امام خمینی 1383: 128). منتها در اینجا غالباً برخورداران از درجات متوسط مورد اشاره هستند گرچه اولیا و انبیا و اهل الله نیز خارج از بحث نمیباشند.
با عنایت به این که دار دنیا دار نقصان و ضعف و تغییر و فنا است سکون خاطر یافتن به چنین عالمی دور از عقل سلیم است چرا که فطرت آدمی از نقص گریزان میباشد. لذا هر گونه دلبستگی و تعلق خاطر یافتن به این عالم به معنای حرکت نمودن بر خلاف اصول و دلخواه خویشتن واقعی انسان یا همان فطرت نخستین اوست. از سوی دیگر، گفته شد که بنا به فرمایش امام خمینی، شداید و ناملایماتی که در دنیا افراد را مبتلا میکند موجب انصراف آنها از دار دنیای ناپایدار و نشئة دنی میگردد و آنها را متوجه نشئة کامل و جاودان میسازد. لذا این ابتلائات بابی از رحمت خداوند به روی بندگان او میگشاید چرا که آنان را از سرایی که فطرتاً منفور است دلسرد میسازد و زمینههای تعالی ایشان را فراهم میکند.
وجودِ ابتلائات به ویژه ابتلا به شداید و ناملایمات حداقل به لحاظ اینکه خواهش فطری انسان به راحتی مطلق را ناکام میگذارد، نشانگر وجوهی از نقصان در نشئة دنیا است. ناملایمات و مشقاتی که در این دنیا دامنگیر بشر میشوند نشانگر این واقعیت هستند که کمال و تمامیت در این عالم مهیا نیست، بلکه برای حصول آن (در نشئهای برتر و کاملتر) بایستی راههایی را در پشت سر نهاد؛ اما از سوی دیگر نقش مثبتی که این ناملایمات در سازندگی روحی بشر و تقویت اراده او ایفا میکنند قابل تأمل است.
گفتنی است که ابتلا به شداید و ناملایمات در صورتی سازنده و مثبت خواهد بود که در مواجهه با آن بهترین عملکرد اتخاذ شود، در غیر این صورت ابتلا به شداید در بردارندة آثار مخربی خواهد بود. مواجهة درست با شداید و سختیها که صبر و پایداری و استقبال و نه گریز از آنها میباشد مربی انسان و موجب ارتقای درجات معنوی میگردد. شهید مطهری قائل است: اگر آدمی در مواجهه با بلایا و شداید فرار را انتخاب کند، ناله و شکوه سر دهد، بلا برای او بلای واقعی خواهد بود (مطهری 1357: 185).
بنی نوع انسان در دار دنیا با صور مختلفی از ابتلائات روبرو میشود که ابتلا به شداید و ناملایمات تنها یک مورد از موارد ابتلا محسوب میشود. ابتلا به خوشیها و کامرواییها نیز از جمله موارد ابتلا میباشد. در مواجهه با این صورت از ابتلائات نیز اتخاذ عملکرد درست موجبات رستگاری و تربیت و بهرهمندی از آثار مثبت ابتلائات را فراهم میآورد؛ یعنی نه فقط در مواجهه با شداید که در قبال خوشیها نیز بایستی شکیبا بود و این شکیبایی به معنای برخورداری از ظرفیت بهرهمند بودن از نعمات و استفادة صحیح از آنها میباشد.
اینکه در دار دنیا هم نقمات و هم نعمات از موارد ابتلا به شمار میآیند در بردارندة این پیام است که نظام عالم از یک طراحی حکیمانه برخوردار میباشد. آگاهی از همین اصل موجب برخوردی دقیق و نگاهی معنادار نسبت به پیشامدها، داشتهها، فقدانات، و در یک کلام تمام پدیدههای عالم میگردد و از سوی دیگر دربردارنده این پیام مهم است که دار دنیا جایگاهی ابدی نمیباشد چرا که همه آنچه اتفاق میافتد امتحانی است نه پاداش یا عقوبتی که سهم قطعی انسانها بوده و حتمی شده باشد. هر امتحانی نتیجهای در پی دارد که در چنین جایگاهی به تمامه محقق نمیشود. ابتلائات قدر افراد را تعیین میکنند اما سهم ایشان از این قدر و وزن، در این عالم کاملاً روشن نمیشود. بنابرآنچه ذکر شد:
1- دنیا جایگاهی به جز این نیست که دارالتربیتی باشد تا بنی نوع انسان در آن به طرقی که در نظام همین عالم گنجانده شده است رشد یافته و برای عالمی دیگر تربیت شوند.
2- نعمات و نقماتی که در این نشئه سهم انسان میشود زمینه ساز رسیدن به همین هدف هستند و لذا هدفمند میباشند نه پوچ و تهی.
3- انسانها در بهرهگیری از نعمات و نقمات یکسان نیستند. عدهای با اتخاذ کردن عملکردی صحیح که اساساً از آن به بردباری و صبر در برابر نعمات و نقمات که همان ابتلا به نیک و بد (بنا به تعبیر امام خمینی) میباشند همان بهرهای را میبرند که در راستای هدف آفرینش است و عدهای دیگر که در برابر شداید و نقمات ناشکیبا و غضبناک میباشند و در مواجهه با نعمات غیر مسئولانه عمل کرده و تعلق خاطری به این داشتهها و خوشیها مییابند که گویی هدف خلقت در همین عالم خلاصه شده است.
4- تنها در صورت بهرهگیری درست و نگاه معنانگرانه به انواع ابتلائات است که میتوان یقین داشت که ابتلائات آثار تربیتی داشته و در ارتقای روحی و معنوی افراد نقشی بیچون و چرا دارند.
5- ابتلا به شداید و ناملایمات قهرمان آفرین، انسان ساز و مربی روان آدمی میباشد؛ چرا که بنا به تعبیر امام خمینی هم موجب تنفر از دار دنیا میشوند که دار نقصان و فنا است و هم به دلیل قطع علاقه و دلبستگی به این نشئه موجبات تعالی معنوی و پرورش بعد روحانی و اخروی را فراهم میکنند.
6- از دلایل تأکید بر انسان ساز بودن ابتلا به شداید این است که خوشی و کامروایی بهرهمندی در راستای بعد حیوانی آدمی است و شداید و ناملایمات موجب دلزدگی از دنیایی میشوند که اولاً و بالذات متناسب با همین بعد است و در تقویت امور معنوی همچون عزم و اراده و دیگر ابعاد غیر مادی آدمی نقش تعیین کنندهای دارند.
منابع
- قرآن کریم.
- امام خمینی، سید روح الله. (1383)شرح چهل حدیث،تهران: مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی، چاپ بیست و نهم.
- ــــــــــــــ . (1378) شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی، چاپ سوم.
- حسینی طهرانی، سید محمد حسین. (1361) معادشناسی، تهران: انتشارات حکمت، چاپ دوم و سوم.
- شهیدی، سید جعفر. (1378). ترجمه نهج البلاغه، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهاردهم.
- شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه. (1380)علل الشرایع، ترجمه و تحقیق سید محمد جواد ذهنی تهرانی، قم: انتشارات مؤمنین، چاپ اول.
- علامه طباطبایی، سید محمد حسین. (بی تا)اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه و پاورقی به قلم شهید مرتضی مطهری، قم: انتشارات صدرا.
- طوسی، خواجه نصیر الدین. (1377)اخلاق محتشمی، با دیباچه و تصحیح محمد تقی دانش پژوه، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم.
- غزالی، ابوحامد محمد. (1365) منهاج العابدین، ترجمه عمربن عبدالجبار سعدی ساوی، مقدمه و تصحیح و تعلیق احمد شریعتی، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.
- کلینی، ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحق. (1400 ق)الاصول من الکافی، به قلم شیخ محمد باقر کمرئی، تهران: کتابفروشی اسلامیه، چاپ پنجم.
- مجلسی، ملا محمد باقر. (1364) ترجمه بحار الانوار، مترجم موسی خسروی، تهران: انتشارات کتابفروشی اسلامیه، جلد پنجم، چاپ دوم.
- محمدی ری شهری، محمد. (1383)میزان الحکمه، ترجمه حمید رضا شیخی، قم: دارالحدیث، چاپ چهارم.
- مطهری، مرتضی. (1358)بیست گفتار، قم: انتشارات صدرا، چاپ پنجم.
- ــــــــــــــ . (1357)عدل الهی، قم: انتشارات صدرا، چاپ دهم.
- معین، محمد. (1377)فرهنگ فارسی. تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ دوازدهم.
- مکارم شیرازی، ناصر. (1386)تفسیر نمونه، تهران دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هفتم و سی ام.
- ملاصدرا، صدرالدین شیرازی. (1385)ترجمه و تفسیر شواهدالربوبیه، به قلم دکتر جواد مصلح، تهران: سروش، چاپ چهارم.
[1] . عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و نائب رئیس انجمن علمی عرفان اسلامی ایران.
e-mail:alizadus@yahoo.com
[2]. کارشناسی ارشد عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی و مدرس دانشگاه محقق اردبیلی و پیام نور مرکز اردبیل. e-mail:ailar0000@yahoo.com این مقاله در تاریخ 9/8/1390 دریافت گردید و در تاریخ 15/9/1390 مورد تأیید قرار گرفت.
[3] . چون امام خمینی در این بیان از واژة امتحان استفاده فرموده است ما نیز همین واژه را که در کنار واژههایی همچون اختبار و آزمون مترادف با واژة ابتلا محسوب میشوند استفاده کردیم. گرچه انتخاب ما در این مقال واژة ابتلا میباشد اما از واژههای مترادف نیز بهره خواهیم برد که در نهایت به ابتلا اشاره دارند.
[4]. افراد مختلف به نسبت عملکردهای خویش در برخورد با ابتلائات به طبقات متعددی قابل تقسیم هستند، لیکن بررسی این امتیاز امری در حد ناممکن است. از سوی دیگر، هم با مراجعه به آیات و هم با عنایت به فرمایشات امام خمینی امتیازی که ابتلائات به انسانها میدهند در کل، از آنان دو صنف میسازد که در اینجا بررسی این دو صنف مدّ نظر قرار گرفته است.
[5]. میدانیم که کامیابیها نیز از موارد ابتلا محسوب میشوند چرا که عملکرد نادرست در برخورد با نعمات منجر به خسران انسان میشود. لذا نبایستی چنین پنداشت که در برخورد با پاداشها و کامیابیها مسئولیتی متوجه انسان نمیباشد. به بیانی دیگر، گرچه گاه پاداشها بازتاب کردارهای درست است لیکن خودِ آنها آزمون الهی به شمار میآیند. البته گاه میشود که کامیابیها نه به خاطر کردارهای درست که به خاطر قهر خداوند است، و این گونهای دیگر است.
[6] . علی رغم اینکه ابتلائات هم شامل نعمات و بهره مندیها میشود و هم شامل نقمات و ناملایمات، لیکن همانطور که از قول امام نقل شد، هر وقت بلا یا بلیه یا ابتلا و امثال آنها مطلق ذکر شود منصرف به قسم شداید می شود، در اینجا نیز مراد از ابتلائات در درجه نخست ناملایمات و شداید میباشد.
[7]. انبیا و اولیا درجهای فراتر از مؤمنین را که در اینجا مدّ نظر ماست دارا میباشند. درجة ایمان ایشان تا اندازهای است که عنوان خودِ ایشان دلالت مناسبتری بر مقامشان دارد و مؤمنین پیروان انبیا و اولیا هستند که یکی از موارد اطلاق ایمان در حق آنها مرهون ایمانشان به جایگاه انبیا و اولیا است.